جلسه سیزدهم از دوره بیست و هفتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی کاسپین، با استادی مسافر رضا، نگهبانی مسافر مسعود و دبیری مسافر رحمت، با دستور جلسه " وادی سوم و تاثیر آن روی من " سهشنبه 6 خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.

سخنان استاد:
خدا را شکر می کنم در این جلسه حضور دارم تا یک بار دیگر آموزش بگیرم خوشحالم که در بین شما هستم از آقا امید راهنمای عزیزم تشکر می کنم که به من اعتماد کردند تا اولین مشارکت را در این جلسه داشته باشم. دستور جلسه ما وادی سوم هست. تمام وادی ها به نظر بنده در واقع برای رسیدن به حال خوب و برای تکامل و برای رسیدن به آن چه که در رسالت ما قرار داده شده هستند. وادی سوم وادی هست که انسان را وادار می کند تا به سفر درونی برود. به درون خودش سفر کن و به خویشتن خویش فکر کند و در مسیر آگاهی قرار بگیرد. همان طور که می دانیم آگاهی اتفاقی نیست یعنی کسی که در مسیر آگاهی قرار میگیرد به صورت اتفاقی درز این مسیر قرار نمی گیرد. همان طور که ما روی این صندلی ها نشسته ایم از قبل برای ما اجازه صادر شده بود. در این دنیا هیچ اتفاقی به صورت تصادفی رخ نمی دهد. یعنی من آن اتفاق را در درون خودم ساخته ام. هر اتفاقی که در بیرون برای من می افتد منشا آن در وجود خودم است. استاد امین می گوید در این جهان هر چیزی صور پنهان و صور آشکار دارد. خواسته ها هم صور آشکار و پنهان دارند. خواسته آشکار این است که من آمدم اینجا تا به درمان برسم. خواسته پنهان این است که مثلا وقتی بیرون هستی ممکن است درگیر یک اتفاق ناخواسته شوی. وادی سوم وادی خیلی عمیقی است.

به نظر من اینکه من در این کشور به دنیا آمدم یا در این خانواده یا در این محله یا حتی در این شهر و کشور آن هم با این اوضاع اقتصادی خانواده و با این سطح و لول عاطفی که خانواده من داشتند، اینها همه اش در درون من بوده است و من همه آنها را انتخاب کرده ام. پس وقتی به این درک می رسم، وقتی این را می پذیرم دیگر غر زدن برای من معنی ندارد. من قبل از کنگره هیچ وقت این مسائل را قبول نداشتم و همیشه غر می زدم و دیگران را همیشع مقصر می دانستم. حتی خانواده ام را، خدا و زمین و آسمان را و هر آنچه که به ذهنم می آمد را مقصر میدانستم بجز خودم. اما اینجا مهم ترین چیزی که یاد گرفتم این است که مسئولیت خودم را بپذیرم و این باعث می شود که من به حال خوش برسم. اگر این را قبول نکنم به نظر من هیچ وقت به حال خوش نمی رسم. چون همیشه از بقیه انتظار دارم و وقتی من از بقیه انتظار داشته باشم دیگر حالم خوب نیست. انتظار من فقط از خودم باید باشد. من همیشه به خودم می گویم که باید تو انتظارت از خودت باشد و سعی کنی نسبت به دیروز انسان بهتری باشی. نسبت به گذشته ات انسان بهتری باشی و این موضوعات باعث می شود که من حال بهتری نسبت به روز قبلم داشته باشم.

مرزبان کشیک: مسافر رمضان
عکاس: مسافر سعید
تایپ و تنظیم: مسافر احمد
تهیهشده در سایت مسافران کاسپین
- تعداد بازدید از این مطلب :
126