English Version
This Site Is Available In English

آغاز حرکتی تازه

آغاز حرکتی تازه

دوازدهمین جلسه از دوره دهم کارگا‌ه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی وکیلی یزد به استادی راهنمای تازه‌واردین همسفر مهناز، نگهبانی همسفر فاطمه و دبیری همسفر مهدیه با دستور‌‌ جلسه «وادی سوم (باید دانست؛ هیچ موجودی به میزان خود انسان، به خویشتن خویش فکر نمی‌کند.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۵ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:٠٠ آغاز به‌ کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
بسیار خوشحالم که در جمع شما دوستان هستم، از ایجنت محترم و نگهبان جلسه ممنون هستم که به من فرصت دادند تا در این جایگاه خدمت کنم.
از عنوان وادی سوم مشخص است «باید دانست؛ هیچ موجودی به اندازه خود انسان، به خویشتن خویش فکر نمی‌کند.» ما وادی اول را پشت‌سر گذاشتیم که به ما می‌گوید: برای ساختن زندگی بهتر، باید تفکر کنیم و در زندگی‌مان برنامه‌ریزی داشته باشیم و این برنامه‌ریزی با تفکر مؤثر می‌شود. وادی دوم نیز می‌گوید: هیچ مخلوقی جهت بیهودگی قدم به حیات نمی‌نهد؛ هیچ‌کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم. بعد از این‌که وادی اول و دوم را پشت‌سر گذاشتیم، حرکت تازه‌ای برای ما آغاز شد، این حرکت تازه برای مسافرمان جنبه رهاشدن از اعتیاد و برای خودمان خارج‌شدن از تاریکی‌ها و گره‌های درونی بود. در این وادی آغاز تازه‌ای که برای ما شروع شد، به‌عنوان یک تفکر جدید به ما گفت: اگر شروع به حرکت کنیم و خودمان مشکلات را حل نمابیم و توقعی از دیگران نداشته باشیم، خیلی راحت می‌توانیم مشکلات را یکی پس از دیگری حل کنیم؛ ولی در خیلی از مسافرهای ما یا خودمان در آغاز سفر، احساس توقع به‌وجود می‌آید؛ این‌که توقع داریم دیگران همکاری لازم را با ما داشته باشند؛ چون می‌خواهیم سفر کنیم. شاید اوایل برای خود ما سخت و نوعی طلبکاری هم باشد؛ ولی وادی سوم می‌گوید: تنها کسی‌که این مشکلات را به‌وجود آورده است، خودت هستی و خودت باید با تمام وجود، مشکلات را حل کنی.

این وادی به ما می‌گوید: هیچ مخلوقی یعنی هیچ‌کس به اندازه خودش، خودش را دوست ندارد، هیچ‌کس به اندازه خودت دلسوز تو نیست؛ شاید ایراد همه ما این است که هیچ‌وقت به فکر خودمان نبودیم و به‌خاطر آموزش‌های غلط، همیشه به دیگران فکر می‌کردیم. من به‌عنوان همسفر، اولویتم مسافر و بچه‌هایم بوده‌است و بعد به خودم فکر می‌کردم؛ البته این فکرکردن به خود، با احساس مالکیت و خودخواهی فرق می‌کند، بلکه نوعی خویشتن‌دوستی است؛ یعنی خودم را دوست داشته باشم، وقتی شروع به دوست‌داشتن خودم کنم، آن‌موقع می‌توانم دیگران را هم دوست داشته باشم و وارد وادی چهاردهم که همان عشق است بشوم. در وادی سوم، موضوع مهم این است که بپذیرم، اگر در این موقعیت زندگی، دچار رنج و سختی‌ها شدم، آن‌ها را با دست خودم، برای خودم به‌وجود آوردم و اصلاً ما به این جهان می‌آییم که روش حل مشکلات را بیاموزیم؛ یعنی یاد بگیریم یک مشکل را حل کنیم و پشت‌سر بگذاریم و مشکلات بعدی می‌آیند. اگر بخواهم در مورد خودم بگویم، وقتی به کنگره آمدم، به‌عنوان یک همسفر وارد شدم، به‌خاطر این‌که مسافرم باید همسفر داشته باشد؛ وقتی وارد شدم، همه‌چیز برای من گنگ بود و شاید معنای امروز را نداشت، اما وقتی شروع به گرفتن آموزش کردم، یکسری کلیدهای اصلی را یافتم؛ اولین موضوع این بود که مسافر من بیمار می‌باشد و به‌خاطر عدم تعادل سیستم ایکس، مواد مصرف می‌کرده است. دانستم هیچ‌کس بدون دلیل مواد مصرف نمی‌کند و این موضوع برای من آشکار شد.

من هم به‌واسطه زندگی با یک مسافر، تاریکی‌های زیادی داشتم که از بزرگترین تاریکی‌ها و گره‌های درونی من این بود که خیلی دیگران را سرزنش می‌کردم و همیشه مقصر ازدواجم با یک فرد مصرف‌کننده را مادرم می‌دانستم. همیشه فکر می‌کردم به من ظلم شده‌است؛ اما در این‌جا برای من کلید باز شد و فهمیدم، اگر تو در این زندگی قرار داری، عین عدالت است و باید به‌واسطه زندگی با یک مصرف‌کننده، گره‌های درونی خودت را باز کنی، پس اول باید این را بپذیری. اگر من، مهناز سابق بودم، دست روی دست می‌گذاشتم، از این روانشناس به آن روانشناس می‌رفتم و درآخر، طلاق می‌گرفتم؛ ولی با  آمدن به کنگره و گرفتن آموزش، مشخص شد که نصف مشکلات مسافرم تقصیر من است؛ شاید به‌خاطر توقع زیادی که داشتم، خیلی سرزنش می‌کردم و مشکلات را گردن او می‌انداختم و واقعاً نمی‌توانست سفر خوبی داشته باشد؛ ولی وقتی با او همراه شدم و در پروسه درمان همراه بودم، به‌عنوان همسفر، بال پرواز شدم و همه‌چیز برای من و مسافرم قشنگ شد.

در این وادی آقای مهندس می‌گویند: اگر با همه کاوشگران و جستجوگران بنشینید تا وقتی خود، شروع به جستجو نکنید چیزی را پیدا نمی‌کنید. شاید در همه گروه‌های ایتا و واتساپ، دکترها را دنبال می‌کردم تا به من یک راهکار بدهند که چگونه در زندگی به آرامش برسم؛ ولی در این‌جا راحت کلید را پیدا کردم و پذیرفتم که خودم خیلی مشکل دارم و  زمانی‌که مشکلات یکی پس از دیگری حل می‌‌‌شوند، احساس خوبی پیدا کرده و خودم را برای مشکلات بعدی آماده می‌کنم. در این وادی، خیلی‌ افراد تقصیر را گردن دیگران می‌اندازند، این‌که تقدیرم این بوده، تقصیر خانواده بوده یا بعضی حتی تقصیر خداوند می‌اندازند، این‌ها همه گریزگاه است. من باید شروع به حرکت کنم؛ اولین چیزی‌که به من می‌رسد، آرامش می‌باشد و آرامش میوه صبر است؛ یعنی اگر صبور باشم، می‌توانم به آرامش برسم.
در کنگره زمان را یاد گرفتیم و دانستیم، هیچ‌چیز زود به نتیجه نمی‌رسد و پروسه زمان باید طی شود. زمانی‌که شروع به حرکت می‌کنیم، اول باید نیروهای خودمان، نیروهای تخریبی و بازدارنده را بشناسیم؛ نیروهای خودمان همان عقل و جسم است که اگر در یک راستا باشند، می‌توانیم به صراط مستقیم برویم. عقل با دانایی، آموزش، تجربه و تفکر بالا می‌رود؛ وقتی در زندگی این سه مورد را کاربردی کنیم، به عقل‌مان افزوده می‌شود.

درحال حاضر، با وجود لژیون جونز و با سفر در این لژیون، می‌توانیم وزن خود را کاهش دهیم و جسم‌ خود را سالم‌تر کنیم. تمثیل‌هایی که در مورد جسم یاد گرفته‌ایم یعنی به جسم، اتومبیل یا مرکب می‌گوییم، باید به این‌ها برسیم و به جسم‌مان بهاء بدهیم؛ زمانی‌که برای خودمان زیادتر از حد، مسئولیت درست می‌کنیم و از جسم‌ خود بیش‌ازحد کار می‌کشیم، باعث می‌شود، جسم نتواند به ما جواب بدهد و نتوانیم از عقل‌مان هم درست استفاده کنیم؛ وقتی‌که این دو با هم همسو شوند، باید مواظب باشیم؛ چون شیطان همیشه به زیباترین شکل ممکن ما را فریب می‌دهد؛ به‌عبارتی همیشه فکر می‌کنیم کسی‌که قرار است ما را فریب بدهد، از راه‌های سختی این کار را انجام می‌دهد؛ درصورتی‌که شیطان خیلی قشنگ و به‌صورت دوست، حس طمع و یا منیت می‌آید و این‌ها به شیطان کمک می‌کند تا گوهر جان را برباید؛ البته آقای مهندس در مورد گوهر جان گفتند: گوهر جان به نفس ما مربوط است و وقتی نفس از اماره شروع شود و به لوامه و مطمئنه برسد، این باعث می‌شود هیچ‌وقت گوهر جان، توسط شیطان و نیروهای منفی ربوده نشود. چیزی‌که خیلی مهم است این‌که مقصر همه مشکلاتمان، خود ما هستیم، باید اول بپذیریم و به آرامی شروع به حل‌نمودن کنیم؛ هیچ‌وقت شتاب‌زده نمی‌شود این کار را انجام داد. اولین کاری که نیروهای شیطانی انجام می‌دهند این‌ است که القاء می‌کنند، این القاء از روی طمع هم می‌شود؛ چون ریشه ناخالصی‌های ما در حس‌های ما است. وقتی‌که من کبر و منیت دارم، حس‌هایم خراب است و باعث می‌شود همیشه تقصیر را به گردن دیگران بیندازم؛ درادامه برای رسیدن به خواسته‌هایمان، باید هیچ هراس و ترسی نداشته باشیم، حرکت کنیم، ناامید نشویم و درصورت لزوم از انسان‌هایی که کاردان هستند، مشورت بگیریم که خدا را شکر، در کنگره راهنماها را داریم؛ ولی تصمیم نهایی را باید خودمان بگیریم که اعتماد به‌نفس‌مان بالا برود.
ممنون که به حرف‌های من گوش کردید.

تایپ و ویرایش: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر زهرا (ط) رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب دبیر سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .