وادی سوم میگوید: «باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند.» بایدها و نبایدها قانون است که چه عملی را انجام بدهیم و چه عملی را انجام ندهیم. دانستن تنها این نیست که بگوییم میدانم؛ بلکه دانستن، دانایی است که هم در صور آشکار و هم صور پنهان است و هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خودش فکر نمیکند.
یکی از نقطه ضعفهای ما این است که به فکر خودمان نیستیم. علت این مسئله چیست؟ دلیل آن این است که در اثر آموزشها و تربیتهای غلط، به اندازه کافی به خود اهمیت ندادهایم. در گذشته ما یاد گرفته بودیم که بنشینیم، بسوزیم و بسازیم؛ اما در کنگره به ما آموزش دادند که بیاموزیم، سازندگی کنیم و برای خود ارزش و احترام قائل شویم. زمانیکه به خودمان مراجعه میکنیم، میبینیم فرصتهای زیادی را از دست دادیم و اینکه بسیار به دنبال ناجی میگشتیم و به جای تغییر خودمان در پی تغییر خانه و وسایل خانه بودیم؛ اما اوضاع هیچ تغییری نمیکرد؛ زیرا به این نکته توجه نداشتیم که همهچیز در درون ماست.
اولین نکته برای اینکه به فکر خودمان باشیم، این است که بیاموزیم چراها را به چگونه تبدیل کنیم. چرا من باید مصرف کننده داشته باشم؟ چرا زندگی من باید اینگونه باشد؟ مسافرم کجا میرود و چه موقع برمیگردد؟ چه چیزی مصرف میکند و یا مچ او را بگیرم. این استرسها، نگرانیها و کم ارزشیها هر روز برای ما بیشتر و بیشتر میشد و اینجا بود که بیش از حد مسئولیت برای خود قبول کردیم و مقصر را دوستان، آشنایان و خانواده میدانستیم. اما هیچوقت انگشت اشاره به سمت خودمان نمیگرفتیم.
بیشتر مانند رباتی که برایش یک سری برنامهها تعریف شده، کار انجام میدادیم و جلو میرفتیم و اگر مشکلی پیش میآمد انتظار داشتیم که دیگران آن را حل کنند؛ به همین دلیل نه تنها حل نمیشد، بلکه بدتر هم میشد. پس باید به درون خود برویم و بدانیم این وادیها آغاز زندگی هستند. بنابراین باید آموزش بگیریم و بپذیریم که برای ارزشمند شدن باید تواناییهای خود را بشناسیم و این را بدانیم که توانایی به ثروت و مدرک تحصیلی بالا نیست. زندگی در کنار یک مصرفکننده یک نوع توانایی است؛ زیرا هر کس توانایی انجام اینکار را ندارد. حضور منظم در جلسات، فرا گرفتن آموزشها و کاربردی کردن آنها خود نوعی توانمندی است.
توانایی؛ یعنی چگونه از ضد ارزشهایی مانند کفر، قضاوت، غیبت و دروغ بیرون بیاییم و به روشنایی برسیم. ما در کنگره یاد گرفتیم به خود و توانایی خود بها بدهیم. در این وادی یاد میگیریم مسئولیت زندگی خود را بپذیریم. شاید نیروهای بازدارنده در مسیر بخواهند ما را از راه باز دارند؛ اما با شناخت آنها میتوانیم از آنها عبور کنیم. یکی از نیروهای بازدارنده در این مسیر، سرزنش کردن به خصوص سرزنش کردن خود است. مثلث ادبار شامل سه ضلع نمیتوانم، نمیشود، نمیگذارند است. بزرگترین توانایی که خداوند به ما عطا کرده، قدرت تفکر است که بایستی آن را بیاموزیم.
همانطور که آقای مهندس در سیدی وادی سوم فرمودند: اصولاً تمام انسانها یا ۹۹ درصد آنها در تفکرشان مشکل دارند، تفکرشان بیمار است یا مفهوم تفکر واقعی را متوجه نشدهاند. وادیها پله پله ما را با این موضوع آشنا میکنند و اگر این چهارده وادی را درست مطالعه کرده باشیم، تمام خصوصیات، افکار و اندیشه ما تغییر میکند. یکی از تواناییهای ما قدرت نه گفتن است. در کنگره یاد گرفتیم نه بگوییم و نه بشنویم و همینطور ذهنمان را مدیریت کنیم.
بسیاری از تواناییها که روی آن سرپوش گذاشتیم خواستههای نامعقول ما میباشد که باعث خودفریبی میشود و یکی از آنها توهم دانایی است که مثلث تفکر شرم مسموم، گناه مسموم و ترس مسموم میباشد که ما را از رسیدن به مقصد باز میدارد. از زمانیکه با آموزش در کنگره چارهاندیشی را آموختم، چراها را به چگونه تبدیل کردم و از خود ساختگی به خود واقعی رسیدم و تواناییهای من بروز پیدا کرده است. اگر به درون خویش برویم، میتوانیم عقدهها را بشناسیم و تبدیل به نقاط قوت کنیم. نباید منتظر دیگران یا به دنبال تأیید آنها باشیم. اگر به فکر خود باشیم، به طور قطع تأثیرش را روی خانواده و اجتماع میبینیم.
نویسنده: همسفر مهناز رهجوی راهنما همسفر فائزه (لژیون ششم)
ویراستاری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون نهم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پانزدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی صالحی
- تعداد بازدید از این مطلب :
86