همسفر معصومه
انسان برای رسیدن به هدف، نباید از هیچ تلاش و کوششی فروگذاری کند. دریافت کلام آسمانی یا آموزشهای الهی باعث میشود، این جوشش را در خود حفظ کند؛ درواقع نزولات و کلمات آسمانی، دریافتهایی هستند که اگر انسان ارتباطش با آنها برقرار و وصل باشد، این خاصیت جوشش را در خودش حفظ میکند.
اگر در کنگره یک مسئولیتی به من بدهند که در من اختلاف پتانسیل بهوجود بیاورد، میتواند در درونم تغییرات بسیار زیادی بهوجود آورد که شاید در همین جایگاهها و پذیرفتن مسئولیتها مشکل من حل بشود، ما یک مسئولیت را قبول میکنیم تا انرژی بگیریم و اعتماد بهنفس ما بالا رود. وقتی قبول یک مسئولیت آنقدر انرژی به من میدهد؛ پس چندین مسئولیت، خیلی انرژی بیشتری دارد؛ ولی بهعهدهگرفتن چند مسئولیت، میتواند در درون من گره مسئولیت بهوجود آورد و نتیجه برعکس شود که نهتنها انرژی نمیگیرم، بلکه گرههایی در بیرون و درون خود بهوجود میآورم. زمانیکه میخواهیم در جهت درست حرکت کنیم، نیروهای تخریبی کاملاً جهت حرکت ما را تغییر میدهند.
خواست ما انجام مسئولیت است؛ ولی با تغییر حرکت، برعکس شده و باعث میشود بار مسئولیت دیگران را بهدوش کشیده و خسته بهنظر برسیم که این موضوع ریشه در طمع دارد؛ همینطور که استاد امین از قول آقای مهندس میگویند: دندان طمع، بسیار خطرناک است و خاصیتش این است که از همه دندانها بدتر است و صاحب خودش را گاز میگیرد؛ یعنی این دندان به دیگری آسیبی نمیزند، بلکه به خود شخص آسیب وارد میکند.
نیروهایی که انسان را تحت فشار قرار میدهند، طمع و تکبر انسان است؛ تکبر یعنی انسان خودش را در ماهیت و آفرینش، از انسانهای دیگر بالاتر ببیند، اگر این دو خاصیت در یک موجودی جمع بشود، او نیاز به هیچ دشمنی ندارد؛ یعنی این دو نیرو برای خودش کفایت میکند.
در کلامالله از طمع یا انسانی که این ویژگی را دارد، بهعنوان زیادهخواه یاد میشود؛ یعنی انسانی که هرچیزی به او بدهند بیشتر میخواهد. وقتی یک مسئولیتی را بهعهده داریم و میخواهیم این مسئولیت را بهتنهایی انجام بدهیم یا چند خدمت و کار را بهعهده بگیریم و بار دیگران را هم بهدوش بکشیم؛ باعث میشود که آرامش خودمان را از دست بدهیم، ولی وقتی دندان طمع را بکشیم؛ یعنی مسئولیت را با دیگران تقسیم کنیم، به تعادل میرسیم و این اتفاق زمانی میافتد که به دانش و آگاهی رسیده باشیم. برای اینکه گره مسئولیت را در درون خودم پیدا کنم، ابتدا باید به دیگران اعتماد کنم.
وقتی تواناییهای انسان بیشتر میشود و آموزش میبیند، مسئولیتهای بیشتری را انتخاب میکند و احساس مسئولیتش زیاد میشود، در اینجا آفت بهوجود میآید که این آفت وسواس است؛ یعنی وسواس پیدا میکند که در کارها دخالت کند تا کار بهنحو احسن انجام شود، بایستی بتوانیم بر این وسواس غلبه پیدا کنیم تا بتوانیم به دیگران اطمینان کرده و کارها را بین آنها تقسیم کنیم، حتی اگر خراب هم کردند، هیچ اشکالی ندارد. برای تجربهکردن باید روی آنها سرمایهگذاری کرد؛ مانند خداوند که برای انسان چهقدر هزینه کرده و تمام هستی را در اختیارش گذاشته برای اینکه تجربه کند.
فردی که در مسئولیت دچار زیادهخواهی میشود، کارش به جایی میرسد که یکلحظه آرامش ندارد؛ ولی با تقسیمکردن مسئولیتها و کارها با دیگران کمکم به تعادل میرسد، ممکن است چند ماه طول بکشد، اما اشکالی ندارد؛ چون راه درست است.
انسان از طمع میگذرد و از تکبر هم باید بگذرد، فکر نکند با دیگران فرق دارد؛ مسئولیت را به دیگران بسپارد و اطمینان کند؛ این اطمینانکردن، پایه و اساس رسیدن انسان به آرامش است. وقتی شخص اعتمادش را از دست بدهد، همهچیز را خراب میکند. سفرکردن ما از نقطه ابتدایی که مسئولیت را در کمترین اندازه خودش به ما میدهند، آغاز میشود و حرکت ما تا جاییکه بالاترین مسئولیت را در آن جایگاه بهدست میآوریم، ادامه پیدا میکند، ولی آنجا تمام نمیشود؛ زمانی تمام میشود که بتوانیم کار را بهنحو احسن انجام داده و به دیگران نیز آموزش بدهیم تا انجام بدهند که اگر آنجا نبودیم، آن سیستم بتواند کار خودش را ادامه دهد.
اگر نتوانیم به گره مسئولیت غلبه کنیم، سیستم به ما وابسته میشود؛ بهطوری که وقتی نباشیم همه درهم گره میخورند، وقتی هم هستیم، در خودمان گره میخوریم؛ چون درواقع بازتاب آن چیزیکه در جهان بیرون خلق کردیم، دقیقاً در درون خودمان اتفاق میافتد.
سفر ما زمانی تمام میشود که اگر ما هم آنجا نباشیم، دیگران کارهای خودشان را انجام بدهند.
همسفر باران
استاد امین در سیدی گره مسئولیت میفرمایند: در قسمت جهانبینی خیلی به اضداد توجه میکنیم، برای اینکه انسان بتواند مسیر خودش را بهتر طی کند، بایستی اضداد را بشناسد. شما وقتی از بالای درخت به پایین نگاه میکنید، خیلی از مسائل را راحتتر میبینید، شاید تا چند هزار متر جلوتر را ببینید، اگر طوفانی یا دشمنی به طرف شما حرکت کند، زودتر میبینید و این زودتردیدن باعث میشود، بتوانید تصمیم درست را در زمان خودش بگیرید؛ چون مسئله زمان مطرح است و تصمیم درست، میتواند محاسبات زندگی انسان را تغییر بدهد؛ پس در بلندا یا در فرودست قرارگرفتن با هم تفاوت بسیار زیادی دارد؛ مانند دانستن و ندانستن یک موضوع یا مثل نشستن بالای یک درخت یا در پایین آن است. برای نابینا فرقی نمیکند که کجا است، دانستن یک مطلب با ندانستن، برای او تفاوتی نمیکند که بخواهد در مورد چیزی تصمیم بگیرد؛ ولی برای انسانی که آگاهی و حس انسانی پیدا کرده و برای ما که در سفر هستیم، روی خودمان کار میکنیم، تزکیه و پالایش انجام میدهیم و حسهایمان تغییر میکند، دانستن تفاوت دارد.
گره مسئولیت، میتواند انسان را درگیر تاریکی کند و باعث شود مسئولیتی که میتواند به انسان اعتماد بهنفس، قدرت و حس مفیدبودن را بدهد، آرامش را از انسان بگیرد و آن مسئله، بهدوشکشیدن بار دیگران است.
استاد سردار میفرمایند: گنهکار واقعی را دلسوختن خطاست؛ گنهکار واقعی کسی است که مرتکب گناه شده یا فرمانی را نقض کرده و میتوانسته این کار را نکند؛ درواقع در کارها و امورات خودش یک قصور یا کوتاهی کرده است. شما موقعیکه بین دو موضوع خیروشر، موضوع شر را انتخاب میکنید؛ یعنی اینکه خوشت میآید، دوست دارید، برایت جذابیت دارد، بعد دچار مشکلات و مسائل زیادی میشوید. وقتی به نقطه مشکلات رسیدید، به درماندگی میرسید و شروع به عجز و ناله میکنید.
انسان این خصلت را دارد تا موقعیکه کارها خوب پیش برود، بهروی خودش نمیآورد؛ ولی وقتی دچار مشکل میشود به بهترین و ظریفترین شکل، کارش را موجه جلوه میدهد و بهگونهای وانمود میکند که مجبور شده و باعث دلسوختن، ترحم و جلبتوجه میشود.
اگر انسان هوشیار نباشد، دقت نکند و تصمیمی بگیرد، بار گناه شخصی را که بایستی خودش با تزکیه و پالایش اشتباهش را جبران کند، از روی آن شخص بردارد و بر دوش خودش یا بر دوش افراد دیگر بگذارد، این باعث برهمزدن تعادل میشود؛ چون آن بار برای شخص جنبه آموزشی داشته، حتماً بایستی آن شخص، خودش تصمیم بگیرد و بهخاطر اشتباهی که کرده و از یک موضوعی محروم شدهاست، بایستی محرومیت او ادامه داشته باشد تا بتواند تصمیمات درستی بگیرد؛ ولی ما با برداشتن آن بار، حکم آن شخص را میشکنیم و درادامه، تکامل او دچار تخریب میشود و دیرتر به فهم میرسد.
در کلامالله شریف میگوید: بعضی انسانها بردارنده بار گناهان دیگران هستند؛ یعنی هر کسی برای خودش مشکلاتی دارد، ما بر اساس ناآگاهی یا به دلایل شخصی که فلان کس را خیلی دوست داریم، بار او را بهدوش میکشیم و این درادامه برای انسان اختلال ایجاد میکند، فکر و روح آدم را سنگین میکند.
وقتی انسان به مرحلهای میرسد که کارهای دیگران را بهدوش نمیکشد، انجامدادن کارها در زندگی، سختی ندارد و دیگر با رنج، این کارها را انجام نمیدهیم و از انجام آنها لذت و انرژی دریافت میکنیم.
جملهای در رابطه با این مسئله است که میگوید: بارها را از دوش کارها بلند کن تا کارها به بار بنشیند.
انسان اگر میخواهد کارهایش به بار بنشیند، باید بارها را از دوش کارها بردارد؛ چون وقتی ما کاری انجام میدهیم، باعث ایجاد انرژی میشود؛ اما وقتی بار زیاد را بهدوش میکشیم؛ یعنی بار هست، ده تا بار دیگر هم به آن اضافه کردهایم و با سختی جلو میرویم، ولی وقتی بار اضافه را از آن جدا کنیم، آنوقت کارها و مسئولیتها را با لذت و انرژی میتوانیم انجام بدهیم و در آنها مهارت پیدا کنیم.
رنج بیهوده، از کشیدن بار بیمورد است.
یکی از نکات مهم سیدی برای من، اهمیت شناخت اضداد و تصمیمگیری در زمان مناسب است. زمانیکه من بهجای فرزندم تصمیم میگیرم و مسئولیتهایش را بهدوش میکشم، عملاً بار رشد و تجربه را از او میگیرم.
وقتی من بهجای فرزندم اشتباهاتش را جبران میکنم، تکالیفش را انجام میدهم یا مسئولیتهایش را برعهده میگیرم، در ظاهر ممکن است کار خیر و از سر محبت انجام داده باشم؛ اما درحقیقت مانند این است که او را از نشستن بر بالای درخت بازداشتهام. دید و درک او از مسیر زندگی، محدود میماند و دیگر نمیتواند از بالا، مسیر و طوفانهای احتمالی آیندهاش را ببیند. من با این کار، او را از فرصت یادگیری، تجربه، مسئولیت و درک عواقب انتخابهایش محروم میکنم.
استاد امین میفرمایند: گنهکار واقعی کسی است که میتوانسته اشتباهی را مرتکب نشود، اما آن را انجام داده است. حال اگر من با دلسوزی، بار نتایج اشتباهات آن فرزند را به دوش بگیرم، هم تعادل را به هم میزنم و هم رشد واقعی را از او سلب میکنم.
ویرایش: رابط خبری لژیون سردار همسفر افسانه رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون سوم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فهیمه دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
166