English Version
This Site Is Available In English

باید دانست هیچ موجودی به میزان انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند

باید دانست هیچ موجودی به میزان انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند

هشتمین جلسه از دوره چهارم سری کارگاه‌های آموزشی کنگره60 مسافران نمایندگی ارگ کرمان ، در روز یکشنبه 4 خردادماه 1404، با استادی مسافر محمد و نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر دانیال با دستور جلسه : وادی سوم " باید دانست هیچ موجودی خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند"

خلاصه سخنان استاد:


سلام دوستان محمد هستم یک مسافر خدا را شکر می‌کنم که امروز در کنگره حضور دارم.
تشکر می‌کنم از علی آقا نگهبان که فرصت خدمت کردن را به من داد و تشکر می‌کنم از جناب آقای مهندس  که چنین بستری را فراهم نمودن تا من بیایم اینجا آموزش بگیرم و به حال خوب برسم.
تشکر می‌کنم از راهنمای بزرگوارم آقای محسن اسماعیلی اگر امروزه حال خوبی دارم و هرچی دارم مدیون این بزرگواران هستم با تشکر می‌کنم از راهنمای تازه واردینم آقا حامد مومنی و همچنین از  راهنمای درمان سیگارم آقا مجید اعتباری.
از ایجنت محترم تشکر می‌کنم که فرصت خدمتگزاری را به من امروز دادند و همچنین از مرزبانان محترم تشکر می‌کنم همچنین از هم لژیونی های عزیزم تشکر می‌کنم که واقعاً از این بزرگواران خیلی آموزش گرفتم.
دستور جلسه وادی سوم هست و تاثیر آن روی من.
« باید دانست که هیچ موجودی به میزان انسان به خویشتن خودش فکر نمی‌کند»
تمام وادی‌ها همینجور زنجیروار به همدیگر وصل هستند در وادی اول من تفکر می‌کنم.
در وادی دوم من متوجه می‌شوم که بیهوده به دنیا نیامدم چیزی که خیلی من را امیدوار به زندگی کرد وادی دوم بود و من هیچ موقع هیچ امیدی به زندگی نداشتم و همیشه فکر می‌کردم که من بیهوده به دنیا آمده‌ام.
وقتی که من وارد وادی سوم شدم با خودم فکر کردم چرا من رفتم مواد مصرف کردم اون موقع من مشکلاتم را نمی‌توانستم بپذیرم انسان زمانی که دنبال مصرف مواد مخدر می‌رود که درد و رنج‌های دنیا را حس نمی‌کند من همیشه برای اینکه مشکلاتم را فراموش کنم می‌رفتم دنبال مصرف مواد مخدر و فکر می‌کردم که من آرام می‌شوم و دیگر به مشکلاتم فکر نمی‌کنم.
درباره سوم من دیدم که مشکل من چیز دیگری بوده من همیشه توقع داشتم که دیگران مشکلات را برای من فراهم کردند فکر می‌کردم که دیگران من را مصرف کننده کردند در صورتی که اشتباه است من خودم خواستم که مصرف کننده بشوم و همیشه فکر می‌کردم که یک کسی یا از دوستان یا آشنایان باید بیاید که یه کاری برای من بکند و من را درمان بکند.
آقای مهندس در روز چهارشنبه  صحبت‌هایشان فرمودند که ما گاهی می‌خواهیم که از غیب بیاید به ما کمک شود در صورتی هیچ موقع از غیب نمی‌آید کمکی به ما بشود من همیشه از دیگران توقع داشتم که بیایند و مشکل من را حل کنند اما من خودم هم نمی‌دانستم که مشکلم چی هست.
من وقتی که وارد کنگره شدم در وادی سوم پذیرفتم به اشتباهات خودم پی بردم که من مواد مخدر استفاده کردم و جسم خودم را نابود کردم و هیچ کسی هم نمی‌تواند در این موضوع به من کمکی بکند من در کنگره یاد گرفتم که با حرکت راه نمایان می‌شود خودم باید حرکت کنم و کمک کنم و این امیدواری بود که کنگره به من داد و یک امیدی در درون من زنده شد.
یک راهنما قوت قلب رهجو می‌باشد آنچه که باعث شد من در کنگره ماندگار بشوم راهنمای بزرگوارم آقا محسن بود من هرچی دارم  از وجود پاک ایشان است خیلی از ایشان سپاسگزارم که واقعاً همیشه به من کمک کردند که درست زندگی کنم و درست سفر کنم و به حال خوب برسم.
وادی سوم به ما می‌گوید که این خودت هستی و خودت باید فکر کنی و از کسی توقع و خودت هستی که باید حرکت کنی و مشکلاتت را بتوانید حل کنید و از هیچ کسی توقع نداشته باشید من در سفر اول مسئول درمانم باید خودم باشم  به مقدار و میزان دارویی که راهنما دستور می‌دهد مصرف کنم و مسئولیت درمان بر عهده خود من بود من خودم مصرف کننده شده بودم و ی‌بایست خودم کمک کنم و درمان بشوم و من فکر می‌کنم هیچ موقع کسی خوبی‌های من را نمی‌بیند  این را باید بدانم که هیچ موجودی به میزان انسان به خویشتن خودش فکر نمی‌کند باید با صبر و استقامت و تلاش مشکلات خودمان را خودمان حل کنیم.
من زمانی که وارد کنگره شدم در سفر اول خیلی مشکلات زیادی به سراغم آمدند و آن صبر و بردباری بود که کنگره به من یاد داد و من مشکلاتم را پذیرفتم و این مشکلات همیشه برای من هستند و وجود دارند ولی برای هر مشکلی راه حلی وجود دارد من باید راه حل آن را پیدا کنم تا بتوانم آن مشکل را حل کنم من زمان مصرف فکر می‌کردم این مشکلات حل شدنی نیستند و بین آنها گیر می‌کردم ولی در کنگره یاد گرفتم که این این‌ها مشکل نیستند مسئله هستند و با پیدا کردن راه حل انها را راحت می‌توانم حل کنم.

کنگره به من یاد داد که من چگونه با مشکلاتم روبرو بشوم و من یاد گرفتم که انسان در مشکلات رشد می‌کند در سختی‌ها رشد می‌کند.
من در این وادی یاد گرفتم که تمام مشکلات زندگی خودم را بپذیرم و برای حل آنها از مشورت انسان‌های صالح استفاده بکنم ولی در آخر تصمیم نهایی را من خودم باید بگیرم من باید از انسان‌های صالح و دانا مشورت بگیرم اما تصمیم نهایی را خودم بگیرم.
در این وادی من یاد گرفتم که امیدواریم را از دست ندهم چون پایان شب سیاه سفید است.
در این وادی من یاد می‌گیرم که همه چیز دست خود من هست و باید بپذیرم و نیروهای تخریبی و بازدارنده را باید کاملاً بشناسم و من باید بدانم که اگر خودم در فکر خودم نباشم هیچ کسی در فکر من نمی‌باشد من زمانی که مواد مصرف می‌کردم هیچکس در فکر من نبود من خودم باید در فکر خودم باشم خودم باید تلاش کنم کوشش بکنم حرکت بکنم.
این وادی سوم است که من را به صلح و آرامش می‌رساند و من در این وادی یاد گرفتم که تمام مشکلات خودم را بپذیرم و آنها را با تمام سعی و تلاش و کوشش حل نمایم و از مشورت دیگران نیز استفاده بکنم اما تصمیم نهایی را خودم باید بگیرم.
من وقتی که وارد کنگره شدم تلاش کردم و با تلاش و کوشش به اون هدفی که داشتم رسیدم.
خیلی ممنون و سپاسگزارم که به صحبت‌های من گوش دادید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .