English Version
This Site Is Available In English

وادی سوم مسئولیت‌پذیری را به من یاد می‌دهد

وادی سوم مسئولیت‌پذیری را به من یاد می‌دهد

سیزدهمین جلسه از دوره دوم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی ارگ کرمان با استادی همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر افسانه و دبیری همسفر سمانه با دستور جلسه «وادی سوم (باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۵ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

ابتدا خداوند را بسیار تا بسیار شاکر و سپاسگزارم که امروز در این جایگاه هستم و این توفیق برای من حاصل شده است که بتوانم در این جایگاه قرار بگیرم، خدمت کنم و از شما عزیزان آموزش بگیرم. همچنین از آقای مهندس و خانواده محترمشان بسیار تا بسیار سپاسگزارم که چنین بستری فراهم کردند که منِ فاطمه، منِ همسفر بیایم و بتوانم گره‌های وجودی‌ام را باز کنم و آموزش بگیرم. از راهنمای خوب، مهربان و دلسوزم همسفر زهرا که امروز نیستند و برای رهایی تهران هستند خیلی خیلی سپاسگزارم و دستانشان را می‌بوسم. اگر امروز منِ فاطمه در این جایگاه هستم و می‌توانم آموزش بگیرم قطعاً از دستاوردها و کمک‌‌های ایشان است، ان‌شاءالله که خداوند پشت‌ و پناهشان باشد و در آخر از مسافر عزیزم تشکر می‌کنم چون به‌واسطه ایشان است که من با این مکان آشنا شدم، اینجا حضور دارم و می‌توانم آموزش بگیرم.

دستورجلسه امروز وادی سوم است. از وادی اول تا وادی چهارم وادی‌هایی هستند که خط فکری ما را عوض می‌کنند، تفکرات ما را به‌گونه دیگری شکل می‌دهند و باعث می‌شوند تفکر مخرب را کنار بگذاریم و تفکرات درست را جایگزین کنیم. الآن که به وادی سوم رسیده‌ایم این وادی مسئولیت‌پذیری را به من یاد می‌دهد. وادی سوم تمام خواسته‌ها و مسئولیت‌‌هایی که من دارم برای من یادآور می‌شود. در ابتدای عنوان وادی از کلمه باید استفاده می‌کند و وادی را با باید شروع می‌کند. وقتی می‌گوید باید، یعنی یک قانون است و تو بپذیری یا نپذیری این قانون در زندگی‌ات اجرا می‌شود. وقتی قانون در زندگی تو اجرا می‌شود؛ اگر آن را بپذیری باعث می‌شود بهره درستی از زندگی ببری و اگر نپذیری یعنی مسئولیت‌هایت را نپذیرفتی و این باعث می‌شود فرصت و حیاتی را که خداوند در اختیارت قرار داده است که بتوانی در این جهان آموزش بگیری، به تکامل و به یک زندگی زیبا و پر از آرامش برسی از دست می‌دهی و هیچ بهره‌ای نمی‌بری.

وادی سوم مسئولیت را روی دوش خودم می‌اندازد و می‌گوید اگر تو خواسته‌ای داری، هدف و یا مشکلی داری، همه و همه این‌ها بر عهده خودت است، مسئولیت صفر تا صد تمام این‌ها بر عهده تو است.اگر مسئولیت‌پذیری را در زندگی‌مان داشته باشیم یعنی برای خودمان ارزش قائلیم. انسانی که برای خودش ارزش قائل است و حس ارزشمند بودن دارد این باعث می‌شود بتواند توانایی‌هایش را پیدا کند. در زندگی مسئول بدبختی‌ام و خوشبختی‌ام خودم هستم. شاید یک لحظاتی در زندگی انسان‌ها باشد که در اوج نا‌امیدی، تاریکی، سختی و مشکلات هستند و آنجا هست که دستشان را به‌طرف کسی دراز می‌کنند که به دادشان برسد، کمکشان کند، به آن‌ها مشورت بدهد و راه را نشانشان دهد، اینجا شاید خیلی همراهی و کمک دیگران تسکین باشد و اینکه به ما کمک کنند خیلی حس خوبی است و باعث می‌شود فکر کنم یکی هست، یک نفر هست که درکم می‌کند و باعث حس خوشایند و قوت‌قلب برای من است؛ ولی باید این را بدانم که تنها کسی که با قطعیت می‌تواند مشکلات من را حل کند و راه‌حلی برای آن پیدا کند خودِ من هستم.

مشکلات در زندگی هر فرد از دو منبع سرچشمه می‌گیرند اگر آن‌ها را به دو دسته تقسیم کنیم یک دسته مشکلاتی هستند که خودمان، با انتخابمان و با رفتارمان در گذشته باعث بروز آن‌ها در زمان حال شده‌ایم؛ یعنی یک‌سری از مشکلات برای این است که قبلاً انتخاب‌های اشتباه، رفتارها و عملکرد اشتباهی داشته‌ایم و الآن با آن‌ها مواجه شده‌ایم؛ برای مثال به فکر سلامتی خودم نبوده‌ام، ورزش نکرده‌ام و مشکلات و بیماری‌هایی برای من به‌وجود آورده است؛ اما یک دسته از مشکلات و مسائل هستند که از کنترل ما خارج هستند و دست ما نیستند؛ مثلاً بیماری ارثی یا یک موقعیت غیر منتظره است که ما در آن‌ها قرار می‌گیریم و ناگهانی‌اند؛ این مشکلات تقصیر ما نیستند و همان‌طوری که در وادی سوم می‌گوید در این مواقع شانه خالی می‌کنیم و می‌گوییم تقصیر من نیست، تقصیر ژن معیوب است و یا تقصیر زمین و زمان است؛ بله! شاید یک‌سری از مشکلات که در زندگی با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنم تقصیر منِ همسفر نباشد، خواسته من نبوده باشد و من آن‌ها را نمی‌خواستم؛ ولی مسئولیت من هستند. اصلاً واژه تقصیر با مسئولیت خیلی فرق می‌کند. شاید الآن از در کنگره بیرون بروم، ماشین به من بزند و پای من بشکند یا یک اتفاق دیگر برایم بیفتد و من مقصر نباشم؛ بله! تقصیر من نیست؛ ولی اینکه من از پای خود مراقبت کنم، مسئولیت آن را بپذیرم و دارویم را به‌موقع بخورم این‌ها همه مسئولیت من است تا دوباره حال خودم را خوب کنم. اینجا باز یک‌سری انتخاب‌ها هست که انسان بخواهد بگوید که تقصیر من نیست؛ مثلاً بگوید زندگی من تباه شده است، من دیگر از دست رفته‌ام و دیگر نمی‌توانم زندگی کنم، نمی‌توانم زندگی خوبی داشته باشم و این تقصیر مسافرم و یا خانواده‌ام است.

اینجا یک پرانتز باز کنم؛ ما انسان‌ها همیشه یک لیست بلندبالا از یک‌سری مسئولیت‌هایی که می‌خواهیم دیگران انجام بدهند تا ما خوشحال بشویم درست می‌کنیم؛ مسافرم تو باید فلان کار را انجام بدهی، فرزندم تو باید این‌طور رفتار کنی، مادرم باید این‌طور رفتار کند، همه باید این کارها را انجام دهند تا منِ فاطمه احساس خوشحالی کنم و یا  احساس رضایت داشته باشم؛ دریغ از اینکه خودم نمی‌توانم قدمی برای خودم بردارم یا یک مسئولیتی را بپذیرم تا خودم از درون احساس خوشحالی کنم. صحبت قشنگی را مرزبان همسفر رقیه در جلسه لژیون سردار داشتند که گفتند؛ خداوند هیچ‌وقت مشکل و مسئله‌ای که قابل حل نباشد سر راه انسان قرار نمی‌دهد و اگر در شرایط سختی هستیم یا در مشکلات سختی هستیم قطعاً آن‌قدر قوی بوده‌ایم که این مشکلات و مسائل سر راه ما قرار گرفته‌اند. همسفر فاطمه هم حرف قشنگی زدند و گفتند کسانی‌ که مسؤلیت‌شان را صددرصد در زندگی می‌پذیرند، آن‌هایی که قبول می‌کنند این زندگی من است، این مشکلات من است، این هدف من است؛ من می‌خواهم به آن هدف برسم و من باید برایش تلاش کنم؛ آن‌هایی که مسئولیت را می‌پذیرند و آن‌هایی که سختی‌هایی که در وادی سوم می‌گوید با جان‌ودل می‌پذیرند؛ آن‌ها آدم‌های موفق و قوی می‌شوند؛ آدم‌هایی می‌شوند که با کوچک‌ترین لرزه‌ای از پا در نمی‌آیند؛ چون ریشه آن‌ها محکم است و چون به خودشان و قدرت درونشان متکی هستند.

وادی سوم می‌گوید ما باید نیروهای درونمان را بشناسیم؛  وقتی نیروهای درونمان را بشناسیم می‌دانیم که ذره‌ای از وجود خداوند هستیم و وقتی خداوند «شو، شود» دارد تو هم داری؛ حتی اگر ذره‌ای باشد، در وجود تو هم هست و در مقابلش باید نیروهای تخریبی را هم بشناسی؛ وقتی آن‌ها را بشناسی خیلی راحت‌تر می‌توانی با مسائل و مشکلات کنار بیایی  و برای حل آن‌ها تدبیر کنی، آنجا‌ است که به جای اینکه بگویی وای چرا این‌طور شده است؟ چرا من این مشکل را دارم؟ چرا این دردسر و دغدغه را دارم؟ می‌گویم چگونه می‌توانم آن را حل کنم. وادی سوم خیلی وادی قشنگی است؛ اگر ما بتوانیم ذره‌ای از آن را در وجود‌مان و در زندگی‌مان عملی کنیم. می‌گویند همیشه دستور‌جلسه تو را انتخاب می‌کند. من کل این چند روزی که به من خبر دادند که استاد جلسه هستم داشتم فکر می‌کردم به اینکه گره وجودی من در این دستور‌جلسه چه‌چیزی بوده است؟ من همیشه از بچگی یادم می‌آید که تمام مسئولیت‌های زندگی‌ام را پذیرفته‌ام و حتی شب‌هایی بود که با گریه خوابیدم؛ ولی به مادر، پدر و خانواده‌ام نگفتم که مشکلی دارم؛ گره من چه بود و می‌خواست چه‌چیزی به من یاد بدهد که این جایگاه نصیب من شد؟ خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که درست است من به مسافرم یا خانواده‌ام و به عزیزانم هیچ‌وقت گله و شکایت نکردم، سعی کردم هر انتخابی در زندگی‌ام داشتم پای صفر تا صد آن بیایستم و خدا هم به من کمک کرده است.

در کتاب «عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر» خیلی قشنگ می‌گوید که «کسانی که اقدام به حل مسائل می‌کنند مورد حمایت الله قرار می‌گیرند». من همیشه این را در زندگی‌ام دیده‌ام و وقتی خودم با تمام اشک و آه و سختی‌ها مسئولیت‌ها را پذیرفتم خدا هم کمکم کرد و به دادم رسید؛ ولی یک جاهایی از خودِ خدا گله کردم و احساس کردم که گره من و آن چیزی که من باید از این دستورجلسه برداشت می‌کردم این بود که تو از خداوند هم نباید گله داشته باشی. من از بنده خدا گله نداشتم؛ ولی از خدا در خیلی از مسائل زندگی گله‌مند بودم که می‌گفتم خداوند این تقدیر و سرنوشت را سر راه من قرار داده است؛ ولی امروز که دقت می‌کنم می‌بینم همان مشکلات، همان اشک‌ها، همان تاریکی‌ها و همان دردها بودند که از من، منِ قوی‌تری ساختند؛ از من منی ساختند که امروز راحت از پا در نیایم و بتوانم محکم‌تر روی پاهای خودم بایستم و من همه این‌ها را مدیون کنگره و آموزش‌های کنگره هستم؛ چون تا قبل از ورود به کنگره هیچ‌کدام از این‌ها را نمی‌دانستم و وقتی که آمدم و وقتی ذره‌ذره جلو رفتم برای هر دستورجلسه‌ای جرقه‌ای در ذهن من خورد که این جای کارت مشکل دارد و گره کار تو اینجاست. امیدوارم همان‌طور که در وادی سوم می‌گوید نردبانی که پله‌پله بالا رفته‌ایم و به مشکلات برخورده‌ایم؛ همان‌طور پله‌پله به آرامی پایین بیاییم، مشکلات خودمان را بپذیریم و خودمان برای حل آن‌ها اقدام کنیم تا بتوانیم زندگی پر از آرامش و صلح داشته باشیم و سختی‌ها را بپذیریم؛ چون همیشه سختی‌ها با من هستند و هیچ زندگی نیست که بدون سختی باشد.

درادامه تقدیر از همسفران عضو لژیون سردار شعبه ارگ کرمان

مرزبانان کشیک: همسفر رقیه و مسافر احسان
تایپ: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ویرایش: همسفر اسما رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .