English Version
This Site Is Available In English

همه ما گمشده هستیم

همه ما گمشده هستیم

اولین جلسه از دوره سی و یکم کارگاه‌‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی لوئی پاستور با استادی پهلوان راهنما مسافر روزبه، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر محسن با دستور جلسه «وادی سوم و تاثیر آن روی من» در روز دوشنبه پنجم خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

خداوند را شاکرم که امروز در نمایندگی لوئی پاستور هستم، و از ایجنت محترم، نگهبان عزیز و از همگی سپاسگزارم که بنده را به اینجا دعوت کردند.
بنده به‌ شخصه، شعبه لوئی پاستور را از روز اولی که وارد کنگره شدم (حدود ۱۰ یا ۱۱ سال پیش) می‌شنیدم، ولی هیچ‌وقت به این شعبه نیامده بودم.
در این مدت ۱۰، ۱۱ سال، خیلی خوشحالم که الان این توفیق نصیب بنده شده و امروز در کنار شما عزیزان آموزش می‌بینم.

در مورد دستور جلسه "وادی سوم و تأثیر آن روی من"، باید عرض کنم که وادی سوم، وادی‌ای است که در چهار وادی اول، نقش کلیدی را ایفا می‌نماید برای پیدا کردن خود.
اگر با انسان‌ها صحبت کنید، می‌بینید که یک‌جای قضیه، خودشان را گم کرده‌اند.
از نظر من، همه ما گمشده هستیم؛ یعنی فراموش کرده‌ایم یا نمی‌توانیم راه را پیدا کنیم که اصلاً برای چه، یک فرصت زندگی نصیبمان شده است.
برای چه الآن در ایران، در چنین خانواده‌ای، با این شرایط، در این سال متولد شده‌ام و زندگی می‌کنم؟
اگر کسی چنین چیزی را بفهمد، بقیه کار برایش روشن خواهد شد؛ که کجا باید برود، چه قدم‌هایی باید بردارد و نقش او در این جهان هستی چیست.

در این وادی وقتی می‌گوید "هیچ موجودی به میزان انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند"، در واقع می‌گوید باید به خویشتن خویش فکر کنی، ببینی و پیدا کنی که کجا هستی.
در وادی اول، یک انسان گمشده وقتی می‌خواهد شروع کند، باید از وادی اول بگذرد: "با تفکر ساختارها آغاز می‌شود."
با تفکر، هر آنچه که هست به زبان می‌آید. انسان خوب می‌سنجد، فکر می‌کند:
"خب اگر این‌جوری بود، مثل این‌همه آدمی که دارند زندگی می‌کنند، زندگی من هم اهمیتی نداشت."
خب معلوم است که دیگر دنبالش نخواهد رفت.

در این وادی می‌گوید هیچ موجودی، نه‌ فقط انسان  که اشرف مخلوقات است هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته است.
پس بیهوده نیستیم، بلکه یک کاره‌ای هستیم؛ یک چیزی داریم، باید کاری انجام دهیم، حرکتی بکنیم.

حالا می‌رسیم به اینجا که شخص می‌گوید:
"حالا که من بیهوده نیستم، ببینم پدرم برای من چه‌کار کرده؟ مادرم چه‌کاری کرده؟ پدربزرگم چی؟ فلانی کاش این کار را می‌کرد، کاش وقتی من بچه بودم، مرا مدرسه می‌فرستادند، اگر بابام فلان زمین یا آپارتمان را خریده بود..."

می‌نشیند و می‌گوید:
"بله، من بیهوده نیستم و می‌توانستم الان یک قدمی بردارم، اما چون دیگران قدمی برنداشتند، من هم نمی‌توانم کاری بکنم."

اما اینجا در وادی سوم به ما یادآوری می‌کند که:
این "تو" هستی که باید به خویشتن خویش فکر کنی؛ نه کس دیگری، نه پدرت، نه مادرت، نه برادرت.
من یک زمانی فکر می‌کردم و می‌گفتم:
"کاش بابام عقل داشت و فلان کار را می‌کرد، فلان تصمیم را می‌گرفت، فلانی هم‌دوره پدر من بود، اما الان دو تا برج دارد، آن‌وقت پدر من فقط یک خانه قسطی دارد..."
یا مثلاً می‌گفتم:
"اگر دایی‌های من آدم بودند، وضع ما این نبود."

در صورتی که بعداً دیدم تمام آن تصمیمات اشتباه، پدر و مادرم، برای من حکمتی داشته.
همه آن‌ها باعث شده که من در همین نقطه‌ای باشم که اکنون هستم.
همه آن چیزهایی که فکر می‌کردم نکبت است، بدبختی است، همان‌ها باعث رشد من شده‌اند.

مثلاً زمانی بود که فکر می‌کردم بدبخت‌ترین آدم روی کره زمینم.
پدرم ورشکست شده بود در ساخت‌وساز. ما در طبقه سوم یک ملک کلنگی زندگی می‌کردیم که دو طبقه اولش مخروبه بود و آسانسور هم نداشت.
همه گاز داشتند، ما از نفت استفاده می‌کردیم.
همه کامپیوتر داشتند، ما یک آتاری داشتیم.
تلویزیون‌مان خراب و قدیمی بود.
من کلاس سوم یا چهارم بودم و فکر می‌کردم خیلی بیچاره‌ام...

تا چند سال پیش که وارد کنگره شدم، این تفکرات را داشتم.
اما حالا که به وادی سوم رسیدم، می‌فهمم که آنچه فکر می‌کردم نکبت و زحمت است، در واقع برکت و رحمت الهی بود.
اصلاً هیچ‌وقت به خودم اجازه نمی‌دهم بگویم:
"کاش پدرم فلان کار را می‌کرد" یا "کاش مادرم تصمیم دیگری می‌گرفت."

در سی‌دی "غیب" استاد امین، که درباره جهان غیب صحبت می‌کنند، اشاره می‌شود که تو در صحنه روزگار، یک نقش مستقیمی داری.
اما توان اجرای این نقش، فقط دست خودت نیست. کسان دیگری هستند که تو را کمک می‌کنند تا فقط نقش خودت را پیدا کنی.

کارگردان، گریمور، طراح نور، فیلم‌بردار و بازیگران دیگر در آن صحنه، همه کمک می‌کنند که آن نقشی که پیدا کردی، به بهترین شکل بازی شود.

این بازی، اگر درست انجام شود، به ما کمک می‌کند نقش خود را پیدا کنیم.
فکر نکنیم آمده‌ایم فقط پول جمع کنیم، یا هیکل بسازیم، یا خانواده‌ای تشکیل دهیم، یا فقط دو تا بچه بیاوریم و همین کافی باشد.
نه! نقشی که برای ما در نظر گرفته شده خیلی بزرگ‌تر از آن است که در تصور منِ محدود بگنجد.

برکاتی که در پس حرکت درست در آن نقش برای ما ایجاد می‌شود، خیلی فراتر از آن چیزی است که فکر می‌کنیم.

حتماً کسانی که وارد سفر دوم شده‌اند، این را تجربه کرده‌اند.
طرف آمده فقط اعتیادش را درمان کند، اما همه زندگی‌اش درست شده!
مشکلات خانوادگی‌اش حل شده، زنش که در شرف طلاق بوده برگشته،
بچه‌اش که بیمار بوده خوب شده، کار و کاسبی‌اش که ورشکسته بود، سر و سامان گرفته.

این شخص فقط برای درمان اعتیاد آمده بود، اما با قدم گذاشتن در مسیر درست، کل زندگی‌اش تغییر کرده.
و این همان امدادهای الهی در جهان غیب است، در صور پنهان؛
که اگر آن‌ها نبودند، شاید ما امروز اینجا نبودیم.

سپاسگزارم که به حرف‌های من گوش کردید.

ضبط و تایپ: مسافر اکبر(لژیون ۱۷)
عکس: مسافر علی(لژیون۱۱)
ارسال: مسافر حمید(لژیون ۷)
ویرایش: مسافر حسام(گروه سایت مسافران شعبه لوئی پاستور)

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .