استاد امین میگوید: داشتم با خودم فکر میکردم که هر چقدر از مسافرت رفتن فرار میکردم و همیشه در خانه مینشستم، همه آن لحظات منظور شد و هیچکدام انگار هضم نشدند. همه را حساب کردند و گفتند: حالا اینقدر سفر بدهکاری، ده سال نشستی، حالا شروع کن! تازه وقتی سفر و جابهجایی را تجربه کردم، مفهوم واقعی سکون را درک کردم. چند سال پیش، بالا رفتن از پلهها برایم سخت شده بود، فکر میکردم به دلیل سنم است، اما بعد فهمیدم دلیلش سکون و بیتحرکی بود.
استاد میگوید: من سیدی «عبور» را زمانی درک کردم که حرکت انرژی یا نور از پایین به بالای یک شیب را در دانشگاه دیدم. آن لحظه برایم بسیار قابل لمس بود و فهمیدم انسان در مسیر زندگی بهتدریج به این نکات پی میبرد. دیدبانان باید با دقت به مسائل نگاه کنند. در زندگی دو دیدگاه وجود دارد؛ یکی اینکه انسان فکر میکند همهچیز به خودش بستگی دارد: کارهایش، اهدافش، آیندهاش، و اینکه فقط خودش باید حرکت کند و با زحمت به خواستههایش برسد، گویی نیرویی دیگر در هستی وجود ندارد.
من هم با همین دیدگاه شروع کردم. مثلاً میخواستم استاد دانشگاه شوم و خیلی تلاش میکردم، اما در همان دانشگاه در آستانه اخراج قرار گرفتم. ابتدا فکر میکردم اشکال از خودم است؛ دنبال اصلاح ندانستهها و اشتباهاتم بودم. جهانبینی برایم ابزاری شد تا رؤیاهایم را به واقعیت برسانم و از سختیها عبور کنم. اما چیزی را نمیدیدم: اینکه در این تفکر، من کاملاً تنها بودم. دیدگاهی فردی و منزوی داشتم، و نمیفهمیدم که شاید نیرویی بالاتر، نقشهای بزرگتر یا صور پنهانی هم وجود دارد.
آیا آن خالق، آن قدرت مطلق، که مرا و کل هستی را آفریده، برای من برنامهای دارد یا نه؟ من به آن فکر نمیکردم. اینجاست که معنای آیه "یؤمنون بالغیب" از سوره بقره روشن میشود. پرهیزگاران کسانی هستند که نیکی میکنند، نماز میخوانند و به غیب ایمان دارند. من نیکی میکردم، خدمت میکردم، عبادت میکردم، اما در عمل مثل کسی نبودم که به غیب ایمان داشته باشد. چون وقتی انسان باور ندارد نیرویی برتر هست، توکل بیمعنی میشود. توکل وقتی معنا دارد که بدانی چیزی بزرگتر از خودت وجود دارد.
در غیر این صورت، انسان در درد و ترسهایش غرق میشود. این همان حالتی بود که من در آن بودم. آیا باید فقط با تکیه بر خودم جلو بروم؟ یا نیرویی هست که مرا پشتیبانی میکند؟ کسی که فقط به خودش تکیه دارد، دائماً در حال ترس و نگرانی از شکست است. من هم همینطور بودم، دائم نگران این بودم که مبادا کسی جایم را بگیرد. این دیدگاه، دنیایی پر از افراط برایم ساخته بود؛ وقتی موفق میشدم، زیادی خوشحال بودم و وقتی شکست میخوردم، انگار دنیا به آخر رسیده بود.
اما کمکم فهمیدم ایمان یعنی اینکه نه با برد زیاد ذوقزده شوی، نه با باخت داغون. کسی که فقط خودش را میبیند، در چرخهای افتاده که مدام بالا و پایین میشود. ولی وقتی از خودت بیرون میآیی، دیگران و نقشت را در صحنهای بزرگتر میبینی. مثل بازیگری که اگر کل گروه خراب کند، خودش هم پایین میآید. گاهی در زندگی احساسی را تجربه میکنی که از خودت نیست. مهندس میگوید: اگر نیروهای آسمانی و القائات برداشته شوند، انسان ظرف چند هفته خودش را نابود میکند.
مثال میمونهایی که دستشان را در سوراخ درخت میکنند تا موز بگیرند و عقلشان نمیرسد که برای آزاد شدن باید موز را رها کنند، حکایت بسیاری از ماست. با اینکه هزاران دانشمند سالها برای درمان اعتیاد تلاش کردند، راه قطعی نیافتند؛ نه از سر نادانی، بلکه چون ارادهای بالاتر باید اجازهی کشف را بدهد. این همان ایمان به نیرویی فراتر است. اگر به غیب ایمان داشته باشیم، دیگر نسبت به اتفاقات زندگی حساسیت افراطی نخواهیم داشت. تلاش وظیفه ماست، اما نتیجه با خداست.
استرس از جایی میآید که فکر کنیم همهچیز فقط به ما بستگی دارد. در حالی که خداوند به نیت و تلاش ارزش میدهد، نه فقط نتیجه. در فیزیک میگویند عملکرد = نیرو × جابهجایی. نیروی ما نیت و احساس ماست، و جابهجایی یعنی تلاش و حرکت در مسیر. وقتی فهمیدم که زور زدن برای چیزی که مال ما نیست، فقط عذاب دارد، به آرامش رسیدم. ما مالک چیزی نیستیم، مالک واقعی خداست و جایگاه ما را بر اساس تقدیرش مشخص میکند. اگر این را باور کنیم، نتیجه مهم نیست؛ نیت و تلاش مهم است، حتی اگر به چیزی نرسیم.
اگر این را باور داشته باشیم، بهجای استرس، آرامش بیشتری در زندگی خواهیم داشت. زندگی ترکیبی از خواست ما و خواست خداست؛ نتیجه اصلاً مهم نیست، نیت و تلاش درست مهم است. اگر با نیت پاک حرکت کنیم، حتی اگر به خواستهمان نرسیم، باز هم برد کردهایم. مسئولیت ما فقط در حد تلاش کردن است، نه نتیجه گرفتن. وقتی به این درک برسیم، از فشار بیمورد رها میشویم و روی تلاش درست تمرکز میکنیم. موفقیت واقعی، تلاش در مسیر درست است، نه نتیجهگیری به هر قیمتی. کسی که به غیب ایمان دارد، یعنی به خدا و حکمتش اعتماد دارد، در سختیها دلش قرص است و توقعی جز از خدا ندارد. تفاوت آدم مؤمن و بیایمان اینجاست: یکی فکر میکند فقط خودش تصمیمگیرنده است، و دیگری میداند همه چیز در یک حساب و کتاب بزرگتر معنا دارد. در کنگره میگوییم: "یا میبریم یا یاد میگیریم". اگر جهانبینیمان درست باشد، کمتر دچار استرس میشویم، شادتر و آرامتر خواهیم بود، بندهی بهتری میشویم و بیشتر شکر خواهیم کرد. انسان راضی، همان کسیست که به غیب ایمان دارد.
خلاصه سیدی غیب
نویسنده و رابط خبری: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوازدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر اتوسا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابوریحان تهران
- تعداد بازدید از این مطلب :
86