با آمدن دستور جلسه «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام؟» در این اندیشه بودم که من برای استحکام پایههای مالی و علمی خود چه کردهام؟! چراکه برای بخشیدن، برای در سکون نماندن و حرکت کردن، برای پرداخت بهای آن چیزهایی که کنگره به من داد و برای تجربه هر چیزی در این جهان مادی نیاز به توانمند شدن از نظر مالی و علمی دارم؛ بنابراین چقدر توانستهام آنچه آموختهام را به اجرا در آورم؟ در نقطهای قرار گرفتم که گویی یک فصل از آموزش من به پایان رسیده بود و مشغول امتحان دادن برای ورود به مرحله بعدی آموزشها بودم؛ شناخت نیروهای تخریبی و بازدارنده در عمل و تجربه که بسیار متفاوتتر از خواندن مطالب در مورد آنها بود! به هر حال آنچه در پرتو تجربیاتی که بعد از آموزشهای کنگره کسب میکنیم بهدست میآید دیدن تواناییها و ناتوانیها، شناخت بیشتر و دیدی وسیعتر نسبت بهخود و جهان هستی است و این مسیر شگفتانگیز در زمان درست، تو را با انسانهایی روبهرو خواهد کرد که نیروهای از دست رفته را به تو بازگردانند تا با پذیرش و تسلیم و ایمانی قویتر راهت را ادامه بدهی و اکنون نیز در کنار یکی از این انسانها قرار گرفتیم تا علم و تجربهشان چراغی باشد برای روشننمودن مسیر تاریکی که در پیش رو داریم.
در چند روز گذشته توفیق میزبانی اسیستانت لژیون سردار همسفر شیما را در نمایندگی سهروردی اصفهان داشتیم که از فرصت استفاده کرده و گفتگوی ارزشمندی با ایشان ترتیب دادیم. با هم میخوانیم و از بیانات بسیار آموزنده ایشان بهرهمند میشویم.
همسفر شیما و مسافرشان با تخریب هفده سال آنتی ایکس شیره خوراکی وارد کنگره شدند، بهمدت یازده ماه و بیستوهشت روز به روش DST و داروی OT به راهنمایی مسافر اکبر و خانم آنی کماندار سفر کردند. هماکنون هفت سال است که به دستان پر مهر آقای مهندس رها و آزاد هستند. ورزش همسفر شیما در کنگره تنیس روی میز و ورزش مسافرشان دارت و شنا است.
یک مسافر یا همسفر چگونه میتواند با وجود مشکلات مالی شدید، پایههای مالیاش را استحکام ببخشد؟
اینکه هرکسی در زندگی خودش چطور میخواهد پایههای مالیاش را مستحکم بکند برای هر شخصی متفاوت است؛ ولی ما یک اصول کلی را در کنگره یادگرفتیم که بهنظر من در تمام مراحل میشود از آن استفاده کرد و به همه مراحل تعمیمش داد. یکی از آن اصولی که خیلی در بخش مالی میتواند کمک کند "پس انداز" است. چیزی که آقای مهندس میگویند بهنظرم حجت را تمام میکند؛ ایشان همیشه میگویند که اگر یک قرص نان داری نصفش را پسانداز کن؛ یعنی حتی اگر فقط یک قرص نان داری! پس این دارد به من میگوید که درآمدت مهم نیست که چقدر است؛ آن مقدار یا عدد مهم نیست، مهم این است که من در هر شرایطی پسانداز داشته باشم. این شاید در ظاهر سخت باشد یا در کلام سخت باشد؛ ولی در عمل شدنی است و اثرات خیلی خوبی دارد؛ ضمن اینکه آقای مهندس در سیدیها و صحبتهایشان بارها به این موضوع اشاره کردهاند که خیلیها فکر میکنند پسانداز کردن برای پولدارها است، کسانی که درآمد خوبی دارند، در حالیکه پسانداز کردن اصلاً لازمه آن کسی است که میخواهد وضع مالیاش خوب بشود و یکی از مهمترین کارهایی که شخص باید انجام بدهد این است که پسانداز کند و بهنظرم این کار خیلی جواب میدهد.

نیروهای منفی و بازدارنده چگونه میتوانند مانع پذیرش انسان نسبت به مسائل بشوند؟
اینکه بخواهند مانع پذیرش بشوند بهنظرم با یادآوری مسائل، ایجاد ترس، ایجاد ناامیدی و در خیلی از مراحل حتی با ایجاد منیت؛ یعنی با استفاده کردن از این ابزارها و استفاده کردن از تاریکی و همانطور که استاد امین میفرمایند با استفاده از حسهای منفی میتوانند مانع بشوند؛ چون ما این را یاد گرفتیم که مستقیماً نمیتوانند کاری انجام بدهند؛ ولی با القاء افکار دقیقاً میتوانند روی انسان تأثیر بگذارند. حالا این القاء افکار گاهی اوقات بهواسطه ترس است که من میترسم نکند این کار اینطوری پیش برود، نکند نشود، نکند بروم و مثلاً این اتفاق بیفتد! گاهی اوقات با منیت است و گاهی اوقات با ناامیدی است؛ من که هربار رفتم نشد و به بنبست خوردم، پس دیگر نروم و حرکت نکنم، پس دیگر بیخیالش شوم. بهنظرم با القاء افکار.
باتوجه به اینکه شما بهعنوان اسیستانت لژیون سردار در کنگره در حال خدمت هستید، بهنظر شما برای خروج از مشکلات یا بنبست و حرکت به طرف آسایش و آرامش، عضویت در لژیون سردار چه تأثیری میتواند داشته باشد؟
ببینید، من خیلی با خروج از مشکلات موافق نیستم؛ چون آن چیزی که من در کنگره یاد گرفتم این است که مشکلات همیشه هست، فقط شکلشان تغییر میکند و نگاه من به آن مشکلات تغییر میکند؛ اما چیزی که واقعاً مهم است و من خودم این را تجربه کردم و به آن ایمان دارم خدمت کردن علیالخصوص خدمت مالی انجام دادن و گذشت کردن از مال و پول یا همان انرژی، یکی از کارهای خیلی مهمی که انجام میدهد تغییر تفکر و تغییر نگاه است در انسان؛ یعنی حالا که نگاه من تغییر میکند و زاویه دید من متفاوت میشود، حالا که یکسری از پردهها و حجابها از جلوی چشم من کنار میرود، باز هم مشکلات هست؛ شاید اگر من وارد لژیون سردار هم نمیشدم هم همین مشکل بود، اما نگاه من به آن مشکل متفاوت است. میدانید، آن را حلنشدنی یا باعث ناامیدی و توقف خودم نمیبینم؛ در حالی که شاید اگر این خدمت را انجام نمیدادم هر مشکلی برای من یک بنبست بود؛ ولی الآن نگاهم این است که بنبست نیست؛ حتماً یک راهی وجود دارد و یک دری هست که من شاید الآن کلیدش را نداشته باشم؛ ولی میتوانم آن را پیدا کنم. این هست که به من کمک میکند، وگرنه اینکه بگویم مشکلات از بین میرود نه، بهنظرم اصلاً اینطور نیست، اما آسانی اتفاق میافتد.
در وادی سوم بیان شده است: «انسان اگر خود جستجو نكند؛ حتی اگر با همه كاوشگران ماهر نيز همنشين باشد، به موضوع واقعی نمیرسد.» آیا ما باید با کاوشگران همنشین بشویم یا نشویم؟
بله همنشین بشویم. منظور از این جمله این است که همنشینشدن خالی کافی نیست؛ اگر من ده سال هم بروم در کنار کسانی که دانشمند هستند بنشینم، درست است که از آنها آموزش میگیرم، ولی تا زمانی که خودم تجربه نکنم فایدهای ندارد. مثل این میماند که من ده سال به کنگره بیایم آموزشها را بگیرم؛ ولی حتی یکی از آنها را عملی نکنم، آیا تغییری در من ایجاد میشود؟ طبیعتاً نمیشود. موضوع این است؛ ولی برای اینکه من آن را عملی کنم لازم است که من در محیطش قرار بگیرم. پس همنشینشدن با افرادی که اندیشمند، دانا و آگاه هستند خوب است؛ چون من از آنها میتوانم آموزش بگیرم. ابتدا این است و بعد عملی کردن؛ همنشینشدن بهتنهایی کافی نیست.

در وادی سوم از پیدا کردن کلید صحبت شده است. بهنظر شما مهمترین پارامتر برای پیدا کردن کلید مسائل چیست؟
مهمترین پارامتر بهنظرم آگاهی و بالا بردن دانایی است؛ چون دانایی یعنی تشخیص ماهیت خواستهها و زمانیکه من ماهیت خواستههایم را تشخیص میدهم، زمانیکه نور آگاهی در زندگیام جاری میشود با استفاده از آن نور میتوانم اطرافم را ببینم. وقتی که نور میآید تاریکی از بین میرود و ما در روشنایی میتوانیم کلیدها را پیدا کنیم. ممکن است در این اتاق کلیدهای زیادی باشد؛ ولی اگر تاریک باشد من نمیبینم و بعد میگویم راهکاری نیست و این مسئله حلنشدنی است؛ درحالی که اگر یک چراغقوه یا حتی یک عدد شمع هم داشته باشم، میتوانم بگردم و راه حل یا کلید را پیدا کنم؛ بنابراین حالا که یک مسیری به اسم کنگره برای ما باز شده است، خیلی خوب است که از آن استفاده کنیم، آموزش بگیریم، تفکر کردن را یاد بگیریم و از همه مهمتر روی ضلع تجربه خودمان فوکوس کنیم. همانطور که استاد امین در سیدی «علم زندگی» به آن اشاره کردند بهنظرم دارند در مورد ضلع تجربه صحبت میکنند؛ چون در تجربه کردن، عملی کردن آموزشها و در کاربردی کردن دانایی است که من میتوانم نقاط ضعفم را پیدا کنم و روی آنها کار کنم؛ وقتی روی آنها کار میکنم خودبهخود نور میتابد و کلیدها پیدا میشود.
باتوجه به دستور جلسه «در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام؟» نقش همسفران نمایندگی سهروردی از نگاه شما امروز چگونه گذشت و بفرمایید برای پویایی لژیون سردار و مهمتر از آن پویا نگهداشتن لژیون سردار، چه نکاتی لازم است؟
من همسفران سهروردی را در یک نگاه اگر بخواهم بگویم، همسفران قوی دیدم. چند ساعتی که در کنارشان بودم از مشارکتهایشان آموزش گرفتم و خیلی از مشارکتها برایم جالب بود. نظمی که در ساختار نمایندگی بود برایم جالب بود و خیلی خوب بود و این نشاندهنده آموزش خوبی است که افراد در این مجموعه گرفتند و این بهخاطر خدمتگزاران خوبی است که دارند در این مجموعه خدمت میکنند. نگاه من این است که اگر من شیما مرتب به دستاوردی که داشتم توجه بکنم فارغ از اینکه کجا قرار گرفتم، حتی بهعنوان یک سفر اولی برگردم و گذشتهام را نگاه بکنم، این برگشتن و نگاه به گذشته میتواند حس قدردانی را در من زنده نگه دارد و انسانی که قدردان است، انسانی که نعمتش را میبیند و قدرش را میداند و شکرگزار آن است این اتفاق درون انسان میافتد که خودبهخود دوست دارد برای شکرانه چیزی که دارد یک کاری را انجام بدهد و دوست دارد بهای آن چیزی که بهدست آورده را بپردازد و با این پرداخت بها بهنظرم وقتی که فهم قدردانی ایجاد میشود خودبهخود من را بهسمت خدمت کردن و خدمت مالی سوق میدهد. این است که باعث میشود لژیون سردار پویا بشود؛ چون کنگره اصلاً دوست ندارد که بگوید بیایید پول بدهید، نه! کنگره دوست دارد که من شیما چیزی که بهدست آوردم را ببینم، قدرش را بدانم و بهایش را بدهم؛ چون هر چیزی را که انسان برایش بها پرداخت میکند برای خودش ارزشمندتر میشود؛ برای همین است که وقتی من افرادی را میبینم که با صددرصد توانشان سردار شدند، عضو سردار شدند، دنور شدند یا پهلوان شدند؛ اگر این عدد صدِ توان آن آدم بوده او را هر روز پویاتر کرده و شوق و اشتیاقش برای حضور در لژیون سردار بیشتر شده است و این موضوع برایم خیلی جالب است؛ یعنی شخص با سختی و با فشار زیاد و برنامهریزی دنور شده و عاشقانه در لژیون سردار حضور پیدا میکند و عاشقانه بعد از اینکه دنوریاش را پرداخت کرد دوباره پرداختی دارد و سال بعد پنجاه میلیون را میکند صد میلیون با اینکه میداند دوباره همان سختی را باید تحمل بکند؛ ولی چون دارد بها پرداخت میکند آن چیزی که دریافت کرده است در نگاهش ارزشمندتر میشود و دوست دارد مرتب بهای بیشتری پرداخت کند که البته بههمان نسبت هم دریافتهای بیشتری در ادامه خواهد داشت.
از اسیستانت همسفر شیما بسیار سپاسگزاریم که وقت گرانبهای خود را در اختیار سایت همسفران نمایندگی سهروردی قرار دادند و توانستیم از اندوختههای ایشان از علم بینظیر کنگره۶۰ بهرهمند شویم. از خدواند متعال برای همسفر شیما خواستار سلامتی، آرامش و عشقی پایدار و جاودانه هستیم و امیدواریم راه نور دانش و معرفت حقیقی و راستین همچنان برایشان هموار باشد.
طراح سؤال و مصاحبهکننده: همسفر نسرین رهجوی راهنما همسفر نگار (لژیون سوم)
عکاس خبری: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
ارسال: راهنما همسفر زهرا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سهروردی اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
746