English Version
This Site Is Available In English

پذیرفتن تاریکی در مکتب خودشناسی

پذیرفتن تاریکی در مکتب خودشناسی

جلسه اول از دوره پنجاه‌وهفتم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی سلمان‌ فارسی اصفهان به استادی اسیستانت ویلیام وایت همسفر مینا و نگهبانی همسفر اکرم و دبیری همسفر زهرا با دستور‌جلسه وادی سوم «باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان، به خویشتن خویش فکر نمی‌کند و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه ۵ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:٠۰ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

خداراشکر می‌کنم که امروز در نمایندگی سلمان‌فارسی هستم. از ایجنت همسفر نرگس و مرزبانان سپاسگزارم که فرصت این خدمت را به من دادند تا انرژی بگیرم. قطعاً شما انسان‌های قوی می‌شوید؛ زیرا مشارکت‌های شما در سالنی است که ۴۰۰ الی ۵۰۰ نفر از جنس خود شما است. واقعا به خودتان افتخار کنید. دستورجلسه امروز وادی سوم است «باید دانست هیچ موجودی به میزان خود به خویشتن خویش فکر نمی‌کند». دستور جلسه‌ وادی‌ها را دوست دارم؛ زیرا زمانی‌ که دستور جلسه وادی است یک هفته درمورد آن فکر می‌کنیم که در کنگره۶۰، ۱۴ تا وادی مانند ۱۴ تا دوست من را همراهی می‌کنند تا به آن هدفی که دارم برسم.

اوّل رهایی مسافرم سپس رسیدن به حال‌خوش بسیار خوش‌حال هستم. این دستورجلسه قبل از دستورجلسه سیگار قرار گرفته است و باعث می‌شود تا به واسطه خدمتی که دارم بیشتر در مورد این موضوع صحبت کنم. من به پرنده‌هایی که روی سقف سالن هستند نگاه می‌کردم صداهای آن‌ها چه‌قدر آرامش بخش بود و انرژی شعبه شما را چندین برابر می‌کند.

در لژیون سردار به آن‌ها نگاه می‌کردم، متوجه شدم یکی از آن‌ها با همه تلاش خود چوبی را می‌آورد و چوب می‌افتاد دوباره این کار را تکرار می‌کرد دلم برای او سوخت؛ اما با دلسوزی اصلا نمی‌توانستم برای پرنده کاری انجام بدهم؛ زیرا فقط خود پرنده می‌تواند برای خود لانه بسازد. خداوند همیشه ما را حمایت می‌کند که همه کارهای خود را انجام بدهیم. این دستورجلسه قبل از دستورجلسه سیگار گذاشته شده است.

به واسطه مشکلات و مسائلی که در زندگی‌ داشتیم به هر دلیلی، گاهی اوقات اطرافیان یا همسر خود که مصرف‌کننده است مقصر می‌دانید. همیشه می‌گفتم چرا من باید قلیان مصرف کنم؟ زیرا باید با فرم اداره و مدرسه بنشینم در قهوه‌خانه و قلیان مصرف کنم. همیشه باعث و بانی آن را مسافر خود می‌دانستم؛ به دلیل این‌که می‌خواست برای مصرف خود راحت باشد و من چیزی به او نگویم من را راحت می‌گذاشت و به من ایراد نمی‌گرفت.

در ادامه این کار برای من سخت‌تر و سخت‌تر شد و دنبال این می‌گشتم که چگونه مقصر را پیدا کنم. یک مصرف‌کننده‌ زمانی‌ به رهایی می‌رسد که قبول کند مصرف‌کننده است. مسافرهای ما در سفر پذیرفتند که یک مصرف‌کننده بودند؛ ما برای هربیماری یا دردی که به بیمارستان می‌رویم اول ما را کجای بیمارستان می‌فرستند؟ پذیرش که بعد از آن دکتر ما معاینه کند.

در این‌ مکان هم همین‌طور است تا زمانی‌که من نپذیرم چه مشکلی دارم و نپذیرم مشکل خود را حل کنم؛ نپذیرم مصرف‌کننده سیگار و قلیان یا سیگار الکترونیکی یا هرچیزی که در آن نیکوتین هست هیچ زمانی نمی‌توانم آن را درمان کنم. اول صحبت‌های خود گفتم دستورجلسه‌ها دوست‌های ما هستند که نیّت‌ آن‌ها صددرصد خیر است ممکن است ما دوست فیزیکی داشته باشیم؛ اما نیت خیر نباشد و همیشه به منفعت‌ خود فکر کنند؛ اما ۱۴ تا دوست که به منفعت من مینا فکر و کمک می‌کنند. دستورجلسات کنگره۶۰ همه برای این هستند که من خود را بیشتر بشناسم و باور کنم اگر من خود را باور کنم می‌توانم برای خود تلاش کنم. یک موضوع این‌که همه ما خانم هستیم. نکته مهم این است که دستور جلسات باید از یک فیلتر زنانه هم رد شود شرایط سخت‌تر می‌شود. هر کسی امروز از نقطه تفکر خود درمورد این دستورجلسه فکر کند شاید به قول آقای مهندس دژاکام اصلا مشارکت هم نکنند؛ اما خود فکر کند اگر مشکلی یا مسئله‌ای بوده همه درگیر آن هستند این مشکل را چه کسی باید حل کند؟ 

اگر من خود را باور کنم با حل کردن مسائل متوجه می‌شوید مسئله سیگار، تاریکی‌ها، ضدارزش‌ها که مسئله سیگار و قلیان هم یک ضد ارزش است با حل کردن آن‌ها چگونه می‌توانم خود را باور کنم! در کنار آن می‌بینید وقتی افکار و مصرف‌کننده بودن من درمان شده بسیاری از بیماری‌های من هم درمان می‌شود.

بیماری که شاید هزار بار برای آن دکتر رفته‌ام و نتیجه‌ایی هم نداشته است. یک نکته دیگر که در این دستورجلسه برای من باارزش است گاهی اوقات ما ضدارزش‌ها را نمی‌دانیم که به مصلحت ما است. من کجا می‌دانستم زمانی ضد‌ارزشی مانند: مصرف سیگار و قلیان داشته باشم و نتیجه آن دروازه ورود من به کنگره‌۶۰ شود؛ که هم روح و روان من را درمان می‌کند و هم زندگی من را به آرامش و آسایش می‌رساند.

زمانی من به آرامش می‌رسم که وظیفه خود را از روز ازل بدانم. من به واسطه ضدارزش مصرف سیگار که ضدارزش‌ها همه میوه‌ یک درخت هستند نمی‌توانید بگویید من دروغ می‌گویم؛ اما بخشنده هم هستم یا بگویید من سیگار می‌کشم؛ اما انسان سالمی هستم. بسیار خوش‌رنگ و رو هستم؛ اما دور چشم من کبود است. زمانی‌که این را بپذیرم و به واسطه آن ضدارزش تاریکی آمدم مکانی که درس و مکتب آن خودشناسی است.

وادی‌ها و دستورجلسات کنگره۶۰ مطالب آن از مطالب هزار روانشناس برای ما بهتر است. مشکلات و مسائل را لعنت خداوند ندانید نگویید که حواس خداوند به من نیست. گاهی وقت‌ها آن‌ها پنهان هستند و ما حکمت آن را نمی‌دانیم. این داستان از مولانا است که روزی یک پیرمرد تنگ دست فقیر بود که نمی‌توانست حتی گندم برا نان خانه تهیه کند؛ گرسنه و مستاصل بود به سمت یک آسیابان می‌رود. به او می‌گوید کمی گندم به من قرض بده تا شکم زن و بچه خود را سیر کنم. آسیابان گندم را در پارچه‌ایی گره می‌زند و به او می‌دهد. مرد فقیر در راه با خدا خیلی صحبت می‌کند که خدایا گره مشکلات و بدبختی‌های من را باز کن. او با خود تکرار می‌کرد و زمزمه می‌کرد که ای گره‌گشا گره من را باز کن؛ یک دفعه گره گندم باز می‌شود و همه آن گندم به زمین می‌ریزد شروع می‌کند به خدا کفر گفتن که مگر نمی‌دانی گره مشکل من چیست که این گره را باز کردی! همین مشکلات که ما دچار آن هستیم، چرا این مشکل را به من دادی؟ چرا این بیماری را دادی؟ چرا من باید همسر یک معتاد شوم؟ چرا این بچه مریض را به من دادی؟ شروع می‌کند به کفر گفتن درحالی که برمی‌گردد گندم‌ها را جمع کند با یک کیسه زر مواجه می‌شود. کیسه زر را برمی‌دارد و از خدا تشکر می‌کند می‌گوید تو به واسطه آن گره‌ها، گره اصلی و مشکل اصلی من را باز کردی. می‌گوید:
تو مبین که بر درختی یا به چاه
تو مرا بین که مفتاح راهم
خداوند گشایش دهنده همه مشکلات است؛ اما باید تلاش کنم و این موقعیت را برای خود به وجود بیاورم تا بتوانم مسائل و مشکلاتم را به درستی حل کنم.

ویراستار و ارسال: مسافر نیکوتین فاطمه رهجوی راهنمای ویلیام وایت همسفر فریبا (نمایندگی سهروردی)
منبع همسفران سلمان‌فارسی 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .