چهاردهمین جلسه از دور بیستم کارگاه های آموزش خصوصی ویژه مسافران آقا کنگره ۶۰ شعبه باباطاهر همدان به استادی مسافر داوود و نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر روحالله با دستور جلسه(وادی سوم و تاثیر آن بر روی من) یکشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان داوود هستم یک مسافر، تشکر میکنم از تمام خدمتگزاران کنگره ۶۰ علیالخصوص آقای مهندس بنیان کنگره۶۰ استاد جهان بینی استاد امین و تمام خدمتگزاران شعبات کنگره۶۰ و از راهنمای عزیزم آقای حسین زارعی تشکر میکنم که کمکم کردن به سمت نور حرکت کنم و بتوانم قدمی به آن سمت بردارم از همسفرهای عزیزم تشکر میکنم که اگر نبودند در سفر دوم کار من خیلی سخت میشد در مورد دستور جلسه وادی سوم و تاثیر آن روی من چهار وادی اول جزء وادی تفکر میباشد قوانینی که ما باید اول یاد بگیریم که این ساختارهایی که ما میخواهیم درست کنیم با چه چیزهایی قرار است درست شود میگوید انسان باید بداند هیچ موجودی اندازه خود به خویشتن خویش فکر نمیکند. در اول وادی از کلمه باید استفاده شده است که این کلمه باید در سفر اول من خیلی به کارم میآمد، یک زمانهایی به استادم میگفتم: زود بلند شدن خیلی سخت است و از ایشان راهکار میخواستم و در جواب میفرمودند: این راهکار ندارد و باید بیدار شوی و اگر میگفتم با صاحبکار یا دوستم مشکل دارم چه کار کنم میفرمودند که باید خودت آن را درست کنی و این باید را همیشه به من میگفتند اینجا بود که معنی وادی سوم را متوجه شدم که هیچ کسی نمیتواند خارج از وجود داوود، به او کمک کند و تمامی مصرف کنندهگان و حتی تمامی افراد این مشکل را دارند که چرا پدرم، دوستم و یا برادرم به من کمک نکرد و یا چرا ارث به من کم رسید، خدا این کار را با من کرد، به جز خود داوود همه مقصر هستند، که اینها یعنی سبک کردن بار بدین معنا که کنار بایستی و سلب مسئولیت از خود کنی یعنی من مقصر نبوده و کارهای نیستم و اگر پدرم به من پول میداد من نیز کاسبی خود را داشتم و من نیز پولدار بودم که این یعنی چه؟ یعنی نیروی شیطان یعنی داوودی که خداوند او را جزو اشرف مخلوقات آفریده است، در کنار ایستاده و همانند آب راکت بگندد خداوند به من اختیار داده است تا بتوانم بذر خوب بکارم یا بذری بد، حال اگر بذر بدی کاشتم و رنج سراغم آمد اینک باید شانه خالی کنم و بگویم که تقصیر من نیست و تقصیر زمین و آسمان است و تقصیر پدر و مادر، دیگران و فلانی و فلانی است و اگر این را بدانم که تمام اتفاقاتی که الان برای من میافتد را من کاشتهام و اگر من در این کره خاکی مشکل مالی دارم، مقصر خودم هستم و بذرهایی است که کاشتهام، اگر این را قبول کردم پس میتوانم آن را اصلاح کنم که در این مورد آقای مهندس در همین وادی میفرمایند: خود کرده را تدبیر هست یعنی از هر جایی میتوانیم برگردیم و آنرا اصلاح و درست کنیم و اصل این است که باید قبول کنی که فقط خودت باید انجام بدهی مثلاً یک سفر اولی که تازه سفرش را شروع کرده، میگوید مرزبان بد نگاه میکند با راهنمای تازه واردین حال نمیکنم اینجا به درد نمیخورد، همه مقصر شده الا او و در آخر چه کسی ضرر میکند؟ مطمئنا اوست که ضرر میکند و همه مقصرند الا ایشان و راهنما و دیگران برای شما اینجا گردهم جمع شدهاند لذا کسی که باید سیدی بنویسد و پله عوض کند، باید با نظم بیاید خود مسافر است. این را کنگره۶۰ میگوید که ما راهنما گذاشتهایم برای راهنمایی شما و اگر شربت ساعت ۷ صبح را تو میخواهی ساعت ۹ بخوری، مشکلی نیست، کسی هم جلوی شما را نمیگیرد ولی در عوض چه کسی ضرر میکند.
در همین وادی میگوید: القای نیروی منفی و نیروهای شیطانی، میگوید وقتی شما امروز ساعت ۴:۳۰ وارد شعبه میشوید فردا ساعت ۴:۳۱ میآیی، کسی که از کنگره حذف میشود روز اول آمده بود که بماند خواسته هم داشت و خواسته او نیز خوب بود ولی انقدر ضعیف کار کرد ۴:۳۰ شد ۴:۳۵ ، ۵، ۶، ۷ و اینجاست که میگوید کجا برم جلسه تمام شده و حذف میشود و القاء نیروی منفی به صورت تدریجی است و برعکس آن نیز همین گونه است در همین وادی میگوید اگر شما بخواهید، آغازی است به سوی صلح ، آسایش و آرامش را تجربه کنی به صورت تدریجی باید وارد شوی اول حرکت، دوم صبر و سوم امید است تو یک روزه معتاد نشدهای که بتوانی یک روزه رها شوی.

مرحله بعدی این است که شما ظاهر قضیه را میبینید مثلاً من مشکل مالی داشتهام دیگر بس است پولم را از دست دادم حالا بروم ترک کنم قیافهام نیز خراب شده و جوانی خودم نیز از بین رفته است لذا این چیزی که دیده میشود فقط صور ظاهری است. بعد از سفر اول تازه شروع کار است که سهل است و هم سخت و صور پنهان یک مسافر مشخص میگردد همچون خشم، کینه، نفرت و حسد که اگر همسفر داشته باشد و در سفر اول با این موضوعات کنار بیاید و آنها را درست نماید که عالی است.بله ما و شما معتاد بودیم و میکشیدم و نعشه بودم اصلاً متوجه نبودم کینه و نفرت چه است و چرخه هورمونها را کلاً خراب کرده بودیم و بعد از سفر دوم دیگر مواد مخدری نیست که اکسیتوسین را بکشد بالا که محبت کنی، باید در درون خودت جوشش داشته باشد که این جوشش از آگاهی و تفکر میآید وقتی که ما تفکر کنیم که آمدهایم روی زمین تا از خود اثر انگشتی به جا بگذاریم و من بیهوده خلق نشدهام و من به این زمین آمدهام که یک چیزی را عوض کنم پس من باید خودم یک کاری کنم نه اینکه پدرم و راهنما برایم برایم کاری انجام دهند، راهنما وظیفهاش راهنمایی است و کسی که باید اینها را انجام دهد من مسافر هستم اکثر مصرف کنندهها این حس را خیلی دوست دارند که حس قربانی را بازی کنند ما مظلوم و بدبخت هستیم خداوند هرچه بدبختی داشته را نثار من کرده است و بدبختتر از من نیست سر این خیابانی که ایستادهای اتوبوسی نیست و خودت باید بیایی اگر منتظر اتوبوس بایستی وقت تمام شده و زمان از تو گرفته میشود و وارد مرحله بعدی میشوی ولی چطوری؟من وقتی در این مرحله وارد میشوم، آمدهام اینجا که رنج بکشم البته به این بستگی دارد که تفسیر شما از رنج چه باشد. وقتی از سفر دومیهایی که حالشان خوب است سوال میپرسی او میگوید تاریکی که مواد مخدر برای من داشت از طلا بالاتر است و خدا را شکر که معتاد شدم، خدا را شکر که این رنج را کشیدم تا متوجه شوم که برای چه به دنیا آمدهام و تفسیر از رنج خیلی متفاوت است به عنوان مثال یک سفر اولی که میخواهد پله عوض کند میگوید: یا ابوالفضل آخرهای پله من است، میخواهم پله عوض کنم، حالم خراب میشود و دیگری میگوید آخ جان، پله من در حال کم شدن است و یواش یواش به رهایی نزدیک میشوم که این دو تفسیر متفاوت از پله کم کردن است که یکی میگوید وای به حالم و دیگری میگوید خوش به حالم و این نمونهای از تفسیر ما از رنج میباشد. من در مورد انداختن مسئولیتم گردن دیگران مثلاً من اگر مسئولیت درمانم را گردن مرزبان ایجنت و راهنما انداختم بیرون از اینجا نیز مسائل مالی و عاطفی و آرامش خود را گردن همسایه، همسر، پدرومادر و دیگران خواهم انداخت اینجا باید یاد بگیریم که فقط خودمان و خودمان میتوانیم تمام کارهایمان را انجام دهیم و اگر مشکل و اتفاقی برای من افتاده است مطمئناً حکمتی در آن وجود دارد برای رسیدن ما به آگاهی و اگر ما معتاد نمیشدیم هیچ وقت روشنایی را احساس نمیکردیم و باید تفکر کنم که من به این دنیا آمدهام که مدرسه ابتدایی خود را تمام کنم تا در مرحله بعدی که لیسانس است شرکت کنیم. اگر هنوز توی مواد مخدر، کینه و حسادت گیر کردهای در بعد بعدی کلاهت پس معرکه است ممنون که به حرفهای من گوش کردید.

تایپ، عکس، تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا (لژیون هشتم) خدمتگزار سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
91