English Version
This Site Is Available In English

ما به کنگره آمده‌ایم تا مشکلمان را که اعتیاد است، حل کنیم (نمایندگی لاله کرج)

ما به کنگره آمده‌ایم تا مشکلمان را که اعتیاد است، حل کنیم (نمایندگی لاله کرج)

هفتمین جلسه از دوره اول سری کارگاه‌های آموزشی- خصوصی خانم‌های مسافر و همسفر نمایندگی لاله کرج، با استادی راهنما مسافر پریسا، نگهبانی مسافر حوریه و دبیری مسافر مهری، با دستور جلسه «وادی سوم و تأثیر آن روی من» روز شنبه مورخ ۳ خرداد ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، پریسا هستم یک مسافر.
دستور جلسه امروز یکی از زیباترین وادی‌های جناب مهندس است، خوشحالم که امروز در خدمت شما هستم. وادی سوم می‌گوید؛ «باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند» این وادی با کلمه «باید» شروع شده، یعنی تأکید دارد، پس خیلی باید به این مسئله دقت کنیم.
در ابتدای سی دی جناب مهندس اشاره می‌کنند به مسئله گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک. ما در کنگره می‌گوییم؛ پندار سالم، کردار سالم و گفتار سالم. گفتار یعنی چه؟ یعنی آنچه ما بیان می‌کنیم. پندار چیزی است که فکر می‌کنیم و کردار همان عمل ماست. ما از وادی اول شروع کردیم به تفکر کردن؛ یعنی از همان پندارمان، و سعی کردیم درست نگاه کردن به مسائل بیرونی را بیاموزیم، به آموزش‌ها و به خودمان فکر کنیم، ببینیم کجا هستیم، چه بر سرمان آمده و الان از نظر اجتماعی، عاطفی و خانوادگی در کجا قرار داریم، و خلأها و مشکلاتی که داشتیم، با تلاش و مسئولیت‌پذیری حل کنیم.
وادی سوم، وادی چهارم و بسیاری از وادی‌های ما به تفکر مربوط می‌شوند. از وادی پنجم به بعد، سعی می‌کنیم آنچه را که یاد گرفتیم، در عمل پیاده کنیم. من همیشه برای خودم این مثال را می‌زنم؛ اینکه هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند یعنی چه؟ فرض کنید دستتان با آتش سوخته، هر مادری دلسوز فرزندش است، ولی هیچ‌کس به اندازه خود شما نمی‌فهمد چقدر درد دارید. یعنی انسان خودش بیشتر از هرکسی درباره خودش می‌داند، چه تصمیماتی باید می‌گرفتم و نگرفتم، با چه آدم‌هایی رفت‌وآمد داشتم، چه احساسی درباره آن‌ها داشتم، آن‌ها چه احساسی درباره من داشتند... من امروز نمی‌توانم شخصی را فقط از روی ظاهرش بشناسم، حتی مادرم، با اینکه خیلی چیزها در مورد ایشان می‌دانم، ولی نمی‌توانم به کنه وجودشان و به عمق تفکراتشان پی ببرم. چه بسیار آدم‌هایی که فکر کردیم خیلی ما را دوست دارند، ولی فهمیدیم آن دوست‌داشتن ظاهری بوده و واقعی نبوده، چون نمی‌توانیم به درون دیگران نفوذ کنیم، هرکس فقط به خودش می‌تواند فکر کند.
این وادی می‌خواهد بگوید تمام انسان‌ها یک‌سری مشکلات دارند؛ مشکلاتی که یا خودشان به وجود آورده‌اند یا خارج از اراده‌شان بوده است. اما مشکلاتی که خودمان ایجاد کردیم، مثل اعتیاد، بی‌پولی، بیکاری، طلاق و... نباید گردن دیگران بیندازیم، تنها مربوط به خود ماست و باید با تفکر حلشان کنیم. اگر نتوانستیم راه‌حل پیدا کنیم، باید از افراد کارآزموده کمک بگیریم.
اینطور نیست که اگر من با چهار تا آدم با سواد و خوب بنشینم، خودبه‌خود مثل آن‌ها شوم. اگر با افراد فیزیکدان نشست و برخاست کنم، من فیزیکدان نمی‌شوم. پس باید توانایی حل مشکلاتم را داشته باشم، آموزش ببینم، و آن آموزش‌ها را به اجرا بگذارم. برای مثال اگر من پختن قورمه‌سبزی را فقط به صورت تئوری یاد بگیرم، ولی خودم آن را درست نکنم، هیچ‌وقت یاد نمی‌گیرم. حتی اگر سال‌ها فقط نگاه کنم که دیگران چطور قورمه‌سبزی می‌پزند، تا زمانی که خودم وارد عمل نشوم، نمی‌توانم در پخت این غذا مهارت پیدا کنم.
حال ما به کنگره آمده‌ایم تا مشکلمان را که اعتیاد است، حل کنیم. این‌طور نیست که فقط با آمدن به کنگره و سپردن خودمان به سیستم، مشکلمان حل شود، باید خودمان تلاش کنیم. اول از همه باید فرمان‌برداری را بیاموزیم. ممکن است خودمان پزشک باشیم، ولی در بحث درمان اعتیاد باید از راهنمای خودمان پیروی کنیم و هر چه راهنما گفت، بگوییم «چشم» و انجام دهیم، تا بتوانیم از اعتیاد رهایی پیدا کنیم.
بعضی مشکلات هم هستند که ما اصلاً در به وجود آمدنشان نقشی نداشتیم؛ مثلاً مشکلات ژنتیکی یا نقص‌های مادرزادی. من کسی را می‌شناختم که نابینای مادرزاد بود، ولی در 118کار می‌کرد و هزاران شماره را حفظ بود، یعنی از سایر حس‌هایش استفاده کرده و موفق شده بود. پس حتی با وجود مشکلات مادرزادی هم انسان می‌تواند به خودش فکر کند و موفق شود. آن فرد به این نتیجه رسیده بود که باید زندگی کند و راهی برای ادامه بیابد.
ما در کنگره همسفر و مسافر داریم. همسفرها فکر نکنند فقط به خاطر مسافرشان آمده‌اند، بلکه به خاطر خودشان و آموزش گرفتن در این مسیر قدم گذاشته‌اند. ما یک‌سری بیماری داریم به نام بیماری‌های روان‌تنی یا سایکوسوماتیک؛ یعنی روان آزرده است و جسم هم آزرده می‌شود. یک همسفر وقتی مسافرش یا فرزندش را می‌بیند که درگیر اعتیاد است، به هم می‌ریزد و ناراحتی پیدا می‌کند. این ناراحتی می‌تواند روی معده، ریزش مو، خلق‌وخو و بسیاری دیگر از بخش‌های بدن اثر بگذارد. پس کسی که همسفر است، خودش هم نیاز به درمان دارد.
پیشنهاد من به همسفران این است که مسافر خود را رها کنید، بگذارید راهنما و کنگره به آنها رسیدگی خواهد کرد. راهنما آن‌قدر تجربه دارد که بداند چگونه با رهجو رفتار کند تا به رهایی برسد. شما فقط به فکر خودتان و گوش به فرمان راهنمای خودتان باشید. از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید، سپاسگزارم.

گردآوری و تایپ: مسافر نسرین- نمایندگی لاله کرج
ویرایش و ارسال: مسافر خاطره

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .