English Version
This Site Is Available In English

ما مالک هیچ چیز نیستیم

ما مالک هیچ چیز نیستیم

وقتی که در زندگی حرکت را تجربه کردم، مفهوم سکون را بیشتر متوجه شدم و اینکه چند سال پیش، وقتی که از پله‌ها می‌خواستم بالا بروم؛ چون مدت زیادی فعالیت نکرده بودم و بیشتر در عوالم تفکر و شاعری بودم از پله‌ها بالا رفتن برایم خیلی سخت بود و فکر می‌کردم برای کهولت سن است؛ اما بعدش دیدم بخاطر سکونت است. خیلی چیزها را انسان در زندگی متوجه می‌شود؛ اما من متوجه شدم دو دیدگاه خیلی متفاوتی در زندگی وجود دارد یکی این است که انسان فکر می‌کند همیشه باید خودش برای کارها و زندگی‌اش برنامه‌ریزی کند. من این دیدگاه را داشتم و حالا انسان شروع به حرکت می‌کند و فکر می‌کردم که فقط خودم می‌بایست تلاش و زحمت زیادی بکشم؛ اما آموزش جهان‌بینی باعث شد که من بتوانم از آن عذاب‌ها خارج شوم و به زندگی و چرخه زندگی برگردم.

این تلاش‌ها همیشه ادامه داشته؛ ولی یک چیزی اینجا گم بوده که من شاید به این قضیه اصلاً توجه نمی‌کردم و وقتی عمیقاً نگاه کردم انگار من در آن تفکر تنها بودم. درست است که اطرافیانی داشتم؛ اما دیدگاه من دیدگاه انفرادی بود، یعنی چه؟ یعنی احساس نمی‌کردم که یک صور پنهانی هم وجود دارد یک تصویر بزرگتری هم در این جهان وجود داشت که آن تصویر بزرگتر را من نمی‌دیدم. اگر یک قدرت مطلق و خالقی وجود دارد و قطعاً شناخت کاملی از من نسبت به خودم و دیگر آفریده‌ها دارد و معتقد هستیم این آفریدگار مهربان، رحمان، رحیم، عشق و محبت زیادی دارد آیا این خالق برای من هیچ برنامه خاصی دارد یا نه؟ آیا نیروهای مافوقی وجود دارند یا نه؟ بین انسان‌هایی که آرامش عمیق‌تری دارند و کسانی که فقط فکر می‌کنند خودشان باید تلاش و کوشش کنند تا به جایی برسند و هیچ اعتقادی به نیروی مافوقی ندارند و هیچ توکلی ندارند، تفاوت وجود دارد.

توکل زمانی معنا پیدا می‌کند که شما فکر کنید یک چیزی از شما و یا از خودت بزرگ‌تر وجود دارد که تو می‌بایست به آن فکر کنی؛ اما من در محاسبات اصلاً به حساب نمی‌آوردم؛ بنابراین ترس‌ها خیلی عمیق می‌شد، دلتنگی خیلی عمیق می‌شد مثل انسانی که وقتی درد یا سرما دارد یا گرسنه است؛ اما تحمل همه چیز برای او خیلی سخت است. این دقیقاً وضعیت انسان است که آیا انسان در زندگی فقط فکر می‌کند که خودش است و باید در زندگی تلاش کند و به نتیجه برسد و یا اینکه فکر کند که یک سیستم یا قدرت مطلق یا نیروهای مافوقی و آفریدگار وجود دارد. آن کسی که فکر کند فقط خودش است او هنوز به درجه ایمان نرسیده او همیشه دارد می‌جنگد همیشه مبارزه می‌کند؛ چون همیشه در ترس و آشوب است که نکند زمان تمام شود.

من هم از این مدل انسان‌ها بودم و این یک دنیایی برای من بوجود آورده بود که وقتی موفق می‌شدم، ذوق مرگ می‌شدم و وقتی شکست می‌خوردم، دق مرگ می‌شدم یعنی انگار که همه چیز را به صورت غیر متعادل زیاد می‌کند و در کلام‌الله هم می‌گوید: اگر به شما موفقیتی رسید خیلی زیاد خوشحالی نکنید و اگر چیزی را از دست دادید هم خیلی غمگین نشوید؛ ولی کسی که تفکرش مدل اول است او نمی‌تواند اینجوری فکر کند اگر هم بخواهد، دست خودش نیست. پس کسانی ایمان و توکل را می‌توانند پیدا کنند که نوع نگاه‌شان از خودشان بیرون می‌آید و یواش‌یواش دیگر اجزاء هستی برایش مهم می‌شوند، انسان‌های دیگر برایش اهمیت پیدا می کنند. چرا؛ چون می‌فهمد که خودش یک بازیگر از این صحنه تئاتر است و می‌فهمد که اگر بازیگر کناری بازی‌اش را خراب کند بازی تو هم خراب می‌شود؛ بنابراین یک احساس دیگری در شما بوجود می‌آید. هزاران دانشمند در طول سالیان سال تلاش کردند؛ ولی نتوانستند اعتیاد را کشف کنند.

آیا آن‌ها تلاش نکردند؟ خیر، آیا آن‌ها بی‌سواد بودند؟ نه؛ چون بایستی آن نقشه آسمانی همان تصویر بزرگتر و نیروی مافوق این را رقم می‌زد که این اتفاق بیفتد این همان ایمانی می‌شود که در انسان بوجود می‌آید. وقتی نگاه می‌کنم حیرت می‌کنم خود آقای مهندس می‌گویند: من متعجب هستم که چرا کسی درمان کرونا به این سادگی را پیدا نکرد؟ و درمان اعتیاد؟ این همه لابراتوار و دانشمند و...؛ ولی وقتی نگاه کردیم دیدیم نه، یک چیز دیگری غیر از ما، سیستم و ساختاری وجود دارد. «لَيسَ لِلإِنسانِ إِلّا ما سَعىٰ» یعنی چه؟ می‌گوید: ای انسان تو تلاشت را کن نتیجه‌اش دیگر به تو ربطی ندارد، تو مأمور به تلاش هستی مأمور به نتیجه نیستی تو تلاش کن نتیجه هم شد، شد. خداوند به تلاش شما و حس‌تان نمره می‌دهد. فقط خودت مهم هستی یا دیگران هم مهم هستند؟ ما مالک هیچ چیز نیستیم اگر بخواهیم مالک چیزی شویم، بدبخت می‌شویم.

مالکش کیست؟ همانی که جای شما را مشخص کرد براساس چه؟ خواست، تقدیر و فرمان الهی. اگر انسان این‌ها را در زندگی یاد بگیرد، زمان‌هایی که در آرامش هستیم خیلی بیشتر از زمانی‌هایی است که در استرس و عدم آرامش و... می‌باشیم اگر باور کنیم که یک طرف ما هستیم و یک طرف هم قدرت مطلق و ترکیب این دو‌ تا می‌شود، کیفیت زندگی ما بهتر می‌شود اگر عشقی را که می‌خواهی تمام تلاشت را بکن؛ ولی اگر به آن نرسیدی، مهم نیست اگر خانه‌ای را که می‌خواهی تلاشت را بکن نتوانستی داشته باشی مهم نیست و... برو به تلاش‌ و فکر کن اگر هم تلاش تو خوب هم حست خوب بوده دیگر نتیجه‌اش مهم نیست پس این را به عنوان یک نگرش و جهان‌بینی بایستی در نظر داشته باشیم تا کیفیت زندگی انسان بهتر شود و این باعث می‌شود که انسان از یکسری تقلا کردن‌ها و فشار آوردن‌های اضافی عبور کند و تمرکزش را روی تلاش درست بگذارد. همیشه یک چشمش به آسمان و یک چشمش به زمین است. این تفاوت داشتن و نداشتن ایمان است.

نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر محیا (لژیون سوم)
رابط خبری و ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر محیا (لژیون سوم)
ارسال: همسفر منصوره رهجوی راهنما همسفر مهدیه (لژیون اول)
همسفران نمایندگی کریمان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .