برداشت مسافررسول رهجوی راهنمای محترم آقای ولی لژیون سوم نمایندگی شیروان پیرامون سی دی (غیب ) استاد امین استاد میفرمایند وقتی حرکت کردم، مفهوم سکون را بیشتر فهمیدم و این نکته بسیار مهم است که انسان این را در زندگی درک کند.
دیدگاه عمومی: من متوجه شدم در زندگی دو دیدگاه متفاوت وجود دارد، یکی اینکه انسان همواره شک میکند و فکر میکند که باید همه کارهایش را خودش برنامهریزی کند، انگار که هیچکس در هستی وجود ندارد. در این حالت، خودت هستی و باید در هستی حرکت کنی و به خواستهها و هدفهایت با تلاش و زحمت برسی.
هدف من این بود که استاد دانشگاه بشوم، اما در شرایطی قرار گرفتم که داشتم از دانشگاه اخراج میشدم. خیلی تلاش میکردم و ابتدا این را به حساب ضعف خودم میگذاشتم و فکر میکردم چیزهایی که بلد نیستم یا تفکرات غلطی که دارم، باعث این وضعیت شده است. از آنجا شروع کردم به تغییر جهانبینیام. به دنبال این بودم که به خواستههایم برسم، زیرا این خواستهها برایم مهم بودند. جهانبینی ابزاری است که انسان میتواند اشکال های خود را پیدا و برطرف کند و به آن خواسته ای که دارد برسد. من به دنبال این بودم که رویاهای خودم را به حقیقت تبدیل کنم،اول رویاها بود و بعد از آن، در مصیبت و عذاب غرق شدم. جهانبینی ابزاری شد که من را از تاریکیها و عذابها خارج کرد و به چرخه زندگی بازگرداند. این تلاشها همیشه ادامه داشت، اما یک چیز در اینجا کم بود که زیاد به آن توجه نمیکردم. وقتی عمیقاً به آن قضیه نگاه کردم انگار تو اون تفکر تنهایی، تنها بودم،یعنی دیدگاه من انفرادی بود.احساس نمیکردم که یک صورت پنهانی هم وجود دارد؛ یک تصویر بزرگتر در این جهان. آن تصویر بزرگ را من نمیدیدم. اگر یک خالق، یک نیروی مافوق یا یک قدرت مطلق وجود دارد که من و هستی را آفریده است، پس باید شناخت و دانش بسیار بالایی داشته باشد. حالا، آیا آفریننده من نسبت به خودم شناخت بیشتری دارد؟ آیا برای من یک برنامه خاص دارد یا ندارد؟ آیا نقشهای برای من ریخته یا نه؟ آیا نیروهای مافوق وجود دارند یا وجود ندارند؟
در اینجا متوجه شدم که من به غیب وصور پنهان اعتقادی نداشتم. زمانی میتوانی توکل کنی که بتوانی فکر کنی چیزی وجود دارد که از تو یا از خودت بزرگتر و نیرومندتر است و باید به آن فکر کنی. اما من او را اصلاً به حساب نمیآوردم. بنابراین، ترسها و وحشتها خیلی عمیق میشدند، مانند انسانی که درد دارد، گرسنه است و تحمل همه چیز برایش بسیار سخت میشود. یک انسانی که بیمار است، بلند شدن و جابجا شدن برایش بسیار سخت میشود. این دقیقاً وضعیت ماست.
آیا انسان فقط خودش است و باید تلاش کند تا به نتیجه برسد؟ اگر کسی فکر کند که فقط خودش است، هنوز به درجه ایمان نرسیده و همیشه در ترس است که نکند زمانش را از دست بدهد و عمرش تمام شود. این وضعیتی بود که برای خودم تجربه کردم. وقتی موفق میشوی، ذوق مرگ میشوی و وقتی شکست میخوری، دق مرگ میشوی. همه چیز را به صورت غیرمتعادل زیاد می کند. کسانی که ایمان و توکل پیدا میکنند، نوع نگاهشان از درونشان بیرون میآید. به تدریج، بقیه اجزای هستی برایشان مهم میشود و بنابراین یک احساس جدید به وجود میآید. این را از آزمونهایی که در زندگیم دادم، متوجه شدم. آقای مهندس میگوید اگر دستهای آسمانی کنار برود، انسان ظرف چند هفته خودش را به نابودی میکشاند. هزاران دانشمند، دهها و صدها سال مطالعه کردند و نتوانستند راه درمان اعتیاد را پیدا کنند. آیا آنها بیسواد بودند؟ آیا بیتلاش بودند؟ آیا نادان بودند؟ خیر. پس چرا راه درمان اعتیاد کشف نشد؟ چون آن نقشه آسمانی، همان تصویر بزرگتر و همان نیروی مافوق باید این را رقم میزد و این همان ایمانی میشود که در انسان به وجود میآید. نیروی مافوق میگوید: «ای انسان، تو تلاشت را بکن؛ نتیجهاش به تو ربطی ندارد. تو مأموری به تلاش، نه به نتیجه.» یک حساب و کتابی وجود دارد. خداوند به تلاش و حس شما نمره میدهد. حس برای انسانها چیست؟ آیا فقط خودت مهمی یا دیگران هم مهماند؟ اگر تلاش کنی در جهت حس درست، معادله عملکرد نیرو ضربدر جابجایی نیرو یعنی احساس، اهمیت پیدا میکند. با چه احساسی تلاش کنیم؟ جابجایی همان حرکت یا مسیر حرکت است. اصلاً لازم نیست زور بزنیم. ما هیچچیز نیستیم و اگر بخواهیم مالکش باشیم، بدبخت میشویم.
مالک همان کسی است که نقشه را ریخته است؛ همان کسی که گفت: «من تو را میشناسم، تو جایت اینجا نیست.» آن کسی که جای تو را مشخص کرد، بر چه اساسی مشخص کرد؟ خواست، تقدیر، فرمان الهی.
مرزبان خبری : مسافر صادق
تایپ : مسافر محمد
ارسال : مسافر محمدرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
2845