یازدهمین جلسه از دوره سوم جلسات لژیون سردار کنگره۶۰ ویژه همسفران نمایندگی نائین با استادی دنور همسفر سمیه، نگهبانی راهنما همسفر مینا و دبیری همسفر سمیه با دستور جلسه «وادی سوم و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه ۵ خرداد ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:30 آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
هَلِه، نومید نباشی که تو را یار برانَد
گرت امروز براند، نه که فردات بخواند؟
در اگر بر تو ببندد، مرو و صبر کن آنجا
ز پس صبر، تو را او به سرِ صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه رهها و گذرها
رهِ پنهان بنماید که کس آن راه نداند
خداوند بزرگ را سپاسگزارم که در کنار همسفران نمایندگی نائین قرار گرفتم تا از کلام و بیانات عزیزان آموزش بگیرم. وادی سوم میگوید: «باید دانست، هیچ موجودی به میزان خود انسان، به خویشتن خویش فکر نمیکند». این وادی تکتک ما را به صلح و آرامش دعوت میکند و این تفکر آقای مهندس بوده است که دستور جلسات هفتگی را به لژیون سردار مرتبط و آن آموزش جداگانه را از لژیون سردار دریافت کنیم. شعری که در ابتدای صحبت خود خواندم ما را به صبر دعوت میکند. اگر صبر کنیم به آن چیزی که میخواهیم میرسیم؛ البته باید پارامتر زمان را در نظر بگیریم که برای رسیدن به خواسته، زمان میتواند کوتاه یا بلند باشد.
اکنون این موضوع چه ارتباطی با لژیون سردار دارد؟ هر کدام از ما زندگی بسیار سخت داشتیم، درد و رنج کشیدیم و این نتیجه صبر ما بود که اکنون به واسطه یک مصرفکننده، روی این صندلیها نشستهایم. واقعاً اگر بخواهيم از زاویه صحیح نگاه کنیم، رحمت خداوند در زندگی ما همان مصرفکنندهای بود که همه او را به چشم یک انگل نگاه میکردند. اینک آموزش میگیریم و باید آگاه باشیم که این رسالتی است که به واسطه آن به ارتقاء خواهیم رسید. آقای مهندس میفرمایند: «خیلی از همسفران بودند که جدایی را انتخاب کردند»؛ اما ما ماندیم، آموختیم و تلاش کردیم و نتیجه صبر ما ورود به کنگره۶۰ بود. مکانی که به تمام سؤالهای ذهن ما پاسخ داد. خودم را مثال میزنم، قبل از کنگره سؤالات فراوانی در ذهن من بود. من در کلاسها و کارگاههای متعددی شرکت کردم؛ اما در کنگره پاسخ تمام سؤالات خود را گرفتم.
با آموزشهای کنگره، من و مسافرم به رهایی و حال خوش رسیدیم؛ اکنون من در قبال این رهایی و حال خوش چه خدمتی باید انجام بدهم؟ زندگی ما به دو قسمت تقسیم میشود، زندگی قبل از ورود به کنگره و بعد از ورود به کنگره. قبل از ورود ما به کنگره مسافر من هیچ زمانی در کنار من نبود؛ درحالیکه مسافر من، پدرم بود، بهاندازه مدتزمان صرف غذا فقط ایشان را میدیدم؛ اما بعد از ورود به کنگره چه اتفاقی افتاد؟ پدری که اصلاً نبود که با او صحبت کنم، بخندم و حرف دلم را بزنم، الان در کنار من است و این نتیجه همان صبر است. آسایش فقط مادیات نیست، آرامشی که در کنار اعضا خانواده داریم بزرگترین آرامش است؛ اکنون در قبال این آرامش باید چه خدمتی انجام بدهم؟ ما یک لژیون به نام سردار داریم که میگوید: هرآنچه تو رها کردی دیگران آمدند، گذاشتند و خدمت کردند تا تو به آرامش و رهایی برسی. الان وظیفه تو است که بیایی و دیگران را به رهایی برسانی و آن بذر را بکاری، بذر مالی که در کنگره میتوان کاشت حضور و خدمت در لژیون سردار است، هر کسی در حد توان مالی خودش.
آقای مهندس لژیون سردار را قرار دادند که در ظاهر کمک من به کنگره است؛ اما در صور پنهان به خودم کمک میکنم و باعث ثروتمند شدن ذهن من میشود و به من ثابت میکند که تو توانایی انجام بسیاری از کارها را داری. انسان واقعاً یک موجود شگفتانگیز است؛ اما در این مسیر هر کاری که بخواهد میتواند انجام دهد و آن شو شود میتواند اتفاق بیفتد؛ درصورتیکه من اصلاً فکر نمیکردم روزی بتوانم عضو لژیون سردار شوم و شش میلیون را پرداخت کنم. این نشاندهنده افزایش دانایی و تغییر زاویه دید من بود که توانستم عضو لژیون سردار شوم. همه برای من هزینه کردند و من الان برای دیگران باید هزینه کنم. آن احساس مسئولیت بود که در من تعهد ایجاد کرد و در نتیجه باید این کار را انجام میدادم. سال اول بسیار راحت توانستم مبلغ لژیون سردار را پرداخت کنم و سال دوم بهسختی پرداخت شد. در آن سختیها من رشد خود را میدیدم.
آیا در آن زمان من از زیر بار سختیها شانه خالی میکردم یا خیر؟ تا لحظات آخر، فراهمکردن آن هزینه، بلکه سرمايهگذاري برای من خیلی سخت بود و مدام به این فکر میکردم که سال گذشته چقدر راحت و امسال سخت است. زمانی که به آن فکر میکردم، میدیدم که من باید توانایی خود را بالا ببرم. زمانی که به این موضوع پی بردم و آن رشدی که باید در مسیر پیدا میکردم، به خدا گفتم خدایا، درس من در این سختیها چیست؟ من باید چه موضوعی را متوجه شوم؟ از آن به بعد مسیر برای من باز و مبلغ لژیون سردار پرداخت شد. سال سوم توسط همسرم دنور شعبه شدم و این بسیار برای من قشنگ بود که همسر من یک مصرفکننده نبود؛ ولی به کنگره آمد و من را در این جایگاه قرار داد، قبل از اینکه خود او در این جایگاه قرار بگيرد. او میتوانست اول خودش را برای دنوری و سپس من را معرفی کند؛ اما من را اول در این جایگاه قرار داد و آن لذت را به من داد؛ اکنون در قبال آن لذت چه مسئولیتی دارم؟ من باید رشد کنم و این لذت را به دیگران نیز هدیه بدهم.
این دیدگاه و تفکر من است که در هر جایگاهی که قرار گرفتم، موظف هستم صادقانه خدمت کنم تا به رشد برسم و در این مسیر بود که استقامت را یاد گرفتم. آقای مهندس میفرمایند: «استقامت، مقاومت در مقابل ناملایمات است»؛ اکنون چه اتفاقی در وجود من افتاده است که به این سادگی میتوانم ببخشم و به دنبال جایگاههای بالاتر باشم؟ به این تفکر رسیدم در این مسیری که حرکت میکنم، ذهن مالی من در حال پیشرفت است و زمانی که این باور در من به وجود آمد، آن توانایی هم در من شکوفا شد، شاید عزیزانی که در لژیون سردار پرداخت دارند به دنبال بازتاب نباشند؛ اما من منتظر بودم که به پله بعدی صعود کنم و پله بعدی که باید بالا بروم چیست؟ به این نتیجه رسیدم در این مسیری که حرکت میکنم، نقطه تحمل من نیز بالا رفته است، شاید از نظر مالی مهم نبود؛ اما از نظر رشدی برای من ارزش داشت؛ درحالیکه قبل از آموزشهای کنگره برای من سؤال بود که آیا خداوند از سختیهای زندگی انسانها لذت میبرد؟ اما پس از آموزش متوجه شدم تمام آن سختیها رحمت خداوند بود؛ زیرا هر چیزی بهایی دارد و بهای کار من همان سختی بود و بهای لژیون سردار نیز پسانداز است؛ چرا؟ زیرا دنبال این بخشش لذت وجود دارد و باعث میشود، جایگاههای دیگری را نیز تجربه کنم که این از ذات حریص بودن انسان است؛ البته از نوع مثبت که در این شرایط نیز میتوانم رشد کنم.
آقای مهندس میفرمایند: «اعضای لژیون سردار انسانهای دانا هستند». چرا؟ من با تفکر خودم به این نتیجه میرسم که باید پسانداز داشته باشم؛ شاید در ابتدا احساس کنید پولی که در لژیون سردار پرداخت کردهاید را از دست دادهاید؛ اما درواقع سرمایهگذاری کردهاید، سرمایهگذاری روی وجود و ذهن مالی خود که من میتوانم. زمانی که من بتوانم شش میلیون کمک کنم؛ بنابراین توانایی پرداخت مبالغ بالاتر را هم دارم. من توانستم با ذهن ثروتساز خودم پنجاه میلیون را به راحتی پرداخت کنم و به این نتیجه رسیدم که قدرت و توانایی آن نیروهای خفتهای که خداوند در وجود من قرار داده بود، باعث شد تا من بتوانم پرداخت کنم و از این کار درس بگیرم. اینها مانند طنابی در چاه است که باید تو را نجات دهد و تمام این سختیها و مشقّتها باعث خودسازی من سمیه شد. آقای مهندس میفرمایند: «هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی». اگر من وارد لژیون سردار شدم و خدمت کردم، اگر سرمایهگذاری برای خودم انجام دادم، نمیتوانم منت سر دیگران بگذارم که من اینقدر پول پرداخت کردهام.
.jpg)
تایپیست: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول) عضو لژیون سردار، همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون دوم) عضو لژیون سردار
عکاس: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول) عضو لژیون سردار
ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون اول) عضو لژیون سردار دبیر سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
81