در مسیر تغییر همیشه نقطهای هست که انسان باید بایستد، به خود نگاه کند و بپذیرد که تنها راه نجات، از درون خودش آغاز میشود. وادی سوم از کنگره60 ما را دعوت میکند به مسئولیتپذیری، رهایی از توجیهها و شروعی دوباره از درون. در این مصاحبه پای صحبت یک زوج عزیز از اعضای کنگره۶۰ مینشینیم؛ همسفری که راهنمای تازهواردین است و مسافرشان که با ۵ سال رهایی، امروز روشنایی را زندگی میکند.

همسفر نیلوفر و مسافر هادی با آنتی ایکس تریاک، شیره و قرص وارد کنگره شدند، به مدت ۱۰ ماه و ۳ روز به روش DST و با داروی درمان شربتOT با راهنمایی راهنما همسفر معصومه و راهنما مسافر فرشید سفر کردند و امروز ۵ سال و ۸ ماه است که آزاد و رها هستند. رشته ورزشی ایشان والیبال، شنا و تیراندازی با کمان است. همسفر نیلوفر در جایگاههای دبیری، نگهبانی، عضویت لژیون سردار و دنوری، ورزشبانی والیبال، داوری مسابقات و سایت نمایندگی خدمت کردهاند و در حال حاضر راهنمای تازه واردین هستند. مسافر هادی در جایگاههای دبیری، نگهبانی عمومی و خصوصی، مرزبانی، خدمت OT، نگهبانی لژیون سردار، دنوری و همچنین داور ورزشی در کنگره خدمت کردهاند.
با هم درباره وادی سوم و اینکه این وادی چطور نه فقط مسیر درمان، بلکه زندگی مشترکشان را هم دگرگون کرده است، گفتوگو میکنیم.
در مسیر سفرتان بهعنوان یک زوج چطور به هم کمک کردید که معنای واقعی این وادی را درک کنید؟
راهنمای تازهواردین همسفر نیلوفر:
در ابتدا بسیار متشکرم که اجازه خدمت به ما دادید و کمکمان کردید تا ما هم در این مسیر با شما هم راستا باشیم. دررابطهبا این موضوع مخصوصاً در مسیر کنگره، کمک کرد بفهمیم تنها مسئول تمام موضوعات خودمان هستیم؛ یعنی سعی کردیم با این وادی دوربین را از روی همدیگر برداریم که بدانیم خود خود انسان باید باشد؛ یعنی هر کس مسئول خواسته خودش است؛ مانند این جمله که میگویند: «هیچ نفسی بار نفس دیگر را به دوش نمیکشد» ما مسئول نفس خودمان هستیم، خودمان نگران خودمان هستیم، در کنار اینکه مراقب همدیگر هستیم و در کنار هم پیش میرویم ولی هر کدام دنیای خودمان را داریم و به این باور رسیدیم که آن خود خود انسان را فقط خودش پیدا کند، بشناسد و در جهتش تغییر و حرکت کند.
مسافر هادی:
در این وادی اولازهمه بحث خودشناسی و خداشناسی است. در اصل ما میگوییم وادی سوم وادی اعتمادبهنفس است. وقتی بخواهیم به این وادی برسیم لازمه آن این است که به خودمان برسیم، وقتی من به این موضوع پی بردم به دنبال راهی برای همسفرم بودم تا این اتفاق بیفتد که مسیر را خودش طی کند. در اصل میتوانم بگویم برای اینکه بتواند این مسیر، مسیر کنگره و خدمتهای آن را ادامه دهد، من نقش یک سایه را داشتم. مثالی در کنگره هست که میگوید: «به دیوار دست میزنیم و دیوار را هل میدهیم؛ ولی جای دستمان روی دیوار میماند» برای این موضوع از نقطهای تاریک خیلی حمایت میکردم، در واقع در سایه تا در خودشان انگیزه ایجاد بشود؛ چون من عقیدهام بر این است که هیچوقت نمیشود خواستهای را درون کسی ایجاد کرد، آن خواسته را میتوان از درون شخص بیرون آورد و به او نشان داد ولی نمیشود درونش خواسته را ایجاد کرد.
