دهمین جلسه از دوره شانزدهم سری کارگاههای خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی بنیان به نگهبانی مسافر رضا، استادی ایجنت محترم مسافر رضا و دبیری مسافر علی با دستور جلسه «وادی سوم و تأثیر آن روی من» یکشنبه ۴ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز شد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر؛ به همه شما عزیزان و لژیون مرزبانی خداقوت و به مرزبانان جدید خوشآمد میگویم، انشاالله که در کنار هم جلسه خوبی داشته باشیم و بتوانیم آموزش بگیریم.
بحث جلسه امروز وادی سوم است و بیارتباط با مراسم امروز نیست. هدف از بهوجودآمدن وادیها این است که بازخوردی داشته باشد و نتیجهای حاصل شود. اولین محصولی که با کار کردن این وادیها در طول سفر دریافت مي کنيم، از مصرف مواد مخدر به قطع آن میرسیم. نتایج را نیز مشاهده میکنیم؛ خدمتگزارانی که امروز شال مرزبانی خود را تحویل دادند، در گذشته مصرفهای متعدد داشتند و اکنون که اعلام رهایی کردند، دیدید که هرکدام از آنها چندسال رهایی دارند. اعلام رهایی که در کنگره ۶۰ میشود با اعلام رهایی یا اعلام پاکی که در NGOهای دیگر میشود خیلی متفاوت است.
من ۹ سال در NGO دیگری بودم و فقط مواد نزدم؛ ولی در خواب نیز آشفته بودم و خواب مصرفکردن میدیدم؛ اما از زمانی که در کنگره ۶۰ به رهایی و درمان قطعی رسیدم، یکی دومرتبه خواب دیدم در محفلی هستم و به من مواد تعارف کردند؛ ولی حتی در خواب هم اصلاً احساس نیاز نکردم. چون خواب نوعی مرگ است؛ این بحث بسیار مهمی است، که نهتنها صورآشکار من از مصرف مواد بینیاز شده است؛ بلکه در صور پنهان نیز نیازی نمیبینم.
آقای مهندس دژاکام میگویند ما به هر شکلی که رجعت کنیم، به همان شکل باز خواهیم گشت؛ پس با درمان مصرف مواد، قرار است در زندگیهای بعدی ما نیز این بیماری درمان شود.

تنها وادی که از قید باید استفاده شده همین وادی سوم است. بعضی وقتها میگویند: بهتر است یا شاید؛ ولی وادی سوم میگوید: 《باید دانست که هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند》. اگر قرار است به درمان برسیم باید بدانیم تنها کسی که میتواند به ما کمک کند خود ما هستیم. البته دیگران هم کمک میکنند؛ ولی تصمیم نهایی با خود ما است. راهنما پله میدهد؛ ولی هنگام مصرف دارو بر ما نظارتی ندارد که دارو را دقیق و سروقت میخوریم یا خیر. این را فقط خود رهجو میداند. ما خود باید مراقب کار خود باشیم. ما در نمایندگی بنیان هستیم و خود اعضا باید مراقب حفظ نمایندگی باشند و حرمتها را حفظ کنند. باید کاری کنند که این نمایندگی پابرجا باقی بماند. از دل این نمایندگی است که سال گذشته حدود ۲۰۰ نفر رهایی داشتیم؛ امسال هم به همین شکل و سالبهسال انشاالله رهایی بیشتر میشود. اگر نمایندگی نباشد رهایی هم نیست.
به نام کامل کنگره ۶۰ توجه کنید؛ نوشته شده است:《جمعیت احیای انسانی کنگره ۶۰》. وظیفه ما زنده کردن و زنده نگهداشتن انسانهایی است که دچار بیماری اعتیاد هستند. آیه قرآن است که میگوید: اگر ما یک انسان را نجات دهیم، گویی جامعه را نجات دادهایم.
زمانی که من مصرفکننده مواد مخدر بودم، روی فرزندان خود کنترلی نداشتم. آنموقع بچهها تحصیلات ابتدایی هم نداشتند و من وقتی توانستم به زندگیام مسلط باشم که قطع مصرف کردم و به رهایی رسیدم. بعد از رهایی به لطف خدا توانستم فرزندان خود را به دانشگاه بفرستم و آنها را سالم تحویل جامعه بدهم. اگر من هنوز مصرفکننده مواد مخدر بودم بهجای اینکه دو فرد تحصیلکرده تحویل جامعه بدهم، دو نفر مصرفکننده تحویل جامعه میدادم و به همین ترتیب تصاعدی بالا میرفت. به همین دلیل است که مرزبانان قدیم و جدید تلاش میکنند تا این مکان مقدس حفظ شود. من به شما عزیزان میگویم که لزومی ندارد در مقابل تذکرات مرزبانان جبهه بگیریم یا ناراحت شویم. به عنوان مثال اگر مرزبان بگوید جای پارک ماشین را عوض کن، نباید دلخور شد چون آنها با کسی دشمنی ندارند و هرچه میگویند برای خود شخص و حفظ این نمایندگی است.
زمانی که نمایندگی بنیان داشت افتتاح میشد؛ دقیقاً همین مکانی که ما نشستهایم خاکی بود و برای آموزش گرفتن صندلی گذاشته بودیم. مردم منطقه تصویر ذهنی که از مصرفکننده مواد مخدر داشتند، این بود که قرار است یک عده بیایند و مثل یک کمپ مدام سیگار بهدست دور بزنند. هیچکدام از اهالی راضی نبودند که چنین مکانی راهاندازی شود. دقیقاً یادم است که ساکنین محله پارچه نوشته بودند و حاشیه همین خیابان شعار میدادند که ما اینجا پذیرای معتادین نیستیم و نمیخواهیم که در این مکان جمع شوند. تصویر ذهنی آنها همین است و هیچوقت هم از ذهن آنها پاک نمیشود؛ پس ما موظف هستیم با عملکرد صحیح، نمایندگی بنیان را حفظ کنیم.
اگر غیر از این باشد، بهمحض اینکه سر ماشین کج شود یا سر کوچهها جمع شوند و صحبت کنند، سریعاً گزارش میکنند و یک مقام مسئول موظف است که پیگیر گزارش و شکایت آنها بشود؛ حتی اگر به غلط هم باشد، پیگیر میشوند. حال آن مقام مسئول میتواند کلانتری محل یا استانداری باشد. وقتی گزارش بدهند، مجبورند که پیگیر شوند و اگر گزارش مکرر باشد، نمایندگی را میبندند. ما باید به فکر خود و جایگاه خود باشیم و آن را حفظ کنیم. من نباید کاری کنم که این نمایندگی که سالانه باعث رهایی انسانهای زیادی میشود و خانوادههای زیادی را از نابودی نجات میدهد از بین برود. پس سعی کنیم رعایت کنیم. من امروز که استادی جلسه را قبول کردم، فقط خواستم یادآور شوم که سعی کنیم حداکثر همکاری را با مرزبانان انجام بدهیم. این دوستان کسانی هستند که خود ما به آنها رأی دادیم و کسی از بیرون نیامده آنها را انتخاب کند؛ پس موظف هستیم به ایشان احترام بگذاریم. امیدوارم در دوره جدید مرزبانی بتوانیم دست در دست هم نمایندگی پویا و فعالی را اداره کنیم. از این که به صحبتهای من توجه کردید، ممنون و سپاسگزارم.
مرزبان خبری: مسافر وحید
نگارش: مسافر یاسر
تصویربردار: مسافر محمد
ویرایش: مسافر نوید، مسافر جواد
ارسال خبر: مسافر سجاد
- تعداد بازدید از این مطلب :
86