جلسه دوازدهم از دوره دهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی چرمهین به استادی دنور راهنما همسفر مریم، نگهبانی همسفر فروغ و دبیری همسفر شهناز با دستور جلسه «وادی سوم(باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۵ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را بسیار شاکرم که اذن ورود من به کنگره داده شد تا در حضور شما باشم. دستور جلسه امروز وادی سوم و تاثیر آن روی من است. وادی سوم عنوان میکند؛ «باید دانست هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند». این تنها وادی است که از باید استفاده میکند و بهصورت ترکیبی انجام میشود؛ بنابراین وادی سوم باید خیلی مهم باشد. وادی اول به ما تفکر کردن را آموزش میدهد، وادی دوم به ما میگوید که ناامید نباش، تو بیهوده بهدنیا نیامدهای و بیجهت نیست که در این هستی قرار گرفتهای و وادی سوم به من میگوید که بهفکر خود باشم.
قبل از کنگره همیشه تصور میکردم مشکل از مسافر من است، مشکل از اطرافیان من است، من مشکلی نداشتم و هیچ عیب و ایرادی نداشتم؛ اما نمیدانستم که اول و آخر آن بهخود من بر میگردد؛ اما چون آن را قبول نداشتم نمیتوانستم آن را باورکنم و به آن ایمان نداشتم. زمانیکه به کنگره آمدم، کنگره به من آموزش داد که مریم خودت مشکل داری و اول باید روی خود کار کنم. راهنما به من آموزش داد که دوربین را از روی مسافر خود بردارم و روی خودم کار کنم؛ زیرا من خود مشکل دارم. این وادی به من میگوید؛ اگر مشکل نداری چرا زندگی برایت سخت است و حال خوش نداریم؛ بنابراین دلیل آن این است که من مشکل و ناراحتی دارم و ناراحتی از خود من سرچشمه گرفته است؛ بنابراین من باید مشکل خود را درست کنم.
در وادی سوم به ما گفته میشود که سریع نمیتوانیم کاری را انجام دهیم، بلکه پلهپله باید انجام شود. یک مسافر و همسفر زمانیکه به کنگره میآیند، سریع میخواهند همهچیز درست شود، در عرض ۲ الی ۳ ماه مسافر خوب شود، مصرف نداشته باشد و انتظار داشته باشد تمام خصلتهای بد او رفع شود، البته این انتظار بیهوده است و من باید پلهپله حرکت کنم. طبق صحبت آقای مهندس ما باید رب و مربی داشته باشیم و فرمانبردار باشیم. اگر اجازه دادم که راهنما برای من تصمیم بگیرد، به ایشان اعتماد داشته باشم و هرچه میگویند را انجام دهم و در ادامه به درمان و حال خوش میرسم.
زمانیکه وارد کنگره شدم با خود گفتم این افراد چهقدر خجسته هستند، این افراد حال من را درک نمیکنند، نمیدانند من چه مشکلاتی در زندگی خود دارم، نمیدانند که من با چه افرادی در زندگی خود سروکار دارم، هیچموقع خود را مقصر نمیدانستم، دیگران را از بیرون مقصر میدانستم، همه اینها بهانههای من بود و در ادامه متوجه شدم که اینها همه بازی هستند، ما باید طبق قوانین پیش برویم، بازی را مرحله به مرحله پیش ببریم تا به آرامش برسیم، درست مثل یک مسافر که به کنگره میآید و از او میپرسند که شما مصرفکننده هستی و او میگوید نه و اصلا قبول ندارد.
ما باید مسئولیت کار خود را بهعهده بگیریم، زمانیکه مسئولیت را بهعهده گرفتیم، راهنما در اختیار من قرارداده میشود و با راهنمایی که با حس خود انتخاب میکنیم به درمان میرسیم. راهنما من را راهنمایی میکند، راه را برای من باز میکند، جاده کنگره و علم درست زندگی کردن را به من نشان میدهد. ما برای حل مشکل باید مشاور بگیریم و مشاور ما در کنگره راهنما است که به ما کمک میکند که چگونه به حال خوب برسیم. افراد تازهوارد که به کنگره میآیند، زمانیکه به آنها گفته میشود سیدی بنویسید گوش به فرمان باشید و زمانیکه من کاری را انجام میدهم برای حال خوب خودم است.
رهایی ۳۰ سیدی همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر کبری

رهایی ۳۰ سیدی راهنمای ویلیام همسفر فتانه رهجوی راهنما همسفر آذر

رهایی جونز مسافر تغذیه سالم همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر آذر
.jpg)

مرزبانان کشیک: همسفر الهه و مسافر پرویز
تایپ: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر آذر (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر مرضیه (لژیون اول)
ویراستار و ارسال: همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی چرمهین
- تعداد بازدید از این مطلب :
104