English Version
This Site Is Available In English

هر مشکلی که برای من به وجود می آمد باعث و علت آن خودم بودم

هر مشکلی که برای من به وجود می آمد باعث و علت آن خودم بودم

 

نهمین جلسه از دوره شصت و هشتم کارگاه‌های آموزشی و خصوصی کنگره ۶۰، نمایندگی ابن‌سینا با استادی مسافرحسن، نگهبانی مسافر امید و دبیری مسافر مرتضی و با دستورجلسه (وادی سوم و تاثیر آن روی من )دوشنبه 5 خرداد ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز بکار کرد.

سلام دوستان حسن هستم یک مسافر
خدا را هزاران بار شکر می کنم که در این جایگاه هستم آموزش می گیرم وخدمت می کنم .از نگهبان ،ایجنت و مرزبان عزیز تشکر می کنم که به من اجازه دادند که این جایگاه را تجربه کنم .از آقا ایوب عزیز تشکر میکنم که به من اعتماد کردند و اجازه تجربه این جایگاه ر به من دادند درمورد وادی سوم که هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش توجه نمی کند ،اگر بخواهم از تجربه شخصی خود بگویم در مورد کنگره چیزهایی شنیده بودم ولی کلا دنبال ترک نبودم ، یادم می آید در دوران مصرف شب تا صبح مصرف می کردیم و هیچ وقت مسئولیت کار خود را به عهده نمی گرفتیم .سال 86 در مسابقات فوتبال برای اولین بار به بهانه افزایش انرژی و توان، من قرص ترامادول را با پیشنهاد یکی از دوستانم گرفتم و مصرف کردم ، در آن برهه انرژی زیادی را هم تجربه کردم چون اولین بار بود که مخدر به بدن من وارد می شد برای من خیلی لذت داشت ،در آن سال ما قهرمان شدیم و از آن به بعد من به مصرف قرص علاقه پیدا کردم ،مصرف من تا روزی یک خشاب رسید وکار به جایی رسید که پخش عمده قرص را در منطقه خودمان در دست گرفتم ، در حدی که زیر هزار عدد را اصلا معامله نمی کردم ، در آن زمان من هم در تاریکی بودم و هم به دنبال لذت مصرف و هم منفعت مالی که فروش قرص برای من ایجاد میکرد. این روند پیش رفت تا این که یه روز جعفر ابراهیمی که یکی از دوستان قدیمی بود را دیدم ، هر جاهست خدا او را حفظ کند ،هر چند روز یک بار که از جلوی مغازه من رد میشد پیام کنگره را به من می داد ولی نمی شنیدم و درک نمی کردم ، بعضی وقت ها هم انتظار داشتم کسی از من خواهش کند یا منت مرا بکشند که در کنگره بیایم ،تا زمانی که مصرف من به نه عدد در روز رسید و دیگر خسته شدم ولی این موضوع در ذهنم بود که یک دوستی به من گفت که اگر خواستی راه درمان فلان کار است ، یادم می آمد همین دوستم زمانی که با من مصرف می کرد در چرت فرو می رفت به شکلی که سیگار از دستش می افتاد ولی الان می دیدم که سیگار از دستش افتاده مواد کنار رفته و راه او کلا از ما جدا شده ، وحتی از حلقه دوستان قدیمی هم جدا شده ، پارسال برج دو برای اولین جلسه وارد کنگره شدم ،ابتدا خیلی استرس داشتم حتی از فضای کنگره و شاید از راهنما به نوعی ترس داشتم ، آنقدر برخورد راهنمای تازه واردین در کنگره با من خوب بود که همان روز اول کنگره به دل من نشست ،خدا را شکر می کنم که وارد کنگره شدم و به این شناخت رسیدم که هر مشکلی که برای من به وجود می آمد باعث و علت آن خودم بودم ، من به واسطه کنگره شغل خودم را عوض کردم ، مغازه ای که داشت مرا جمع کردم ، چون نمیشود هم در راه باطل بود و هم در راه درست ، هم جلسات کنگره را بیایم هم کار ضد ارزشی انجام دهم ، کنگره همیشه هست راهنما همیشه هست ولی تا من خودم نخواهم به درمان نمی رسم و تغییر نمی کنم ، نمونه آن برادر خودم هست که از نظر مالی و شرایط زندگی وضعیت مطلوبی دارد ، اما من هر کاری می کنم نمی توانم او را به کنگره وصل کنم ، این مساله مرا به یاد وادی سوم می اندازد ، من نمی توانم او را به زور وارد کنگره کنم ، خودش باید بخواهد ،ما یک مساله داریم به نام بیداری عقل ، من خودم واقعا خواب بودم ،به کنگره آمدم آموزش گرفتم و فهمیدم صورت مساله اعتیاد چیست ؟؟برای بیداری عقل باید آموزش ببینی، حرکت کنی ، تفکر کنی و راه را پیداکنی ، شرایط خوب امروزم را مدیون کنگره و راهنمایان عزیزو تمامی افرادی که در آن خدمت می کنند هستم ، ممنون از این که به حرف های من گوش دادید .

 

تنظیم و تایپ : مسافر احسان لژیون  بیست و یکم

عکس: مرزبان خبری

نگارنده : مسافر محسن لژیون شانزدهم

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .