جلسه ششم از دوره پنجم لژیون سردار همسفران نمایندگی شیخ بهایی با استادی راهنما همسفر لیلی، نگهبانی همسفر بتول (پهلوان) و دبیری همسفر سمیه (دنور) با دستور جلسه «وادی سوم و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۵ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۱۵ دقیقه برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحال هستم که امروز در کنار شما دوستان عشق و محبت قرار گرفتم و خداوند را بسیار سپاسگزارم که به من توفیق خدمت داد. از نگهبان، دبیر و خزانهدار لژیون سردار تشکر میکنم؛ همچنین از ایجنت شعبه شیخبهایی که همیشه در کنار ما هستند و مرزبانان کمال تشکر را دارم. دستور جلسه، وادی سوم: «باید دانست؛ هیچ موجودی به میزان خود انسان، به خویشتن خویش فکر نمیکند» و تأثیر آن روی من است؛ ابتدا از اینجا شروع میکنیم که ما با کولهباری، از وادی تفکر شروع و حرکت کردیم و وادی دوم را که «هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمینهد هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم» پشتسر گذاشتیم؛ اکنون به وادی سوم رسیدیم که تیتر آن با کلمه «باید» شروع شده و این یک قانون است که در اینجا به من نشان میدهد در زندگی باید قانونی اجرا شود؛ این یک جمله قطعی است که آب پاکی را روی دست انسانها ریخته و بیان قدرتمندی دارد که قدرت تفکر، تغییر و ارزیابی را به من یادآوری میکند. این وادی به من نشان میدهد که چقدر باید دانستههای خود را به باور و یقین تبدیل کنم. بعد از آن، به کلمه «خویشتن خویش» میرسیم؛ یعنی خود من، ضمیر من، همان صور آشکار و پنهانی که در من وجود دارد و مکمل صور آشکار و پنهان من است.
این وادی چه پیامی برای من دارد؟ پیام آغازی تازه، صلح، آرامش، آسایش و رفاه برایم دارد؛ من برای اینکه به آن صلح، سلامتی و آرامش که بهترین نعمتهای خداوند است برسم، چگونه باید حرکت کنم؟ باید حرکت و تغییر حس را از خودم شروع کنم و سه عملکرد را در خود انجام داده و وارد سه مرحله شوم؛ اول اینکه از بندهای اهریمنی و شیطانی جدا شوم، دوم با مسائل و مشکلاتی که در زندگی وجود دارد مبارزه کنم و سوم وقتی این کار را انجام دهم، از بعضی گذرها و سختیهای زنگی عبور خواهم کرد که خیلی از دربها به روی من باز میشوند. این وادی به من آموخت که نباید از هیچکس، هیچگونه توقعی داشته باشم، باید خودم دست به کار شوم، بدانم که خودم ناجی خودم هستم، باید از آن احساس قربانی بودن خارج شوم و باید بدانم که من چه مسئولیت و وظایفی در این دنیا به عهده دارم.
در وادی گذشته یاد گرفتیم که هیچ موجودی و هیچ انسانی بیهوده و بدون مسئولیت به دنیا نیامده است و این باعث میشود که من خودم را یک موجود زنده و با ارزش تلقی کنم و بدانم چقدر در این دنیا ارزشمند هستم. خداوند چیزی به نام اختیار در انسان قرار داده که من با همان حق انتخاب و اختیاری که دارم، میتوانم راه را از چاه تشخیص دهم، یا بهطرف ارزشها و یا به سمت ضدارزشها بروم؛ اگر به سمت خواستههای نامعقولم رفتم، مسلماً تحت فرمان جن درونم قرار میگیرم و این باعث میشود که من تصمیمهای نابجایی بگیرم. اگر من اکنون در شرایط سختی قرار دارم، به دلیل بذرهایی است که قبلاً خودم کاشتم که یا در اثر تفکر غلط است و یا در مسیر و راه اشتباهی قرار گرفتم. حال چه کاری میتوانم انجام دهم؟ باید از خودم و از شناخت خودم شروع کنم؛ از شناخت صور آشکار و صور پنهان آغاز کنم و بعد از اینکه خود را کمکم شناختم؛ شروع به تزکیه و پالایش کرده، حرکت کنم و تغییر حس را در خود ایجاد کرده و در جهت رودخانه شنا کنم و باید بدانم که وعده خداوند دروغ نیست.
انسان چیزی نیست جز سعی و تلاش خودش و همه ما به این معتقد هستیم. در سیدی «غیب» استاد امین دژاکام میفرمایند: «يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ» (آیه سه سوره بقره)، یعنی من باید به جهان غیب ایمان بیاورم؛ اگر من انسان بدانم که تنها، خودم هستم و آن طرف قضیه آفریدگار و سیستمی وجود ندارد، سخت در اشتباهم و برایم خیلی مشکل پیش میآید؛ ولی اگر با این دیدگاه جلو بروم که من چقدر بزرگ هستم و ارزش دارم و اینکه آفریدگاری هم در کنار من وجود دارد؛ همین باعث میشود که من ایمان بیاورم. خداوند به خود من نمره نمیدهد، به تلاش من نمره میدهد. چرا؟ چون انسانها چیزی نیستند جز سعی و تلاش خودشان و به حس من نمره میدهد. انسانها در کنگره سه دسته هستند: معمولی، پولدار و ثروتمند؛ ولی شخص ثروتمند در کنگره یاد میگیرد که بغلدستی خود را خوشحال کند، شکر خدا را بجا آورد و بندگی کند؛ بندگی یعنی همان شکر خدا و شکر خدا یعنی همان بندگی و تمام این آموزشها باعث میشود که جسم، روان و جهانبینی من به تعادل برسد.
در کلامالله مجید، آیه صد و هشتاد و شش سوره بقره، میفرماید: «و چون بندگان من از دوری و نزدیکی من از تو پرسند، بدانند که من به آنها نزدیک خواهم بود و هرکه مرا خواند دعای او را اجابت میکنم. پس باید دعوت مرا بپذیرند، باشد که به سعادت برسند». این آیه نشاندهنده نزدیکی خداوند به بندگانش است و بنده در صورتی میتواند به خدا نزدیک شود، صدای خداوند را بشنود و دعایش اجابت شود که در صراط مستقیم قرار بگیرد، فرمان خداوند را بپذیرد و در این صورت است که به رشد و تکامل میرسد.
اگر بخواهیم به هستی و اجزای آن پیببریم، باید با هستی همنوا شویم و این خیلی مهم است. اگر بخواهم تأثیر این وادی را روی خودم بگویم؛ از سلامتی، از صلح، آرامش و از آغاز تازه که در زندگی من به وجود آمد، میتوانم بگویم. اگر بخواهم از تجربیات خودم بگویم؛ من خیلی به کمک به زمین، حمایت از سبد قانون یازدهم ایمان و اعتقاد داشتم که هیچوقت بیدلیل از کنار آن نگذرم و برایم بیاهمیت نباشد و هر وقت هر گرهای در زندگی برایم ایجاد میشد، حتماً کمک به زمین را واجب میدانستم؛ چرا که میدانستم تمام گرههای زندگی من با این کار خوب میشود؛ از ترسم عبور کردم، برای اینکه بتوانم وادی عشق و محبت و انسانیت را درک کنم، خدمت مالی انجام دادم که البته به خودم خدمت کردم؛ چون میخواستم بهای خدمت خود را پرداخت کنم.
از لژیون سردار شروع کردم؛ سال اول حالم خوب بود، سال دوم گفتم یک مقدار بیشتر پرداخت میکنم، پرداختیم به دنوری رسید و چون مشکل مالی نداشتم آن را به صورت نقد پرداخت کردم؛ ولی سال سوم که همان مبلغ دنوری را پرداخت کردم، به همان میزان حالم خوب نبود و بعد از مدتها فهمیدم که من باید بیشتر پرداخت میکردم. چرا؟ چون بهای حال خوش من، بهای شال من، بهای این انرژی که در اینجا دریافت میکنم خیلی بیشتر از اینها بود و زمانی که اعلام پهلوانی کردم خیلی برایم سخت بود؛ چون در شرایط سخت زندگی قرار گرفته بودم، هم شرایط مالی خوبی نداشتم، هم پسرم در بیمارستان در کما بود و تمام دکترها قطع امید کرده بودند. من آن موقع بود که متوجه شدم چرا من که خدمتگزار بودم چرا خدمت مالی نکردم و زمان را از دست دادم؛ چراکه همه اینها بهخاطر ترس درونی بود و همان موقع نیت کردم که پهلوان شوم. همه این جایگاهها سلسله مراتب خود را دارد و تمام آن مراحل و پروسهها باید در جریان باشد و طی شود؛ زیرا تمام اینها برای این است که من آرامآرام به آن ظرفیت و پتانسیل دست پیدا کنم و باعث میشود که جسم، روان و جهانبینی من به تعادل برسد.
افراد فکر میکنند کسانی که میخواهند پهلوان یا دنور شوند باید پول نقد در حسابشان داشته باشند؛ ولی اینطور نیست. این معجزه کنگره است که وقتی من ایمان قلبی داشته باشم، بدانم آفریدگاری وجود دارد و وعده خداوند دروغ نیست؛ باعث میشود که من بدانم روند تمام اینها چگونه در زندگی من طی میگردد. مواردی که در پهلوانی انجام دادم، هرکدام گرهای از زندگی من باز کرد و قسط آخر پهلوانی من در بدترین شرایط زندگیام بود؛ ولی چون نیت کرده بودم که من این مبلغ را پرداخت کنم، خیلی آسان توانستم آن را انجام دهم. یک وام خانگی بود و نیت کرده بودم که هر موقع به نامم درآمد، آن را برای پهلوانی بدهم و دقیقاً قسط آخر، این وام درآمد و خیلی خوشحال بودم که در بدترین شرایط زندگی، توانستم اقساط و تعهدم را پرداخت کنم. تمام اینها برای این است که ما ایمان داریم، اعتماد داریم و میدانیم جایی هست که بتوانیم آن انرژی و پتانسیل را خرج کنیم. امیدوارم که همه ما بتوانیم به آن انرژی و حال خوش دست پیدا کنیم و بدانیم چقدر برای ما اهمیت دارد. استاد امین در سیدی «غیب» فرمودند: من زمانی خوشحالم که شکر حمد به جا آورم، بندگی به جا آورم و فقط به فکر خودم نباشم و اینجا بغلدستی خودم را خوشحال کنم. امیدوارم همگی در این روزهای پایانی مهلت تعهدیها، بتوانند تعهد خودشان را با حس خوب، تلاش و حرکت خیلی خوبشان انجام دهند.

تایپ: همسفر سهیلا رهجوی راهنما همسفر پریسا، همسفر فرنوش رهجوی راهنما همسفر زهرا (اعضای لژیون سردار)
ویرایش: همسفر راضیه رهجوی راهنما همسفر پریسا (عضو لژیون سردار)
عکاس: همسفر ندا رهجوی راهنما همسفر زهرا (عضو لژیون سردار)
ارسال: همسفر پگاه (عضو لژیون سردار)
همسفران نمایندگی شیخ بهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
308