جلسه هشتم از دوره سوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی محمدیپور قم به استادی همسفر اعظم، نگهبانی همسفر لیلا و دبیری همسفر شادی با دستور جلسه «وادی سوم (باید دانست هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۵ خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکرم که من را مورد لطف خود قرار داد تا در این جایگاه قرار بگیرم. از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان و همچنین راهنمای عزیزم خانم عطیه، تشکر میکنم که به من اجازه دادند در جایگاه استادی قرار بگیرم، خدمت کنم و از همه مهمتر بتوانم آموزش بگیرم.
دستورجلسه وادی سوم و تأثیر آن بر روی من است. عنوان وادی میگوید: «باید دانست که هیچ موجودی به میزان خودِ انسان، به خویشتن خویش فکر نمیکند». عنوان وادی قانون است که نمیتوانیم از آن فرار کنیم.
من درباره خودم بسیار فکر میکنم. همیشه در حال تفکر هستم و مدام در ذهنم فکر میکنم چه کاری انجام دهم یا انجام ندهم. آیا این فکر من، واقعاً تفکر است یا صرفاً فکر کردن؟ چقدر درباره خودم تفکر کنم؟ آیا همان تفکر صحیحی است که آقای مهندس در وادی اول به ما آموزش دادند یا فقط فکر است؟ به چه چیزهایی باید فکر کنم؟ چگونه باید فکر کنم؟ اصلاً درخصوص چه مسائلی نیاز نیست فکر کنم؟ آیا میتوانم تفکرم را تقسیمبندی کنم، آیا تفکرم درست است یا نه؟
استاد سیلور در کتاب عبور از منطقه 60درجه زیر صفر، قانون پنجم میفرمایند: «در جهان شما همیشه جلودار بوده و برای یافتن کمکِ کم، برای حل در امور حیات خویش بالاترین توان حسی و عقلی را به کار ببندید». در این صورت میتوانیم توان تصویری و تفکرات خود را با توان واقعی خود همسو و هماهنگ کنیم. حال یعنی چه؟ یعنی اینکه اگر من با تفکر صحیح، خوب تصمیمگیری کنم، میتوانم آن تصاویر ذهنی را که در کنگره آموختهام، در طول زمان به واقعیت تبدیل کنم.
اگر دائماً در حال فکر کردن باشم و به هر موضوع بیهودهای فکر کنم و این فکر بدون برنامه و هدف مشخصی باشد، آن افکار دیگر نامشان تفکر نیست، بلکه تبدیل به نشخوار ذهنی میشوند. در کنگره باید بیاموزم که فکر کنم و در کنار آن با بزرگان دانای خودم در کنگره مشورت کنم و تصیم عاقلانهای اتخاذ کنم. از تغییرات طبیعت الگوبرداری کنم که آقای مهندس هم در وادی سوم به آن اشاره میکنند.
زمانی که وارد کنگره شدم، اولین نکتهای که از راهنمای عزیزم آموختم این بود که یک همسفر باید برای خود سفر کند، نه، برای مسافر خودش. ایشان همیشه به من میگفتند: «خودت سفر کن، خودت به تعادل برس، خودت را بساز تا بتوانی زندگیات را به آرامش برسانی». یعنی اولین کسی که باید او فکر کنم خودم هستم.
درست است که من به واسطه مسافرم وارد کنگره شدهام اما در واقع به خاطر خودم باید در کنگره باشم و سفر کنم تا بتوانم از خامی خارج شوم و به تعادل برسم. قبل از ورود به کنگره بسیار فکر میکردم، ولی واقعاً تفکر من چه بود؟ در کنگره یاد گرفتم که مسئولیتها در ابتدا بر عهده خود من است. باید خودم مسئولیت مسائل و مشکلاتم را به دوش بکشم و خودم باید زیر بار مشکلاتم قرار بگیرم.
در گذشته همیشه دنبال مقصر میگشتم، به دنبال اینکه چه کسی باعث این مشکل شده است. میخواستم خودم را قربانی مشکلاتی جلوه دهم که دیگران برایم ایجاد کردهاند. البته گاهی ما مقصر مشکلات نیستیم اما من همیشه دنبال مقصر بودم تا نشان دهم که در زندگیام قربانی شدهام حتی خانوادهام و مسافرم را نیز مقصر میدانستم.
اما تا چه زمانی زانوی بغل بگیریم و غصه بخورم؟ در اینجا جنگ نرمی که آقای مهندس در وادی بدان اشاره میکنند آغاز میشود؛ همان جنگی که شیطان و کششها با القائات منفی ما را احاطه میکنند. استاد امین در زندگی علم زندگی به زیبایی این موضوع را توضیح دادهاند؛ ایشان فرمودند: «شیطان به دنبال کالبدی است که ساکن است، هیچ حرکتی نمیکند، دائم نق میزند و میخواهد دیگران در اختیار او باشند».
ما در کنگره یاد گرفتیم که باید نسبت به گذشته خود متفاوت باشیم و آغاز جدیدی را رقم بزنیم. باید مشکلات خود را بپذیریم و بدانیم که این مشکلات چاشنی زندگی ما هستند. اگر سختیها و مشکلات نباشند، من ساخته و پخته نمیشوم. من باید رنج را تحمل کنم و مصیبتها را ببینم تا بتوانم آنها را درک کنم و از بار سنگین آنها رها شوم.
سعی کنم با کلید تفکری که در وادی مطرح شده است، بتوانم راه خود را پیدا کنم و با تدبیر تصمیم بگیرم. میدانم تا زمانی که قدم اول را خودم برندارم، هیچ کس دیگری نمیآید به من کمک کند؛ نه نیروی الهی، نه راهنما و نه هیچ انسانی. بنابراین خودم باید تلاش کنم. قدم اول را خودم باید بردارم، حرکت کنم تا نیروی منفی از کالبد من خارج شوند.
آقای مهندس در وادی میفرمایند: «ما به این دنیا آمدهایم تا راه حل مشکلاتمان را پیدا کنیم». هدف اصلی ما آماده کردن خود برای زندگیهای بعدی است؛ ما در این دنیا میآموزیم چگونه بر مشکلاتی که برای ما پیش میآید غلبه کنیم. همچنین از دیگران توقع نداشته باشیم و زندگی خودمان را اداره کنیم.
امیدوارم روزی برسد که بتوانم با صبر، استقامت و تفکر به حل مشکلات زندگی خود اقدام کنم و همه ما از مسیری که آمدهایم ناامید نباشیم.
.jpg)
تقدیر همسفر شادی از دبیر دوره قبل همسفر نرگس
.jpg)
رهایی 40 سیدی همسفر غزل و همسفر زهره و تقدیر از راهنما همسفر حمیرا
.jpg)
مرزبانان کشیک: همسفر بهار و مسافر حسین
تایپ، ویرایش و ارسال: همسفر بهار مرزبان خبری
عکاس: همسفر بهار مرزبان خبری
همسفران نمایندگی محمدیپور قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
169