ششمين جلسه از دور پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ مسافران نماینده دکتر احمد در روز یکشنبه ۱۴۰۴/۳/۴خردادبا دستور جلسه( وادی سوم و تأثیر آن روی من)با استادی مسافر فربد و نگهبانی مسافر روح الله و دبیری مسافر مراد راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان فربد هستم یک مسافر خدا را شکر میکنم که توفیقی شد و در این جایگاه قرار گرفتم. و بتوانیم بهره کافی را در کنار یکدیگر از این جلسه ببریم. خوشحالم که. اولین جلسه در این هفته را من استاد هستم و خوب دستور جلسه هم وادی سوم هست. تاثیر آن روی من. وادی سوم میگوید باید دانست هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند. خوب اکنون ما سه وادی را پشت سر گذاشتیم. وادی اول به من فهماند که آقای فربد تو یک تفکر داشتی. که به واسطه آن تفکر به جهان تاریکی وارد شدی. هم اکنون باید به واسطه همین تفکر هم. از جهان تاریکی خارج شوی. و در وادی دوم میاد به من این امید را میدهد که تو بیهوده خلق نشدی و باعث میشود دید من نسبت به جهان پیرامونم تغییر کند و کمی امیدوار بشوم. و بدانم که من بیهوده خلق نشدم و یک رسالتی در این جهان هستی دارم. اینها باعث میشود که دید ما نسبت به جهان پیرامون تغییر کند. اما اصلاً وارد کنگره شدهایم که دیدگاهمان نسبت به جهان اطرافمان تغییر بکند. و به واسطه همین بتوانیم پرونده اعتیادمان را که هیچکس تا به حال نتوانسته آن را درمان بکند و همه میگویند که کشنده لاعلاج مرموز و پیشرونده است را درمان میکنیم. و پس از آن به وادی سوم میرسیم و این بازی با باید شروع میشود باید دانست هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند یعنی من فربد را میگوید. یعنی هیچکس به اندازه خودم به خودم فکر نمیکنم یعنی چی یعنی که من باید روی این تعمق بکنم. یعنی اگر من برم یه کنجی بشینم و زانوی غم بغل بکنم. و مدام منتظر این باشم که یک نفر بیاد به من کمک بکند یا بیاید یه تیکه نانی به من بدهد. قطع یقین هیچ اتفاقی نمیافتد به یاد خودم میافتم که در زمان مصرف یا همان دورانی که در تاریکی بودم زمین و زمان و خدا را لعنت میفرستادم و میگفتم که تقصیر فلانی شد که من معتاد شدم و تقصیر بهمانی شد که من معتاد شدم اما به این فکر نمیکردم که مگر اسلحه روی سر من گذاشته بودند که برای بار دوم سوم یا چندم دوباره مصرف کنم من اگر این موضوع را بپذیرم که خودم رفتم خودم خواستم و مسئولیت صفر تا صد همه چیز را اعتیاد بخشی از آن است پشت این در مسئولیت همه چیز که در زندگی من اتفاق میافتد با خودم هست. در وادی هم میگوید همسایهها یاری کنید تا من شوهرداری کنم آقا تا کی تا کی دیگران بیان کمک من بکنن توی چاهی که آب دستی بریزی میگندد. یه مثالی میزنه راجع به یه خانواده که میگوید یک نفر در این خانواده در چند ده زندگی از یکی از خواهرانش آن را از نظر مالی حمایت میکرده و پس از اینها یک اتفاقی برای او میافتد. بعد از اینکه ۵۰ سال گذشته و بچههایش بزرگ شدهاند این آدم طعم پرداخت کرایه خانه طعم پرداخت قسط آب و برق و گاز و حتی اقساط مختلف را نچشیده. حالا پس از این میخواهد وارد اجتماع بشود توجه بکنید که چه تخریبی میتواند به وجود آورد حالا کنگره با همین وادی سوم میآید به من آموزش میدهد. و به من یاد میدهد که گلیم خودم را از آب بیرون بکشم. و به من میگوید که میتوانم از مشورت تمام افراد دور و ورم استفاده بکنم. و به حرفهای تک تکشان گوش بکنند. اما موضوع اصلی این است که در آخر خودم تصمیم گیرنده هستم و خودم باید برای خودم یه کاری بکنم و هیچ کسی نمیتواند برای من هیچ کاری انجام بدهد. دیگران میتوانند مسیر را به من نشان بدهد اما اینکه من آن مسیر را بروم دیگر انتخابش با خودم هست داریم در کنگره دیگر مگر اینکه یک نفر واقعاً خسته شده باشد از مصرف مواد مخدر و بیاید و با کمک راهنما و دیگران مسیر را نشان میدهد و واقعاً کسی میتواند به درمان برسد خستگی در درونش باشد. و آن میل در درونش باشد اگر بخواهد میتواند ولی اگر نخواهد نمیشود حتی اگر تحمیلش کنی یا بدترین بلاها را بر سرش بیاورید باید خودش واقعا بخواهد. چون به غیر از این راه دیگری نیست زیرا او بسیار با پای نرفته را رفته است حتی خود من تا زمانی که نمیخواستم مواد مصرف نکنم هیچکس نمیتوانست جلوی من را بگیرد اما وقتی این خواسته در درونم شکل گرفت. به راحتی و با کمک کنگره و راهنما توانستم اعتیاد خودم را درمان بکنم و ابتدا اومدم به خودم فکر کردم چون هیچکس به اندازه خودم به من فکر نمیکنه بگویید پدر دروغ است بگویی مادر دروغ است یا هر کس دیگری هیچکس به اندازه خود من به من فکر نخواهد کرد. و من نسخه منحصر به فرد خودم هستم و به اینجا آمدم تا آن رسالتی که دارم را انجام بدهم. اما وقتمم داره تمام میشود برای همین یک مثال کوتاه میخواهم بزنم. اگر من در یک خانواده فقیر به دنیا آمدم هیچ اشکالی نداره و هیچ نقطه اتهام و پیکانی سمت من نیست اما یک اما دارد اگر رشد کردن بزرگ شدن و باز هم فقیر ماندم. این دیگر مقصرش خودم هستم. و تمام پیکانها به سمت من هست یا اگر من در محلهای بزرگ شدم که تمام آن محله در تاریکی بودند. من هم رفتم جزو تاریکی هیچ اشکالی ندارد اما اگر من ماندم در تاریکی و جزو نیروهای اهریمنی شدم و تاریکی درونم گسترش پیدا کرد باید بیام یه فکری به حال خودم بکنم. و به خویشتن خویش فکر کنم. از شما میخواهم که نظرات خودتان را در مورد این وادی به اشتراک بگذارید و این را هم بدانید که ما هیچ کدام سخنور نیستیم و هیچ کسی هم در مورد مشارکت شما نقد نمیکند یا ایرادی از جملات شما نمیگیرد. ما اومدیم اینجا که از تجربهای همدیگر استفاده بکنیم اینجا کسی به دیگری تیراندازی نمیکند اینجا اگر حتی خراب هم بکنی تشویقت میکنن تپق بزنی صدات بلرزه من خودم الان دست و پام داره میلرزه اما باز هم دیگران تشویقت میکنه. هیچ ترسی به خودتان راه ندهید کنگره ۶۰ یک سازمانی است که نمونهاش را در هیچ جایی. از این دنیا. پیدا نمیتوانید بکنید پس از هیچ چیز نترسید و راحت و با آرامش. تجربیات خودتان را. در مورد. دستور جلسه به اشتراک بگذارید. از اینکه به صحبتهای من گوش کردید از همه شما سپاسگزارم.
تایپ:مسافر کوشا (لژیون چهارم)
تنظیم وارسال:مسافر روح الله (کاربر سایت )
نمایندگی مسافران دکتر احمد اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
136