به نام قدرت مطلق «الله»
سومین جلسه از شصت و دومین دوره سری کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه مسافران آقا در نمایندگی پرستار، با استادی: راهنما مسافر وحید، نگهبانی: مسافر مهدی و دبیری: مسافر رحمت، با دستور جلسه: " وادی سوم و تاثیر آن روی من " در روز دوشنبه مورخ پنجم خرداد ماه 1404 رأس ساعت 17 برگزار گردید.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان وحید هستم مسافر،

خداوند را شاکرم که در بین شما هستم و از راهنمای خودم آقای حمله داری سپاسگزارم. در رابطه با دستور جلسه که وادی سوم و تاثیر آن روی من،زمانی که تازه وارد کنگره شده بودم و داروی OT مصرف میکردم قرص های اعصابم را هم میخوردم و ترامادول هم مصرف میکردم ولی راهنمایم گفته بود که قطع کنم و من برای اینکه به حرف راهنمایم اهمیت داده باشم دیگر از آن مغازه ترامادول نگرفتم و به جای آن از یک مغازه دیگر متادون گرفتم و دیدم چقدر بیشتر به من انرژی میدهد. ولی چون کنگره آمده بودم و نفسم آگاه شده بود با یکی از قدیمی ترهای لژیون مشورت کردم و آن شخص به من گفتند که بهتر است با راهنمایم درمیان بگذارم و بعد از اینکه به راهنمایم گفتم تشویقم کرد که مشکلم را به ایشان گفتم ولی به من گفتند که باید یک هفته بروم سقوط آزاد و از آنجا یک نقطه تفکری برای من آغاز شد و آن دردی که کشیدم یک تلنگر بود و متوجه شدم که هیچ کس به اندازه خود من به خودم نمی تواند کمک کند و این بازخورد کار خودم بود و آن درد بهای سنگین اشتباه خودم بود و هیچکس تاوان اشتباه من را نمیتواند بدهد جز خود من،
شاید آن یک هفته باعث شد که تفکر در من ایجاد شود که هیچ شخصی نمیتواند به خویشتن من کمک کند جز خودم و هیچ کسی نمیتواند آن حال خوب را به من ارزانی دارد.
در ادامه وارد کنگره شدم و این دستور جلسه را بسیار دوست دارم زیرا که این وادی اهمیت بسیار زیادی دارد در این بازی میگوید که هیچ شخصی به تو کمک نمیکند حتی خانواده و دوستان،
با مصرف بیرویه و غر زدنهای مکرر در خانواده مشاهده کردم که همه را از دست دادم و خودم ماندم تنها با خودم، خانواده و دوستان همه بودند ولی چیزی نمیشنیدند به خاطر غرهایی که میزدند از من فاصله گرفته بودند به خاطر اینکه نمیخواستم قبول کنم که خودم مقصرم و باید از این باتلاق خارج شوم، در ادامه تصمیم خود را گرفتم و شروع به حرکت کردم و همینطور که آقای مهندس گفتند از غیب کمکهایی به من شد این القائات و کمکها در ابتدا خیلی کم بود ولی در ادامه بیشتر و بیشتر شد تا جایی که توانستم و این اجازه به من داده شد که خدمتگزار شوم و از آنجا بود که یک پیوند بسیار عظیم بین من و کنگره ایجاد شد که توانستم انرژی بگیرم و بتوانم خود را یک خدمتگزار خیلی کوچک در کنگره ببینم و در اینجا دقیقاً نقطه تفکری در زندگی من بود که اگر مشکلی دارم و اگر حال خوبی ندارم و اگر همه چیزهایم را از دست دادهام باید فکر کنم که فقط و فقط خودم میتوانم با تلاش و کوشش خودم و در زمان مناسب، همانطور که آقای مهندس در روش دی اس دی زمان فاکتور بسیار مهمی میباشد،
در کنگره آموزش میگیرم که پارامتر زمان بسیار مهم است و برای رسیدن به خودم و برای رسیدن به آن آرامشی که به دنبالش هستم باید حتماً فاکتور زمان را در نظر بگیرم و آموزشها را به صورت عملی اجرا کنم تا در نهایت بتوانم از وادی سوم عبور کنم و بتوانم به وادیهای دیگر دست پیدا کنم،
از اینکه به صحبتهای من توجه نمودید سپاسگزارم.
عکاس: مسافر کوشیار
تایپ و ویراست: مسافر مرتضی و مسافر کوشیار
بارگزاری: مسافر حسین
وبلاگ نمایندگی پرستار
- تعداد بازدید از این مطلب :
84