جلسه دوازدم دوره سیام کارگاههای آموزشی، خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی سهروردی اصفهان به استادی راهنما مسافر حسین، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر رامین با دستور جلسه ((وادی سوم و تاثیر آن روی من )) سه شنبه 6 خرداد ماه ۱۴۰۴ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
یاد الله در هر کجا یاد خود از قطره به اقیانوس است. سلام دوستان من حسین هستم یک مسافر. ابتدا شاکر خداوند هستم که به من توفیق داد که بعد از ۴ سال در این شعبه حضور پیدا کنم. شعبه خیلی خوبی دارید و تبریک میگویم به همه خدمگزاران که زحمت کشیدند و توانستند این شعبه را سرپا نگه دارند و این نشان میدهد که خدمتگزاران این شعبه خیلی پویا هستند.
تشکر میکنم از راهنمای عزیز آقا حمید، ایجنت شعبه، مرزبانی و نگهبان عزیز که اجازه دادند من در این جایگاه خدمت کنم. دستور جلسه این هفته وادی سوم و تاثیر آن روی من است. وقتی که من وارد کنگره شدم وادی اول را که شروع کردم که وادی تفکر بود، تا قبل از کنگره با این واژه یعنی تفکر شاید آشنا بودیم و فکر میکردیم آدم متفکری هستیم، در صورتی که اینطور نبود.
ما به همه چیز فکر میکردیم به غیر از موضوعات مهم و حیاتی، با تفکر آشنا شدیم که چگونه تفکر کنیم و به چه چیزهایی باید فکر کنیم و به چه چیزهایی باید فکر نکنیم. ما در هر لحظه در زمان مصرف به چند موضوع فکر میکردیم که اصلاً قابل اهمیت هم نبود. آمدیم کنگره و فهمیدیم که هدف اصلی ما رها شدن است.
وقتی که با تفکر شروع کردم به خودم که نگاه کردم دیدم که بله دیگر اثری از آن جوانی نمانده است، دیگر آن قدرت بدنی که قبلاً داشتم را ندارم، آن اعتباری که در جامعه داشتم را از دست دادهام با یک نوع مواد شروع کرده بودم ولی وقتی وارد شعبه شیخ بهایی شدم ۸ یا ۹ آنتیایکس داشتم.
مصرف کننده سیگار بودم، آدمی بودم ورزشکار و الان دیگر حتی توان راه رفتن را نداشتم و هزاران هزار مشکل و بیماری که همه دوستان با آن آشنا هستید که شاید هر کسی یک نمونه یا دو نمونه از آن مشکل را داشته باشد ولی من مجموعهای از مشکلات را با هم داشتم، این را میخواهم بگویم من میخواستم سفرم را شروع کنم پس یک نقطه مبدا و یک نقطه مقصد را باید برای خودم مشخص میکردم.
الان در نقطه مبدا من با همه این مشکلات قرار داشتم و دو راه بیشتر برای من نبود یکی از آن راهها این بود که در آن نقطه بمانم و منتظر مرگ باشم و راه دوم این بود در وادی دوم میگوید هیچ موجودی جهت بیهودگی پا به حیات نگذاشته است یعنی اینکه ارزش زندگی بالاتر از این است که من در آن قرار گرفتهام و باید حرکتی و تلاشی بکنم و اینجا وادی سوم به من میگوید که هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویش تن خویش فکر نمیکند.
پیام اول این وادی خیلی زیبا است و برای من یکی از کلیدیترین موضوعاتی بود که میگوید ما با شروع زندگی در این وادی برای خود آغازی تازه داریم آغازی که ما را به سلامتی صلح و آرامش و آسایش میرساند، یعنی هدف آخر را همین اینجا در این وادی سوم به من معرفی میکند.
یعنی من میخواهم دنبال سلامتی بروم که دیگر از هیچ سلامتی برخوردار نیستم و به نظر من تمام وادیها، در وادی ۱ تا ۳ خلاصه میشود. برای رسیدن به این موضوعات و این مشکلاتی که من دارم و حالا میخواهم خود را درمان کنم باید چه کار کنم یکی از موضوعاتی که در ابتدا سراغ انسان میآید این است که من همه مشکلات را گردن خداوند بیندازم، اما آیا خداوند باعث این مشکلات بوده، با صفاتی که خداوند دارد هرگز خواستار چنین مشکلاتی برای من نبوده است.
یا اینکه بیایم تقصیر را گردن پدر و مادر بگذارم و بگویم من با یک ژن معیوبی به دنیا آمدهام اگر اینطور بود بقیه خانوادهام هم باید همینطور باشند، پس تقصیر پدر و مادر و ژن معیوب هم نمیتواند باشد یا بگویم تقصیر دوستان و اطرافیان من بوده است. من دوستانی هم داشتم که گریه میکردند وقتی میدیدند که من مصرف میکنم؛ چطور من به حرف آنها گوش نکردم؟ پس خودم به تنهایی مقصر تمام مشکلات زندگیام بودم.
حالا که به این وضعیت رسیدیم، دو راه داریم در وادیها؛ میتوانم بنشینم، بسوزم و بسازم تا یک نفر از غیب برسد و من را نجات بدهد. ولی وادی سوم میگوید: هیچ موجودی، به غیر از خوده انسان، نمیتواند ما را نجات بدهد.بعضی مواقع بود که من دنبال یک سری مسائل رفتم؛ مثلاً مسائل ماورایی، دنبال کسانی که تسخیر میکردند، دنبال کسانی که انرژی کیهانی داشتند. هرجا که رفتم، یک ماده جدید هم به بقیه موادم اضافه شد، و شکست خوردم، و نتیجهای هم نگرفتم.
من نمیخواستم به این موارد اشاره کنم. یکی از دلایلی که متادون و B2 به مواد مصرفی من اضافه شد، پزشکان بودند. بنده دیسک کمر داشتم ولی راهحل درست جلوی پای من نمیگذاشتند. به من میگفتند که گاهگاهی استفاده کنم تا بتوانم روی پا باشم، ولی هیچکدام فریادرس من نبودند.
روزبهروز، به اعماق تاریکی فرو میرفتم. ولی در این وادی یاد گرفتیم که باید پلهپله شروع کنیم و مشکلات را پیدا کنیم. تمام ضد ارزشها مرا به عمق زمین هدایت کرده و اجازه حرکت به من نمیداد. خدا را شکر در کنگره کلید تمام این مشکلات پیدا شده است.کلید درمان اعتیاد، روش DST و شربت اپیوم تینچر است که خداوند، با لطفی که به آقای مهندس داشتند و تلاش بیش از حد ایشان، به نتیجه رسید.درمان سیگار انجام شد و مشکل اضافه وزن در کنگره حل شد. افرادی بودند که بیش از ۵۰ کیلو کاهش وزن داشتند.
من دنبال تزکیه نفس رفتم، ولی به هیچ راهی وصل نشد؛ حتی نتوانستم جلوی غیبت کردن، تهمت زدن و دیگر ضد ارزشها را بگیرم. نه با ذکر و دعا انجام میشود و نه با هیچ دعا و سنایی. ولی در کنگره اینها را به آرامی آموزش میگیریم و خدا را شکر، در این مسیر هم تا حدودی موفق بودیم.
حالا که به اینجا رسیدیم، نتیجه کلی که از این وادی گرفتهایم چیست؟ کدام راه را دنبال کردیم و به کجا میخواهیم برویم؟ اول از همه، مسئولیت حیات و زندگی خود را خودمان باید بپذیریم. بعد از پذیرش مسئولیت، باید مشکلات را با دل و جان پذیرا باشیم. بله، مشکلاتی هم پیش میآید که باید در رفع آن کوشا باشم، تلاش کنم و در نهایت، با تدبیر و اراده از پس همه آنها بر بیایم.
اگر نیاز شد، باید از افراد صالح و سالم مشورت بگیرم، نه از هر کسی. کسی که وارد کنگره شده است، نباید از کسی که وارد کنگره نشده مشورت بگیرد. هرگز کسی که کنگره را درک نکرده است، نمیتواند به بچههای کنگره راهکار بدهد. بعضیها مشورت گرفتند، حتی با پزشکان، و دچار مشکل شدند. پزشکی که به بچههای کنگره گفته بود شربت اپیوم تینچر سرب دارد و به کبد آسیب میزند، پنج تا شش نوع آنتیایکس دارد!دکتر میگوید: بیا متادون بخور، یک عمر مصرف کن؛ چون گوش به حرف فلان پزشک داده است.
یا کسانی که ناگهانی ترک کردند، پنجاه بار دیگر هم ترک کنند، باز هم شکست خواهند خورد، چون آن فردی که ما از او مشورت گرفتیم، آگاهی لازم را نداشته است. پس، اگر قرار است مشورت بگیریم، باید از راهنمایان کنگره استفاده کنیم. از کسانی که موفق هستند، بدون هیچ مشکلی به زندگی خود ادامه میدهند. انشاءالله که جزو خدمتگزاران کنگره باشیم و پشت سر آقای مهندس خدمت کنیم.

صوت و تصویر : مسافر محمدرضا ل۱، مسافر غلامعلی ل9
ضبط صدا : مسافر رضا ل۵، مسافر اکبر شفیعی ل2
تایپ: مسافر محمد ل4، مسافر جواد ل19
ویراستار: مسافر مسلم ل۵، مسافر جواد ل۱۴
تنظیم و ارسال: مسافر مرتضی ل۹
- تعداد بازدید از این مطلب :
161