English Version
This Site Is Available In English

شاه کلید درمان نظم است

شاه کلید درمان نظم است

در مسیر روشن سازی راهی که می‌رویم، دیده‌بانان کنگره۶۰ همچون چراغ‌هایی فروزان، تجربه‌ها و خرد جمعی را به اشتراک می‌گذارند تا هیچ گام درمانی در تاریکی نماند. امروز فرصتی استثنایی داریم تا از زبان این انسان‌های آگاه و دلسوز، از چالش‌ها، پیروزی‌ها و درس‌های مسیر بهبودی بشنویم. دیده‌بانانی که نه‌ تنها با دانش و مسئولیت پذیری بلکه با عشق و امید، همراه همیشگی رهروان این مسیر هستند. امروز در نمایندگی اسلامشهر میزبان دیده‌بان مسافر علی هستیم؛ پس با گوش جان می‌شنویم و از دانسته‌های ایشان بهره می‌بریم.

مسافر علی با آخرین آنتی‌ایکس مصرفی تریاک، قرص و تزریق مرفین وارد کنگره شدند. به مدت 13 ماه به روش DST و داروی اپیوم با راهنمایی مسافر رضا سفر کردند. به مدت 23 سال و 1 ماه است که با دستان پرتوان آقای مهندس آزاد و رها شدند.

لطفاً بفرمایید با کنگره چگونه آشنا شدید؟

آشنایی من با کنگره از طریق سریال مسافر بود که سال 1379 از تلویزیون پخش می‌شد به این صورت که سریال را دیدم احساس کردم که با گروه‌درمانی فرق می‌کند؛ قبلاً به گروه‌ درمانی‌های دیگر رفته بودم؛ ولی این روش درمان متفاوت بود؛ چون در سریال می‌گفتند در مدت چند ماه مصرف آن‌ها به صفر رسیده است و مانند گروه‌درمانی‌های دیگر نبود به همین دلیل از طریق روابط عمومی صداوسیما و ۱۱۸ شماره و آدرسی پیدا کردم و به نمایندگی آکادمی فعلی رفته و مشاوره شدم و با کنگره آشنا شدم.

بزرگ‌ترین چالش شما در سفر اول چه بود و با آن چگونه کنار آمدید آیا در این مسیر دچار ناامیدی هم شدید؟

خیر دچار احساس ناامیدی نشدم؛ ولی بزرگ‌ترین چالش که مسافرهای سفر اول دچار آن می‌شوند؛ معمولاً نظم در مصرف جیره روزانه است به دلیل این‌که آدم‌های مصرف‌کننده اصولاً آدم‌های بی‌نظمی در مصرف هستند چه قبل از اعتیاد بی‌نظم شده باشند یا در اثر سال‌ها مصرف مواد به‌طور اتوماتیک بی‌نظم شده‌اند. خیلی‌ها می‌گویند کاری را می‌خواهند در طول روز انجام دهند؛ ولی چون سال‌ها به دلیل این‌که در طول روز خواب هستند نمی‌توانند کار را انجام دهند. در اثر این بی‌نظمی کار سال‌ها عقب‌افتاده است. خب این بزرگ‌ترین چالش است و کلید درمان کنگره هم نظم است. اگر نگاه کنیم می‌بینیم اولین چیزی که راهنما از رهجو می‌خواهد نظم است. نظم در مصرف، نظم در وعده‌های مصرفی، نظم در ساعت مصرف، نظم در مقدار مصرف که سر یک ساعت به جلسه بیایند و سر یک ساعت معینی هم از جلسه خارج شوند. این بزرگ‌ترین چالش است که آن‌وقت‌ها به‌مراتب بیشتر از امروز بود و تغییر کرده و ارتقاء داده‌شده است؛ چون آن زمان خیلی بی‌نظم‌تر بودیم خصوصاً باید اپیوم را خودمان تهیه می‌کردیم. وقتی OT وارد کنگره شد به‌طور اتوماتیک‌وار به نظم زیادی رسیدیم. افراد خیلی نمی‌توانند اضافه مصرف کنند و جیره‌ ایشان مشخص‌شده است و با قاچاق فروش در ارتباط نیستند زمان ما این موارد نبود ما باید خودمان عین دوره مصرف ‌رفتیم و باوجود خطرات مواد تهیه می‌کردیم. اندازه مصرف دست خودمان بود و احتمال این‌که فرد بیشتر از وعده تعیین‌شده توسط راهنما مصرف کند آن زمان خیلی بیشتر بود و بزرگ‌ترین چالش به نظر این بود. در مورد ناامیدی باید بگویم خدا را شکر دچار ناامیدی نشدم به خاطر این‌که انگیزه بسیار قوی برای درمان داشتم؛ چون ما در کنگره می‌گوییم انگیزه مثل آتش می‌ماند؛ اگر به آتش سوخت نرسد هر چه قدر هم که شعله‌ور باشد بالاخره خاموش خواهد شد. کسانی که با انگیزه‌های ضعیف‌تر وارد کنگره می‌شوند لازم است که سوخت بسیار زیادی دائماً به آن‌ها برسد آتششان خاموش می‌شود آن‌وقت دچار ناامیدی می‌شوند. ناامیدی خصوصیت نیست؛ بلکه خصوصیت سلبی است؛ یعنی این‌که در نبود امید ناامیدی به وجود می‌آید مانند نیروی تاریکی است. نیروی تاریکی در نبود نیروهای مثبت به وجود می‌آید.

چرا در کنگره بر اصل نظم سلسله‌ مراتب و احترام به جایگاه‌ها تأکید زیادی وجود دارد؟

در سؤال قبلی هم‌ عرض کردم شاه‌ کلید درمان نظم است؛ مانند ستون‌های اصلی یک بنا است چراکه یک ستون فرعی را خراب کنیم ممکن است اتفاقی نیفتد یا نهایتاً یک‌گوشه بالکن بریزد؛ ولی اگر رأس خیمه را خراب کنیم کل خیمه خراب و بر زمین فرومی‌ریزد این‌ها از اصول اولیه کنگره است. هرکدام زیر پا گذاشته شود سنگ روی سنگ در کنگره بند نمی‌شود. آقای مهندس پارها تأکید کردند که شما ممکن است به‌عنوان یک رهجو یا به‌عنوان تازه‌وارد در کنگره وارد شوید؛ ولی در بیرون از کنگره ممکن است وزیر، وکیل، دکتر، تاجر یا هر جایگاه دیگری یا سن بالایی داشته یا اعتبار و احترام بسیار بالایی در جامعه داشته باشید؛ ولی راهنمای شما یک پسر ۱۵ ساله باشد که هیچ عنوانی ندارد؛ باید به او احترام بگذارید. نه به جایگاه حقیقی آن پسر ۱۵ ساله، بلکه به جایگاه راهنمایی به شال راهنمایی باید احترام بگذارید وقتی آن جوان ۱۵ ساله وارد لژیون می‌شود شما باید به پایش بلند شوید سلام بدهید نه این‌که به او بگویید تو مثل پسر من می‌مانی اصلاً این حرف‌ها در کنگره نیست.

به‌عنوان دیده‌بان کدام خاطره در مسیر خدمتی را هرگز فراموش نمی‌کنید و درس بزرگی از آن گرفتید لطفاً بیان کنید؟

در مورد خاطره هر چه فکر می‌کنم چیزی به خاطرم نمی‌آید ما معمولاً خاطرات را در هفته بنیان یا هفته دیده‌بان در کنار آقای مهندس بیان می‌کنیم. یک سری از خاطرات را در کارگاه آموزشی بیان کردم و دوستان هم در مشارکت‌ها گفتند که از نزدیک خدمت کردن در کنار آقای مهندس بسیار لذت‌بخش است و این کاملاً درست است؛ ولی درعین‌حال بسیار ترسناک است؛ چون کوچک‌ترین اشتباه که انجام می‌دهیم نه این‌که از آقای مهندس بترسیم به خاطر احترام بیش از اندازه‌ای که همه ما دیده‌بانان برای آقای مهندس قائل هستیم این ترس از اشتباه کردن خودم است من بیشتر از این ناراحت می‌شوم که چرا من کاری را انجام داده‌ام که آقای مهندس نیاز باشد به من تذکر دهد یا نیاز باشد به من بگوید که چرا اشتباه کردید در این زمینه خاطر خیلی زیاد دارم از اشتباهاتی که کردم به‌طور خلاصه در هفته دیده‌بان هم گفتم که واقعاً من مدیون آقای مهندس هستم؛ مانند خیلی‌های دیگر که ایشان درنهایت صبر و آرامش اشتباهات من نوعی را دیدند پذیرفتند و به من اعتماد کردند با این‌که بازهم اشتباهات می‌بینند و هنوز هم دارم اشتباه می‌کنم و ایشان مدارا می‌کنند؛ به معنی واقعی خودشان گفتند که من استاد شما نیستم شما یا کلمات دیگری که خیلی‌ها به‌عنوان احترام استفاده می‌کنند استاد بارها فرمودند: «من معلم شما هستم» و روی این موضوع تأکید دارند و من هم بسیار به این موضوع تأکید می‌کنم که به نظر من این جایگاه بسیار بزرگ‌تر است تا جایگاه‌های که ما بخواهیم یک نفر را آن‌قدر بالا ببریم که تقدس کنیم و فاصله را زیاد کنیم طوری که از ایشان آموزش و یادگیری نداشته باشیم. به معنای واقعی آقای مهندس معلم هستند و من هم همیشه قدردان ایشان هستم.

در وادی سوم فکر کردم به خویشتن خویش را چگونه از خودخواهی یا خودپسندی متمایز می‌شود؟

در برخورد با هر موضوعی به این توجه کنیم که تعاریف دو بخش دارد تعاریف کنگره هم بر همین پایه است با این‌که کنگره آمده انگار دوباره چرخ را اختراع کرده است؛ برای جایگاه‌ها هم تعاریف جدیدی ارائه کرده است. آقای مهندس بار معنایی که از قبل در ذهن‌ها وجود دارد را مانند دیده‌بانی که می‌توانست باشد؛ مانند مدیر یا مدیرکل چرا این کار را نکردند یا نگهبان یا نگهبان جلسه می‌توانست باشد رئیس می‌توانست دبیر را منشی نام‌گذاری کند؛ چون دیده‌بان یا نگهبان این‌ها جایگاه تعریفی از پیش تعیین‌شده در ذهن افراد وجود ندارد انگار صفحه سفیدی است که هر چه قدر کنگره برای ما تعریف می‌کند همان تعریف در ذهن افراد می‌نشیند و راجع به این مسئله هم همین‌طور است؛ وقتی می‌گوییم راهنما درواقع راهنمایی که به افراد دارد آن‌ها را به سمت درمان شدن راهنمایی و هدایت می‌کند؛ ولی درواقع مثال عمده‌اش این است که خودش را درمان می‌کند؛ بنابراین راهنما از رهجو طلبکار نیست راهنما دارد کار خودش را به خاطر دل خود انجام می‌دهد؛ ولی درعین‌حال رهجو را راهنمایی می‌کند و رهجو باید قدردان راهنمای خود باشد. این دو در وهله اول احساس می‌کنند که یک تناقض وجود دارد که چگونه نباید حس طلبکاری در راهنما باشد و حس بدهکاری هم در رهجو این تعریف دقیقاً همین را نشان می‌دهد. خودپسندی با دوست داشتن خویشتن خویش خیلی فرق می‌کند کسی که برای خودش ارزش قائل است؛ مانند کسی است که برای کفش خود ارزش قائل است و با آن در لجن‌زار پا نمی‌گذارد نمی‌توانیم بگوییم کفشش را می‌پرستد نه به کفش خود ارزش قائل است آقای مهندس بارها این را توضیح داده‌اند که در متون قدیمی و حتی در ادیان قدیمی هم گفته‌شده است که آب و جنگل مقدس می‌باشند به این معنی نیست که باید در برابر آن سجده کرد. به این معنی است که این تقدس باعث می‌شود که ما آب را آلوده نکنیم و از هدر رفتن جلوگیری کنیم؛ وقتی می‌گوییم خویشتن خویش را دوست داشته باشیم؛ یعنی برای آن ارزش قائل باشیم به ضد ارزش‌ها تن ندهیم و از کارهای ضد ارزشی با آموزش‌های کنگره فاصله بگیریم.

لطفاً بفرمایید به‌عنوان دیده‌بان مرزبانی چه توصیه‌ برای خدمتگزاران مرزبانی دارید تا در این مسیر موفق‌تر باشند؟

یکی از عزیزان هم در نمایندگی دیگری امروز صبح این سؤال را پرسیدند رمز موفقیت در جایگاه مرزبانی به‌شدت رعایت کردن نظم است یک مرزبان جدا از این‌که باید مرزها را در کنگره بشناسد. ما به‌صورت کتبی و به‌صورت شفاهی امتحان می‌گیریم و هم یاد می‌دهیم که محدوده‌های کنگره کجا است؟ محدوده یک مرزبان کجا است؟ مسئولیت خودش را متوجه شود. محدوده راهنماها، دیده‌بان‌ها، دبیر، نگهبان، تولد و کمیته انضباطی را بشناسد وظایف کامل این خطوط و این مرزبندی‌ها را مشخص می‌کنیم؛ یعنی مرزبانان باید یاد بگیرند مرزهای خودشان کجا است و بعد یاد بگیرند مرزهای جایگاه‌های خدمت‌های دیگر کجا است. رعایت این مطالب به‌شدت مرهون توجه کردن به نظم است مرزبان باید در ساعت مشخص بیاید و ساعت مشخص از کنگره خارج شود لباس او باید بسیار مرتب باشد؛ حتی دیده‌شده که افراد کفش‌های سفید ورزشی می‌پوشند؛ ولی لباس فرم کفش ورزشی نیست لباس فرم کفش‌های ورنی  است که همه استفاده می‌کنند. توجه کردن به این جزئیات هم در رعایت کردن نظم بسیار مهم است تا مسائل کلانی که یک مرزبان باید به آن توجه کند اگر نظم را سرلوحه خود قرار دهد و در روابط عمومی که بسیار مهم است. یک راهنما ممکن است با ۱۰ نفر یا ۱۵ نفر ارتباط صمیمانه‌ای داشته باشد در لژیون مانند یک خانواده کوچک می‌باشد؛ ولی مرزبان با ۱۰۰ نفر یا ۲۰۰ نفر بعضاً با ۷۰۰ نفر در نمایندگی باید روابط دوستانه و حسنه‌ای داشته باشد؛ در غیر این صورت بعد از انجام دوره مرزبانی حتی جایگاهی که قبل از شروع دوره داشته متأسفانه دیگر نخواهد داشت.

سپاس فراوان از دیده‌بان محترم مسافر علی که وقت گرانبهای خود را برای این گفتگو اختصاص دادند امیدوارم سخنان ایشان در ساختار و اهداف بلندمدت کنگره الهام‌بخش و چراغ روشنی برای همسفران کنگره ۶۰ باشد.

مصاحبه‌کننده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر نسرین (لژیون اول)
ارسال: همسفر منیژه رهجوی راهنما همسفر منیره (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی اسلامشهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .