در مسیر زندگی هر انسانی لحظاتی وجود دارد که تصمیمگیری، شناخت خویشتن یا حتی درک احساسات واقعیاش به شدت دشوار میشود و گویی چیزی نامرئی و ناپیدا درون ذهن انسان جریان دارد که مانع دیدن حقیقت، شنیدن صدای درون و درک واقعیتهای پیرامون میشود. استاد امین این موانع ذهنی را «امواج بازدارنده ذهن» مینامند، امواجی که همچون لایهای تیره بر ذهن انسان مینشیند و نوری را که باید به درون انسان بتابد، تضعیف یا منحرف میسازند.
پیش از آشنایی من با کنگره۶۰ تصورم این بود که ذهن من فارغ از هرگونه ضدارزشی است؛ اما با ورود به این سیستم آموزشی و آشنایی با گفتارهای بنیانگذار کنگره۶۰ و سیدیهای استاد امین دریافتم که در وجود من استخر بزرگی از ضدارزشها انباشته شده است که ذهن من آکنده از این امواج ناپیدا شده بود و اجازه ورود مفاهیم مثبت، رشد احساسی و تصمیمگیری آگاهانه را نمیداد. با هر آموزش جدید و با هر جلسه از لژیون این پردهها اندکاندک کنار میرفتند.
اکنون میدانم که ذهن نیز نیازمند تزکیه است و امواج بازدارنده تنها زمانی فروکش میکنند که انسان با آگاهی، پذیرش و تکرار تمرینهای درونی از تاریکی به سوی روشنایی حرکت کند. ذهنی که درگیر این امواج باشد، حتی اگر در میان نور نیز قرار بگیرد، توانایی دریافت آن را ندارد. ذهن تحت تأثیر این امواج یا در گذشته میماند و یا نگران آینده است و در نتیجه فرد از لحظه اکنون که بستر واقعی حیات است محروم میماند.
برداشت و تجربه شخصی من این است که زمانی که وارد کنگره۶۰ نشده بودم، اصلاً متوجه نبودم که درون ذهن من چه میگذرد؛ اما زمانیکه با سیدیهای استاد امین آشنا شدم و آموزشهای کنگره۶۰ را دریافت کردم، متوجه شدم ذهن من مملو از این امواج بازدارنده است. در آموزههای استاد امین امواج بازدارنده ذهن به شکلهای متعددی بروز پیدا میکنند.
این امواج میتوانند در قالب ترس، خشم، نفرت، حس بیعدالتی، خودکمبینی، یأس، حسادت، ناتوانی و بسیاری احساسات منفی دیگر خود را نشان دهند. زمانیکه این عوامل وارد ذهن انسان میشوند، او را از حرکت در مسیر تعالی و شناخت باز میدارند. هر کدام از این احساسات میتوانند بهتنهایی تبدیل به مانعی بزرگ در مسیر زندگی و رشد روحی و آرامش درونی فرد شوند.
تجربهای که من از این امواج به وضوح در خودم حس کردم، از زمان ازدواجم موجهای بازدارندهای همچون خشم و ترس درونم ریشه دوانده بودند؛ اما نکته دردناک این بود که من این احساسات را نه بیرونی بلکه درونی تجربه میکردم و خشم خود را به جای اینکه ابراز کنم، در خودم میریختم و این تبدیل به خودخوری میشد، ترسم را پنهان میکردم؛ اما در اعماق ذهنم مانند دیواری نمیگذاشت پیش بروم و این حالات مانند زنجیرهایی ذهنم را به زمین میدوختند.
با ورود به لژیون ویلیاموایت و گوش دادن به سیدیها ذرهذره این زنجیرها دیده شدند و زمانیکه چیزی دیده شود، میتوان برای رهایی از آن کاری کرد. به اعتقاد استاد امین این امواج تنها محصول شرایط بیرونی نیستند؛ بلکه بخش بزرگی از آنها درون انسان سرچشمه میگیرد و در واقع پذیرفتن آلودگی ذهنی خود نخستین گام برای رهایی از این امواج است.
برای من نیز یکی از بزرگترین نقاط عطف در سفرم همان لحظهای بود که پذیرفتم ذهنم سالم نیست. لحظهای که متوجه شدم ضدارزشها درون من لانه کردهاند و اگر نخواهم آنها را ببینم، در تاریکی خواهم ماند. ورود به لژیون ویلیاموایت و شنیدن سخنان استاد امین من را مجبور کرد تا خودم را صادقانه ببینم. تازه متوجه شدم که من نیز در برابر بسیاری از ناملایمات زندگی خودم را فریب میدادم و دیگران را مقصر میدانستم؛ اما حقیقت پر شدن ذهن من با ترس، خشم و حس بیعدالتی بود و تا ذهن پاک نشود، نوری وارد نمیشود.
وجود امواج بازدارنده در من باعث شده بودند که احساساتی مانند عشق یا محبت را گم کنم، زمانیکه همسر یا فرزندم صحبت میکردند در ذهن من همه چیز برعکس شنیده میشد و نمیتوانستم محبتشان را درک کنم. همیشه فکر میکردم، چیزی پشت صحبتهایشان نهفته یا همه دنبال آسیبزدن به من هستند و از طرف دیگر دائم در گذشته زندگی میکردم و اتفاقات تلخ را مرور میکردم.
آینده نیز پر از ترس بود؛ اما هیچ زمان در لحظه نبودم. رهایی از این امواج نیاز به آموزش، تزکیه، تمرین و زمان دارد. قبل از ورود به لژیون ویلیاموایت فکر میکردم، صرفاً با گوش دادن به سیدیها مشکل من حل میشود؛ اما زمانیکه تمرینهای ساده مانند نوشتن، مشارکت کردن، فکر کردن به یک مفهوم و تلاش برای اجرای آن در عمل جدی گرفتم، متوجه شدم ذهن من آرامآرام تغییر کرد، گویی موجهای تیره عقب میرفتند.
آموزشهای استاد امین مانند نوری مسیر را روشن میکند و به اعتقاد ایشان این امواج تنها محصول شرایط بیرونی نیستند؛ بلکه بخش بزرگی از آنها درون انسان سرچشمه میگیرد و در واقع پذیرفتن آلودگی ذهنی خود، نخستین گام برای رهایی از این امواج است. لحظهای که متوجه شدم، ضدارزشها درون من لانه کردهاند و اگر نخواهم آنها را ببینم در تاریکی خواهم ماند.
ورود به لژیون ویلیاموایت و شنیدن سخنان استاد امین من را وادار کرد تا خودم را صادقانه ببینم. تازه متوجه شدم که من نیز در برابر بسیاری از ناملایمات زندگی خودم را فریب میدادم و دیگران را مقصر میدانستم؛ اما حقیقت آن بود که من ذهنم را با ترس، خشم و حس بیعدالتی پر کرده بودم و تا این ذهن پاک نشود، نوری وارد نمیشود. از طرف دیگر، دائم در گذشته زندگی میکردم و اتفاقات تلخ را مرور میکردم. رهایی از این امواج نیاز به آموزش، تزکیه، تمرین و زمان دارد.
قبل از ورود به لژیون ویلیاموایت فکر میکردم، صرفاً با گوش دادن به سیدیها مشکل حل میشود؛ اما زمانیکه تمرینهای ساده را مانند نوشتن، مشارکت کردن، فکر کردن به یک مفهوم و تلاش برای اجرای آن در عمل جدی گرفتم، متوجه شدم ذهنم آرامآرام تغییر میکند، گویی موجهای تیره عقب میرفتند. آموزشهای استاد امین مانند نوری مسیر را روشن میکند؛ اما آن شخص که باید گام بردارد در نهایت خود من هستم.
نویسنده: مسافر نیکوتین لیلا رهجوی راهنمای ویلیاموایت همسفر آیدا (نمايندگی پارک چمران کرج)
رابط خبری: راهنمای ویلیاموایت همسفر آیدا (نمايندگی پارک چمران کرج)
ویراستاری و ارسال: راهنمای ویلیاموایت همسفر فریده (نمایندگی سلمان فارسی)
گروه همسفران ویلیاموایت کنگره۶۰
- تعداد بازدید از این مطلب :
371