با تفکر ساختارها آغاز میگردد، بدون تفکر آنچه هست، رو به زوار میرود. چند سال پیش مسافرم گفت من دیگر نمیتوانم برای دیگران کار کنم، خود ما یک ماشین بگیریم و کار کنیم. وقتی ما به این موضوع فکر کردیم، به قول جناب مهندس در این مسیر افتادیم، چون مسیر ما مثبت و با ارزش بود خداوند و نیروهای مافوق و پدر و مادر و اطرافیان خیلی به ما کمک کردند، تا هزینه یک ماشین سنگین را فراهم کنیم و خریدیم.
یعنی ۸ سال طول کشید تا به خواسته خودمان برسیم و بعد گفتیم از درآمد این ماشین میتوانیم یک خانه هم بگیریم، ولی شرایطشان خوب نشد و ماشین را فروختیم و یکی دیگر گرفتیم. ولی شراکتشان خوب نشد و یک ضرر چند میلیاردی دادیم، ولی نقطه اشتباه خود را پیدا نکردیم. ولی خدا را شکر که به قول جناب مهندس که میفرماید خدا باید راه کنگره ۶۰ را در تقدیر کسی قرار بدهد، تا بتواند به کنگره بیاید.
من با سیدی نوشتن فهمیدم که کجاها اشتباه کردیم. یکی از اشتباهات ما این بود که دوستی با شراکت فرق میکند. جناب مهندس میفرماید با کسی که میخواهید شریک شوید باید فکر کنید و تحقیق کنید تا بدانید که طرف شرایط شرکت را دارد یا نه و ما این کار را نکردیم، بدون تفکر و تحقیق حاصل زحمت چندین ساله خود را به هدر دادیم.
نویسنده: همسفر شهناز رهجوی راهنما همسفر رقیه (لژیون سوم)
تایپ:همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
ارسال: همسفر یلدا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
79