آیا پذیرش مسئولیت شخصی باعث شد رابطهتان هم تغییر کند؟ مثلاً در نحوه گفتگو یا حل مسائل؟
راهنمای تازهواردین همسفر نیلوفر:
بله بهخاطر اینکه در این وادی ما یاد گرفتیم خودمان مسئولیت را برعهده داشته باشیم، در مشکلاتی که همیشه برایمان پیشآمده، در حال حاضر هم پیش میآید و در آینده هم پیش خواهد آمد؛ در این مشکلات مخصوصاً آقای هادی همیشه میگفتند هر چیزی به خودت ربط دارد و من هم همینطور، ما اول باید با خودمان به تعادل برسیم تا بتوانیم با جهان بیرونمان به صلح برسیم؛ یعنی من مسئولیتم را میپذیرم. وقتی ما پذیرفتیم این کار، این اشتباه یا درست و هر چیزی برای خودمان است در بحثهایمان، در مشکلاتمان و در زندگیمان آن را بهطرف مقابل برونفکنی نمیکردیم تا او را مقصر جلوه بدهیم، هر اتفاقی میافتاد اول خودمان و ایرادهای خودمان را پیدا میکردیم، تقصیر من در این دعوا چه بود؟ گناه من چه هست؟ مشکل من چه هست؟ در من چه چیزی کم بود که از این موضوع ناراحت شدم؟ مسئولیت اشتباه خودم را سعی میکردم به این شکل بپذیرم.
مسافر هادی:
در ادامه بگویم ما یک سری مسائل فردی داریم و یک سری مسائل زوجی. مسائل فردی مثل این میماند که بهاصطلاح میگویند دوربین فقط روی خودم باشد، وقتی نگاه میکنم در همین زندگی متأهلیمان دیدم که من هر موقع بیشتر روی خودم زوم کردم و بیشتر به مسائل خودم نگاه کردم، مسئله و مشکلاتمان خیلی راحتتر حل شد.
مفهوم «هیچ موجودی بهاندازه خود انسان به خودش فکر نمیکند» چقدر در زندگی مشترک شما کاربرد داشته است؟
راهنمای تازهواردین همسفر نیلوفر:
دررابطهبا این سؤال که هیچکس بهاندازه خود انسان به خودش فکر نمیکند من فکر میکنم این باشد که ما همسفرها باید تمام تلاشمان را بکنیم که بندهایمان در این زمینه و گرهای که با مسافرمان داریم رها کنیم، اینقدر این طناب را سفت نچسبیم و درگیر مسافر نباشیم؛ یعنی بهاندازه خودم به خودم فکر کنم، مثلاً فقط درگیر سفر مسافر، جهانبینی مسافر، آیا مسافر گریز میزند یا نه؟ آیا مسافرم مسیر را بهخوبی میرود یا نه؟ مسافرم به آن اندازه که باید به وادی عشق رسیده یا نه؟ نباشیم. به امید خدا بتوانیم اینها را رها کنیم و درگیر خودمان باشیم، هر چه بیشتر درگیر خودمان، خودسازی خودمان و اهمیت خودمان باشیم، رشد و پیشرفت بیشتری میکنیم و مسافرانمان هم همتراز ما اوج میگیرند و حرکت میکنند. اجازه بدهیم مسافر را کنگره رشد بدهد نه ما، ما مسئول رشد خودمان هستیم.
مسافر هادی:
بحث باور است. من اگر بخواهم به این موضوع اشاره کنم تا قبل از اینکه به کنگره بیایم هیچ باوری نداشتم، وقتی وارد کنگره شدم؛ مانند تمام افرادی که وارد کنگره میشوند دنبال این بودم که یک چراغی برایم روشن شود، یک مسیری برایم سبز شود و از یک جایی از اعتیاد رها شوم؛ چون ما همه دنبال این بودیم که اعتیادمان را درمان کنیم، هیچ نمیدانستیم که اعتیاد فقط ۵٪ مسئله بود، 95% مسئله شناخت و جهانبینی بود، آن ۹۵٪ همین ۱۴ وادی بود، همین مطالب کنگره۶۰ بود، همین سیدیها و همین جهانبینیها، کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر و تمام مطالب کنگره۶۰بود. به قول آقای مهندس وقتی انسان قرار است اعتیاد را درمان کند باید یک نیمچه فیلسوفی هم باشد، خب وادی هم دقیقاً همین را میگوید بحث خودشناسی و خداشناسی است. انسان باید اول خودش را بشناسد تا به وجود خودش پی ببرد،تا به خالق پی ببرد، تا به آن خلقشده خالق پی ببرد و در نهایت به این برسد که به غیر از خودش هیچ کسی نمیتواند مشکلاتش را حل کند.
بهعنوان زوج کنگرهای، چقدر توانستید فضای حمایتگر ایجاد کنید بدون اینکه مسئولیت همدیگر را به دوش بکشید؟
راهنمای تازهواردین همسفر نیلوفر:
اگر بخواهم از جانب خودم در مورد فضای حمایتگر صحبت کنم؛ من همیشه به مسافرم خیلی افتخار میکنم که بعد از 5 سال و خردهای از رهایی و تحویل دوره مرزبانی، با اینکه در دوره اول در آزمون قبول نشدند؛ ولی به مسیرشان ادامه دادند. من همیشه در این موضوع و همه خدمتهایی که میخواهند انجام بدهند حمایتشان میکنم. باید بگویم ایشان نه به چشم همسفرشان؛ بلکه به چشم یک کنگرهای، همیشه سعی میکنند عمل سالم را انجام بدهند. در قطار کنگره۶۰ به فکر رشد کنگره هستند نه به فکر رشد خودشان، لژیونشان یا فقط شعبه خودشان. صرفا رشد کنگره60 و جهانی شدن آن برایشان مهم است. مطمئنم این باوری که به ایشان دارم خودش یک حمایت محسوب میشود. از روز اولی که وارد کنگره شدم یادم هست که قبل آن هیچگونه زور و اجبار و خواستهای نداشتند که تو حتماً بیا و اگر نیایی سفر من به مشکل میخورد. میگفتند اگر بیایی حمایتت میکنم، اگر نیایی هم حمایتت میکنم، هیچ مشکلی ندارد. شاید این رهاکردن باعث شد که من با همه وجودم عاشقانه کنگره60 را دوست داشته باشم.
مسافر هادی:
مسئلهای که در زندگی مشترکمان همیشه برای من خیلی مهم بوده، این بوده که استقلال داشته باشیم. غیر از اینکه همدیگر را حمایت میکنیم و پشت یکدیگر میایستیم؛ اما استقلال و تنهایی هم داشته باشیم، در اصل بتوانیم به همدیگر تکیه کنیم. این حمایت را به نظرم در این میبینم که همسفرم به نقطه و قلهای برسد که من از آن پایین ببینم و لذت ببرم.
در پایان چه پیامی برای زوجهایی دارید که بهتازگی وارد کنگره۶۰ شدند و هنوز درک درستی از مسئولیت فردی و تأثیرش آن در زندگی مشترک ندارند؟
راهنمای تازهواردین همسفر نیلوفر:
من که واقعاً دارم آموزش میگیرم و سؤالاتتان من را بسیار به تفکر واداشت؛ ولی به زوجهایی که تازه آمدهاند من فکر میکنم مهم است که بدانند قطعاً وعده خداوند دروغ نیست و پس از هر سختی آسانی هست. مشکلات واقعاً در زندگی یک رحمت الهی هستند شاید به نظر یک جمله باشد؛ ولی وقتی میآیند خصوصاً اشخاصی که تازه قدم به کنگره میگذارند، مشکلات به آنها حمله میکند و از هر نقطهای که زورشان برسد و زور ما در آن زمینه کم باشد ما را احاطه میکنند و همهجوره تمایل به نیامدن ما به کنگره و تمایل به گسیختن پیوند ما با مسافرانمان دارد، افکار منفی که چرا ما باید ادامه دهیم؟ چرا من باشم؟ اما کنگره این نوید را میدهد که قطعاً اینجا درمان اتفاق میافتد. هر کس مسئول خودش باشد و مسیر خودش را برود، ایرادات خودش را بپذیرد و در جهت حل و درمان آن گام بردارد، قطعاً بعد از حل آن مشکلات نوید رهایی، آرامش و خوشحالی خواهد رسید و الماس همینطور که گفته میشود، در سختی و فشار ساخته میشود. شاید سخت باشد؛ اما قطعاً به نتیجه خواهند رسید. مانا باشند و به کنگره ایمان قلبی داشته باشند.
مسافر هادی:
در نهایت میخواهم به این مسئله برسم؛ چون برای خودم خیلی مهم بود این که باید به این مسیر باور داشته باشیم باید این مسیر و اتفاقاتی که در آن میافتد را ببینیم، جهانیشدنش را، مقالاتی که در کشورهای دیگر چاپ شده است، این درمان سرطانهایی که اتفاق افتاده است، درمان چاقی که کل دنیا هنوز درگیر این مسئله هستند، درمان اعتیاد که بهراحتی ۲۷ سال پیش به نتیجه رسید و درمان شد و همین خودشناسی، وادی سوم، خداشناسی و شناختی که در کنگره به دست می آوریم. من خودم همیشه این نظر را دارم، دیدگاه هر چقدر وسیعتر باشد باور قلبی انسان هم رشد پیدا میکند. اگر به این نتیجه برسیم که به این سیستم باور داشته باشیم و واقعاً هم باور داشته باشیم، میتوانیم کمکی به سیستم کرده باشیم که در نهایت به خودمان کمک کردهایم.
انجام مصاحبه، طراح سؤالات و تایپ: همسفر سوسن رهجوی راهنما همسفر خندان (عضو لژیون سردار)
عکاس: مرزبان خبری همسفر ماندانا (عضو لژیون سردار)
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر خندان (عضو لژیون سردار) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
129