جلسه پنجم از دوره چهل و سوم از کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی کاسپین، با استادی راهنمای محترم مسافر حمید و نگهبانی مسافر عباس و دبیری مسافر حمید، با دستور جلسه " در استحکام پایه های مالی و علمی کنگره من چه کرده ام؟ " پنجشنبه 1 خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۴۵ آغاز به کارکرد.
.jpg)
سخنان استاد:
از نگهبان و دبیر محترمشان تشکر می کنم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. داشتم فکر میکردم که آقای مهندس، دستور جلسات را بنا به نیازی که در ما و در ابعاد بزرگتر برای انسانها دیگر وجود دارد، در کتابها، سی دیها و متون مختلف قرار داده است. برای من این گونه است که بتوانم آموزشها را فرا بگیرم و از پیله ای که در آن بودم خارج شوم و وسعت دید خود را وسیع تر کنم و پیرامون اطراف خودم را بهتر ببینم. تا از زندگی بهره و لذت بهتری ببرم. خب نگاه می کنم به واسطه بیماری اعتیادی که داشتم به کنگره آمدم و اینجا من را پذیرش کردند بدون آنکه هزینه ای از من دریافت کنند در صورتی که بیرون از کنگره به این گونه نیست ابتدا هزینه را مطالبه می کنند و به هیچ وجه رایگان نیست البته موضوع مهم در اینجا این است که اولا آیا جایی که من مراجعه کردم جای درستی هست یا نه؟ دوم اینکه برای درمان شدن خواسته داشته باشم. خوشبختانه علم کنگره به داد همه ما رسید. اگر من چشم و گوش خود را خوب باز نکنم و نتیجه مطلوب و درست نگیرم و با بهانه های مختلف مانند نوع و مقدار مصرف و یا مدت مصرف اشکال وارد کنم که چرا درمان نشده ام، ایراد از من است. در کنگره هر شخصی با هر مدل مصرفی به شکل مطلوبی درمان شده است. متد دی اس تی همان علم کنگره است. اگر من حرمت کنگره را رعایت نکنم و روش دی اس تی را متوجه نشوم و زمان و مقدار مصرف دارو را رعایت نکنم نتیجه نخواهم گرفت چون علم کنگره را نفهمیده و درک نکردم. اگر من در مسائل مالی و کاری پیشرفت داشته ام همه آنها را مدیون کنگره هستم. کنگره به من علم وهنر زندگی کردن را آموخت. وقتی که آقای مهندس خودشان را مدیون کنگره میدانند دیگر حال و روز من مشخص است. پس من باید قدر و ارزش آن را بدانم و خوب ببینم و فراموش نکنم و اجازه ندهم که برایم کم رنگ و بی ارزش شود. همان جور که در گذشته تلاش کردند و زحمت کشیدند که ما بتوانیم در این جایگاه باشیم ما هم باید قدر و ارزش کنگره را بدانیم و زمینه را برای آیندگان فراهم کنیم تا در کنگره درمان شوند.
.jpg)
قسمت دوم دستور جلسه؛ تولد یکسال رهایی مسافر محسن:
آقا محسن با مصرف بسیار زیادی وارد کنگره شد.اما این بار تسلیم آمده بود. از بارزترین خصوصیات محسن این بود که واقعاً تسلیم شد. اگردر کنگره باشی اتفاق های خوبی برایت می افتد و دری برایت باز خواهد شد که از آن در هم می توانی آموزش بگیری هم لذت ببری که در کنارش خدمت قطعاً وجود دارد. محسن عزیز بسیار خوب سفر کرد. کاملاً تسلیم بود. جزو بچههایی بود که در لژیون یا مطلب مینوشت یا مشارکت بچهها را ضبط میکرد حواسش بود که در لژیون چه میگذرد. امسال امتحان داد و راهنمایی تازه واردین قبول شد. به او تبریک میگویم به خانواده اش تبریک میگویم به پسر گلش تبریک میگویم بعضی بچهها در لژیون باعث افتخارند و من واقعاً به بعضیها افتخار میکنم چون که الگوهای مناسبی میشوند. محسن نیز از آن جمله رهجویانی است که الگوی مناسبی است و امیدوارم که همیشه در کنگره ماندگار و پایدار باشد.

آرزوی مسافر محسن:
امیدوارم تمام کسانی که در کنگره حضور دارند به خواسته های معقول خود برسند.
.jpg)
سخنان مسافر محسن:
خداوند بزرگ را شاکر و سپاسگزارم که این جایگاه ویژه را امروز تجربه می کنم. اگر بخواهم مثالی درباره زمانی که در عمق تاریکی ها بودم بزنم باید بگویم که من بسان تکه سنگی بودم که درون یک اقیانوس بسیار عمیق و تاریک افتاده بودم. من به عمق تاریکی ها فرو رفتم و آن سرمای عمق تاریکی را کاملا حس کردم. تاریکی هایی که ثمره آن قهر، کینه، نفرت، ترس و بقیه صفات منفی من بود. وقتی یک تکه سنگ داخل آب می افتد یک امواجی تشکیل می شود و آن امواجی که شکل گرفته بود به پیرامون من، به نزدیکان من، به همسفرانم، به همسایه ها، به دوستان و آشنایان من خسارت وارد کرد. در عمق تاریکی ها که بودم همیشه یک نور امید را مشاهده می کردم. درست زمانی که در ته اقیانوس ظلمانی آن فشارها را به سختی تحمل می کردم و در حال له شدن بودم انگار خداوند گفت اکنون وقت آن رسیده است که جناب آقای مهندس به آقا کوروش عزیز آموزش بدهد و ایشان هم به حمید آقای عزیز آموزش بدهند تا ایشان بیایند و من را از ته اقیانوس ظلمت و تاریکی صید نماید. وقتی که به واسطه محبت حمید آقا از تاریکی ها خارج شدم و به روشنایی ها وارد شدم خود ایشان به واسطه آموزش هایشان شروع کردن به تراشیدن سنگ وجودی من و از من انسان دیگری ساختند. چون برای اینکه من بتوانم زندگی جدیدی را شروع کنم باید تراشیده می شدم و صیقل داده می شدم. وقتی کاملا صیقل داده شدی و از تاریکی ها خارج شدی آنوقت است که می توانی به انسان های دیگر خدمت بکنی. در انتها یک بار دیگر از حمید آقای عزیز بابت همه خوبی هایی که در حق من کردند تشکر می کنم. از آقا مصطفی عزیز راهنمای سیگارم بسیار تشکر می کنم که مثل یک برادر بزرگ تر در کنار من بودند و از همه شما تشکر میکنم که هستید تا من حال خوب را تجربه نمایم.
-
مرزبان کشیک: مسافر روح الله
-
تایپ: مسافر اکبر
-
تنظیم: مسافر احمد
-
عکاس: مسافر سعید
-
تهیه شده در سایت کاسپین
- تعداد بازدید از این مطلب :
193