English Version
This Site Is Available In English

مسیر نجات، از درون خود ما آغاز می‌شود

مسیر نجات، از درون خود ما آغاز می‌شود

چهاردههمین جلسه از دور بیستم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی ویژه مسافران  نمایندگی یحیی زارع میبد، با استادی مسافر داوود، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر محمدجواد، با دستور جلسه «وادی سوم وتاثیرآن روی من» در روزیکشنبه، چهارم خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز شد.

خلاصه سخنان استاد:

در وادی سوم می‌خوانیم: هیچ موجودی به‌اندازهٔ خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند. در این وادی، مطلب با کلمه‌ «باید» آغاز می‌شود؛ یعنی هیچ‌کس نمی‌تواند به من کمک کند و من باید خودم کارهای خودم را سامان دهم. مشکلات من توسط خودم حل می‌شود، چراکه تمام مسائل ما به خود ما بازمی‌گردد و از درون ما سرچشمه می‌گیرد.

وقتی برای درمان وارد کنگره شدم، فقط خودم بودم که می‌توانستم به خودم کمک کنم؛ با نوشتن سی‌دی‌ها، با حضور به‌موقع و با گوش‌دادن به صحبت‌های راهنما. راهنما می‌تواند راهنمایی و مشاوره بدهد؛ اما کار اصلی بر عهدهٔ خودم است.

دومین مطلبی که در وادی سوم به آن اشاره می‌شود این است که برخی افراد، باور و ایمان قوی ندارند. برای مثال، شخصی که دزدی می‌کند و از این راه گذران زندگی می‌نماید، باور ندارد که بدون دزدی هم می‌توان زندگی کرد و از طریق کار شرافتمندانه، زندگی سالمی داشت. او باید تلاش کند و با ایمان، راهش را ادامه دهد.

من نیز در ابتدای ورود به کنگره، باور و ایمان ضعیفی داشتم. با خود فکر می‌کردم اگر قرار باشد همهٔ تاریکی‌ها و ضد ارزش‌ها را کنار بگذارم، دیگر زندگی چه مفهومی خواهد داشت؟ و همین افکار، من را در مسیر ضد ارزش‌ها قرار داده بود. اما با گذشت زمان، به اشتباه خود پی بردم و مسیر را اصلاح کردم.

در مورد سیگار نیز دچار وسوسه شدم؛ اما با راهنمایی دوستان و راهنمای خودم، توانستم آن را مهار کنم. مشکلات ما، حاصل جهل و نادانی ما است و تا زمانی که به آگاهی نرسیم، نمی‌توانیم مسائل را حل کنیم.

اگر فرزندی سالم داریم اما قدردان سلامتی‌اش نیستیم، فقط زمانی درک خواهیم کرد که این نعمت چه ارزشمند است که خدایی نکرده فرزندی معلول یا فلج داشته باشیم.

ما معمولاً سعی می‌کنیم مشکلات خود را به گردن دیگران بیندازیم. مثلاً وقتی شروع به مصرف مواد کردیم و به مکان‌هایی رفت‌وآمد داشتیم، پس از مدتی و گرفتار شدن در اعتیاد، می‌گفتیم کاش پایمان شکسته بود و به آن مکان نمی‌رفتیم! ولی نمی‌گوییم که این تصمیم خودمان بود و هیچ‌کس ما را مجبور به این کار نکرد.

در دوران نوجوانی، عاشق موتورسواری بودم. یک بار هنگام ترک‌سواری، زمین خوردم و سه سال درگیر این حادثه شدم. آن زمان به زمین و زمان ناسزا می‌گفتم. پدرم گفت این مشکل ربطی به کسی ندارد، خودت مقصر هستی. اگر واقع‌بین باشیم، می‌فهمیم که همهٔ انسان‌ها مشکلات مخصوص به خود دارند، اما نکتهٔ مهم این است که ما در کنگره با امید به آینده، سفر می‌کنیم و هرگز ایمان و باور خود را نسبت به رهایی از دست نمی‌دهیم و در نهایت به هدف خود خواهیم رسید.

 

مرزبان کشیک: مسافر غلامرضا
تایپ: مسافر محمدتقی لژیون دوم
ویراستار: مسافر عباس لژیون دوم
عکس: مسافر سعید لژیون هفتم
ارسال خبر: مسافر سعید لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .