English Version
This Site Is Available In English

بنده بودن یعنی شکر الله

بنده بودن یعنی شکر الله

آقای امین در این سی‌دی فرمودند: من امسال سعی کردم برای جشن دیده‌بان به نمایندگی‌هایی که نرفتم و تا حالا نبودم را انتخاب کنم، هر چند چندین سال مسافرت نرفتم و یک‌جا ساکن بودم، بیشتر فکر می‌کردم طی دوسال گذشته مسافرت‌های زیادی داشتم‌، حالا حرکت و مفهوم سکون را بیشتر می‌فهمم. به‌طوری که حتی از پله پایین و بالا رفتن برایم سخت شده بود که به علت کم تحرکی بود.

من متوجه شدم که دو تا دیدگاه خیلی متفاوتی در زندگی وجود دارد؛ یکی این‌که انسان فکر می‌کند که باید خودش برای زندگی‌اش برنامه‌ریزی کند، انگار که هیچ‌کس و هیچ چیزی وجود ندارد در هستی و تو تنها در هستی باید حرکت کنی و به خواسته‌ها و برنامه‌ریزی‌هایت با تلاش و زحمت برسی و انسان با این دیدگاه حرکت می‌کند؛ برای نمونه، تلاش خودم در دانشگاه و خواسته‌هایی که داشتم؛ جهان‌بینی را ابزاری می‌پنداشتم که به من کمک می‌کند که اشکالات خودم را برطرف کنم تا به خواسته‌ها و اهدافم برسم، ولی من به دنبال این بودم که با جهان‌بینی رؤیاهای خودم را محقق کنم که  اولش رؤیا بود و بعد به تاریکی‌ها وارد شدم و با جهان‌بینی می‌خواستم از تاریکی‌ها و عذاب‌ها خارج شوم و یک چیزی که گم بود این بود که من خود را تنهای تنها می‌پنداشتم و احساس نمی‌کردم که یک صور پنهانی هم وجود دارد و این‌که اگر یک خالق یا قدرت مطلقی وجود دارد و همه هستی را آفریده، رحمان و رحیم است و نسبت‌ به من شناخت بیشتری دارد آیا نسبت‌ به من برنامه خاصی دارد؟ آیا نیروهای مافوق وجود دارد؟ این‌جا مسئله همان «یؤمنون بالغیب» که اول سوره بقره آمده‌است؛ چه کسانی پرهیزکاران هستند که به رستگاری می‌رسند؟ کسانی که کارهای خوب انجام می‌دهند، نماز را برپا می‌دارند، «أقیموا الصلاة» و «یؤمنون بالغیب» یعنی کسانی که به صور پنهان اعتقاد دارند؛ من خودم کار خوب انجام می‌دادم، خدمت می‌کردم، عبادت می‌کردم، ولی در عمل «یؤمنون بالغیب» نبودم و اعتقادی به این قضیه نداشتم و این‌جا متوجه شدم تفاوت بین انسان‌هایی که در آرامش هستند و می‌گویند: توکل کن و به چه توکل کن؟ وقتی تو باید خودت تلاش کنی، یک وقت محدود داری و این تفکر را داری به چه چیزی باید توکل کرد؟ تو باید فکر کنی یک چیزی وجود دارد و دست‌کم از خودت نیرومندتر است که باید به آن توکل کنی و من اصلاً آن را در محاسبات خودم به حساب نمی‌آوردم‌.

بنابراین ترس‌ها، وحشت و دل‌تنگی عمیق‌تر می‌شود و تحمل همه‌چیز برای انسان خیلی سخت‌تر می‌شود این‌که انسان فکر می‌کند خودش به تنهایی باید تلاش کند و به خواسته‌اش برسد یا این‌که فکر می‌کند یک نیروی مافوق وجود دارد؛ کسی که فکر می‌کند که خودش تنها است به درجه ایمان نرسیده، همیشه در جنگ، مبارزه و آشوب است و این یک دنیایی را برای انسان به وجود می‌آورد که خوشی خیلی زیاد و غم بی‌پایان را در پی دارد و همه‌چیز انگار نامتعادل است.

در کلام‌الله خداوند می‌فرماید: «اگر به چیزی رسیدی خیلی خوشحال نباش و اگر چیزی را از دست دادی خیلی غمگین مباش.» ولی کسی که خودش را تنها می‌بیند، نمی‌تواند این‌طور فکر کند؛ پس کسانی می‌توانند معنی ایمان و توکل را پیدا کنند که نوع نگاهشان از خود، خانواده و اطرافیان بیرون بیاید و انسان‌ها و تمام اجزاء هستی برایشان مهم شود و چون می‌فهمد؛ بازی دیگران اگر خراب شود، بازی خودش هم خراب می‌شود یک احساس دیگری برای انسان پیدا می‌شود. طبق فرمایش آقای مهندس: «اگر دست‌های آسمانی برای انسان کنار برود، انسان ظرف چند هفته خودش را به نابودی می‌کشد.» اگر القائات آسمانی نباشد، انسان در عرض چند هفته خودش را نابود می‌کند. مثل میمون که دستش را برای گرفتن موز داخل درخت می‌کند و به فکرش نمی‌رسد که دستش را باز کند تا از درخت بیرون بیاورد! ما انسان‌ها هم برای کشف دانش دقیقاً همین‌طور هستیم، دانشمندان برای درمان اعتیاد سال‌های سال نتوانستند؛ چون نقشه‌های آسمانی و آن نیروی مافوق رقم می‌خورد تا این علم کشف شود و این همان خود ایمان است و به غیر از ما نشانه‌ها و نیروهایی وجود دارد و این برای ما ثابت می‌شود و این‌جا متوجه می‌شویم «لیس للإنسان إلا ما سعى» یعنی ای انسان تو تلاش خودت را انجام  بده و کار به نتیجه نداشته باش تو مأمور به تلاش هستی ولی مأمور به نتیجه نیستی. گاهی اوقات تمام تلاش خودمان را انجام می‌دهیم برای رسیدن به یک هدف و خواست ولی به آن هدف نمی‌رسیم؛ چون برای ما مقدر نشده است و یک حساب و کتاب‌هایی پشت قضیه است و استرس‌هایی که داریم برای این است که ما فکر می‌کنیم تنهاییم، درصورتی‌که خداوند و آفرینش به تلاش ما نمره می‌دهد و این‌که با چه حس و نیرویی حرکت کنی خیلی مهم است.

ما مالک هیچ‌چیزی نیستیم و اگر بخواهیم مالک چیزی باشیم، باعث عذاب و رنج ما خواهد بود. مالک واقعی کسی است که جای ما را مشخص می‌کند براساس خواست، تقدیر و فرمان الهی. اگر انسان این‌ها را در زندگی متوجه شوند‌؛ حرص و استرس در زندگی بسیار کاهش پیدا می‌کند و جایش را آرامش می‌گیرد.

اگر باور کنیم که یک طرف ما هستیم و یک طرف هم آفریدگار و نیروی مافوق است و با ترکیب این دو کیفیت زندگی ما بهتر می‌شود و برای رسیدن به هدف تلاش خودت را بکن، اگر نرسیدی مهم نیست، خداوند در کلام الله می‌فرماید: «چه‌بسا شما چیزی را خیلی دوست داشته باشید و برایتان سودی نداشته باشد و چه‌بسا چیزی را شما دوست نداشته باشید و خیر شما در آن باشد.» این تفکر باعث می‌شود تا از یک‌سری از تلاش‌های اضافی عبور کنیم و تمرکز را روی تلاش درست بگذاریم و آن‌ وقت، انسان موفقی خواهیم بود چون انرژی و توان را بیهوده از دست نخواهیم داد.

اگر «یؤمنون بالغیب» باشد می‌گوید: راضی‌ام به رضای خداوند و همیشه یک چشمش به آسمان و یک چشمش به زمین است. یک زمانی ما عبادت را شرطی می‌کنیم، برای رسیدن به خواسته‌هایمان ولی یک جایی به این نتیجه می‌رسیم که اگر عبادت نکنیم، خمار هستیم و این‌جا پیوند با الله به وجود آمده، قضیه درست شده و ما متوجه شدیم که اگر باور به نیروهای غیب داشته باشیم، ایمان داریم و اگر به چیزی رسیدیم خیر ما بود و اگر نرسیدیم مصلحت ما بوده‌ است.

بنده بودن یعنی، خوشحال بودن به‌خاطر نعمت‌هایی که خداوند به ما داده است. انسان‌هایی که به چیزهایی که می‌خواهند برسند ولی اتفاق نمی‌افتد و غمگین هستند، «یؤمنون‌بالغیب» نیستند و بنده بودن یعنی شکر الله.

نویسنده: همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون هفتم)
رابط‌خبری: همسفر صفیه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون هفتم)
ویراستار: همسفر طاهره رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) دبیر سایت
ارسال:همسفر پرتو رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی عمان سامانی شهرکرد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .