جلسه یازدهم از دوره اول جلسات آموزشی لژیون سردار همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی آبیک به استادی راهنما همسفر فاطمه، نگهبانی پهلوان مرزبان همسفر سکینه و دبیری همسفر الناز با دستور جلسه «وادی سوم (باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی کند.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه 5 خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:45 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شاکرم، از استاد سردار سپاسگزارم لایق دانست تا امروز در این لحظه در این جا بنشینیم و از همدیگر آموزش بگیریم، از نگهبان همسفر سکینه تشکر میکنم که اجازه دادند که اولین مشارکت را بنده انجام بدهم.
دستور جلسه؛ وادی سوم است «باید دانست هیچ موجودی به جز خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند.» چهار وادی اول در مورد تفکر و نوع تفکرکردن بود؛ اینکه ما باید بدانیم تفکر سالم چیست؟ همه اینها را در وادی اول و دوم به من یاد میدهند، به وادی سوم که میرسد، کلمه باید را اول جمله میآورد، قطعیت را میخواهد به من بگوید؛ یعنی اینکه حتمی است و شک نکنید که هر انسان و موجودی باید مسئولیت کارهای خودش را به عهده بگیرد. به من میگوید: ای انسان هیچکس در این سیر تکاملی بهغیراز خودت به تو کمک نخواهد کرد، جز شخص شخیص خودت؛ یعنی ما برای همین آمدهایم، روح و جسم را انتخاب کردهایم، برای اینکه خودمان را به تکامل برسانیم، باعث رشد و آگاهی خودمان شویم؛ من نیامدهام به این دنیا که دیگران را آموزش بدهم و باعث تغییر دیگران بشوم نه؛ من به این دنیا آمدهام و این جسم را انتخاب کردهام که بیشتر روی خودم کار کنم و مسیر تکاملی خودم را بروم، در این راستا میتوانم تأثیرگذار و الگو باشم برای اطرافیانم؛ چه در جایگاه یک مادر، همسر، راهنما و یا یک دوست میتوانم الگو باشم؛ اما من حقی ندارم که دیگران را تغییر دهم.
در وادی جملهای بیان شده که خیلی مهم و خوب است که ما این جمله را در زندگیمان کاربردی کنیم؛ اگر انسان خود جستجوگر نباشد حتی اگر با تمام کاوشگران جمعی همنشین بشود، به موضوع واقعی پی نمیبرد. موضوع واقعی چیست؟ موضوع واقعی همان چیزی است که اول گفتم؛ رشد، تکامل، بینش و آگاهی خودم. موضوع واقعی این است که من فاطمه آمدهام که به خودم کمک کنم؛ حتی اگر با بهترین دانشمندان و یا معلمان دنیا همنشین شوم، فقط شنونده باشم هیچ تأثیری درون من اتفاق نخواهد افتاد! خودم باید جستجوگر و کاوشگر باشم تا به آنچه که میخواهم برسم. درست است که مربی، راهنما، معلم، دانشمندان آمدهاند تا به من آموزش بدهند؛ اما آن کسی که باید آموزشها را در خودش کاربردی کند، من هستم.
دیدهبان آقای ترابخانی میگویند: زندگی ما پر از نوسان است، یکی کمتر و یکی بیشتر؛ این من هستم که باید با این نوسانات بالا پایین بشوم و باید موجسواری را در زندگیام یاد بگیرم و غرق نشوم. ماهم باید برای حل مشکلاتی که در زندگیمان داریم، موجسواری را یاد بگیریم. اگر در گذشته دچار جهل و نادانی بودیم، نمیدانستیم چهکار باید بکنیم، به بیراهه میزدیم و درست زندگیکردن را بلد نبودیم؛ اکنون این وادی به من میگوید: اگر خود بلند شوید، در حرکت و جستجوگر باشید، مسیرها و آدمهای درست را در زندگی انتخاب کنید، به موضوع واقعی میرسید. من در گذشته در جهل و نادانی بودم، هر اشتباهی که میکردم همیشه میگفتم تقصیر این و آن است، مادر و پدرم مقصر هستند و خیلی چیزهای دیگر، دنبال نفر میگشتم که تقصیرها را گردن او بیندازم! به کنگره آمدم و متوجه شدم این حرفها نیست؛ خودت انتخاب کردهای و خودت باید تکوتنها این مسیر را طی کنی، خداوند در این مسیر نیروهایش را میفرستد؛ چه نیروهای شیطانی و چه نیروهای الهی. نیروهای الهی در زندگی ما، کنگره، آقای مهندس و خانوادهشان هستند و نیروهای شیطانی کسانی بودند که آمدند مسافر ما را به سمت مصرف سوق دادند و دم آنها هم گرم که کمک کردند اکنون ما اینجا باشیم.
بنابراین این وادی به من این را میگوید: خودت به فکر خودت باش و منتظر نباش تا کسی بیاید دستت را بگیرد و از خواب غفلت بیدارت کند. درست است که ما به کنگره میآییم؛ اما گاهی اوقات خوابیم و درکی از این قضیه نداریم که اینجا جایگاهی است که تو باید تلنگرخورده و بیدار شوی. در آخر این وادی به من میگوید: مسئولیت کارها و اشتباهات خودم را بپذیرم و هر وقت که ما مسئولیت اشتباهات کوچک و بزرگ خود را پذیرفتیم، میتوانیم حرکت را آغاز کنیم در غیر این صورت؛ همینطور در چرخه تاریکی میچرخیم و خدا میداند کجا و کی از این چرخه به بیرون میآییم. سعی کنیم با تمام توان و تفکر مسائلمان را حل کنیم و در نهایت جایی در مشکلاتمان گیر کردیم از نظر مشورتی دیگران استفاده کنیم؛ منتها این دیگران چه کسانی باشند خیلی مهم است؛ انسانهایی باتجربه که در زندگیشان موفق هستند و مسیر درست را طی میکنند، نه هر کسی بتواند ما را هدایت و راهنمایی کند.
یکی از آموزشهای بزرگی که در کنگره میگیریم، حضور در لژیون سردار و عضو لژیون سردار بودن است؛ درک کردیم که ما بیجهت به کنگره نیامدهایم، ما آمدهایم که دانهدانه آموزشها را در خودمان کار و حرکت کنیم، میدانیم که حضور در لژیون سردار چه برکات و معنویاتی دارد؛ چه از نظر مادی و چه معنوی. اکنون که به این درک رسیدهایم، چه خوب است که نشر دهیم به هم لژیونهایمان که میتوانند در این مورد مشارکت کنند، فقط ساکن نباشیم و اینکه به دیگران بگوییم حضور در لژیون سردار و بخشیدن بخشی از مالمان، چه برکات مادی و معنوی در زندگی من ایجاد میکند.

تایپ و ویراستار: همسفر الناز رهجوی راهنما همسفر فاطمه، رابط خبری لژیون سردار (لژیون اول)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر پروانه (لژیون دوم)
ارسال: راهنما همسفر پروانه، نگهبان سایت (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی آبیک
- تعداد بازدید از این مطلب :
107