سفر همیشه با خود شور و نشاط به همراه دارد و رسیدن به مقصد این شور را دوچندان میکند؛ اما در سفرِ زندگی براستی مقصد کجاست؟ چه شخصی در این سفر موفق خواهد بود؟ این سوال همواره ذهن انسانها را به خود مشغول میکند. کنگره به من آموخت که در عوض تفکر، در مورد مقصد به وظیفه خود عمل کن؛ چراکه با انجام وظیفه نیاز نیست در بند مقصد باشی و در هر موقعیتی موفق هستی. ما مأمور به وظیفه هستیم، نه رسیدن به نتیجه؛ همانطور که سرور آزادگان امام حسین (ع) این پیام بزرگ را به ما دادند این نگرش سبب عدم دلسردی انسان از تلاش و کوشش میشود و کنگره برای من به مفهوم امید و پرواز در بیکران است در واقع من کنگره را معجزهای از جانب خداوند میبینم که از طریق آقای مهندس به انسانهای دردمند و گرفتار در تاریکیِ اعتیاد هدیه شد. من کنگره را مانند انفجاری از نور مشاهده میکنم که مانند خورشیدی که هر فرد به اندازهای معین پنجره وجود خود را در مقابل آن میگشاید یعنی اجرای فرامین و دستورات آن که همان کلام وحی است و آقای مهندس و استاد امین بارها در سخنان خود بیان میکنند: "کلامالله این را میگوید عمل کنید." کنگره میگوید: در هر مرحلهای که هستی حق نداری دلسرد شوید، کنگره دستِ رد به سینه فردی نزده و برای همه نسخه دارد. خداوند مهربان را سپاس میگویم بهدلیل این حضور سبز و وجود آقای مهندس و یاران ایشان که توانستم در جمع زیبای کنگره حاضر شوم.
نویسنده: همسفر زهرا (ک) رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
این نوشته را برای افرادی مینویسم که مانند من در ظلمت ماندهاند؛ زمانیکه ناامید شده بودم ناگهان خداوند امید و نوری تازه بر سر راه من قرار داد که به سمت آن حرکت کردم و نور مانند خورشید به زندگی من گرما و روشنی بخشید. کنگره برای من همان نور از سمت خداوند بود که با آشنایی با آن گرما و لذت را در زندگی خود احساس کردم از ورود من به کنگره نزدیک به ۶ ماه میگذرد روز اول همه چیز غیرقابل باور بود و با مشاهده هر موردی شگفتزده میشدم با ورود به کنگره گرمی و مهربانی را در وجود تکتک افراد حس کردم با رفتار آنها احساس میکردم جزئی از این خانواده عظیم هستم هیچ شخصی از من نپرسید که در این مکان چه میکنم و چه کسی هستم؟ تنها بیمنت و بدون توقعی من را در آغوش گرفتند با نشستن در جلسه به خود گفتم: من در اینجا وظیفهام چیست؟ چرا من باید در میان این افراد باشم؟ چرا من؟ در زندگی تنها به آنچه فکر نمیکردم اعتیاد و زندگی با یک مصرفکننده بود؛ زمانیکه متوجه اعتیاد مسافر خود شدم اصلاً فکر نمیکردم روزی اعتیاد وارد زندگی من شود اوضاع روحی من به حدی خراب بود که حتی حوصلهِ سر و صدای پسر خود را نداشته و برای کوچکترین مورد داد میکشیدم. امروز که این نوشته را مینویسم یاد این متن افتادم که میگوید: "زندگی شبیه فصلها است هیچ فصلی همیشگی نیست در زندگی روزهایی برای کاشت، داشت، استراحت و تجدید حیات وجود دارد زمستان تا ابد طول نمیکشد بدانید که بهار هم در پیش است." اعتیاد، ناامیدی و مشکلات ناشی از آنها زندگی ما را زمستان کرده بود؛ اما کنگره ما را به بهاری زیبا تبدیل کرد و با توجه به وادی سوم این من بودم که در تاریکی قرار داشتم نه موضوع در کنار یک مصرفکننده بودن دانستم که باید خود را نجات دهم؛ زیرا شخص دیگری برای من کاری نخواهد کرد باید از تاریکی به سمت نور حرکت میکردم تا به مسافر خود کمک کنم. کنگره مکانی بود که توانستم بناهای خراب زندگی خود را دوباره آباد کنم و آتشهای درون را مهار نمایم اکنون من نیز به عنوان عضوی از کنگره برای این نعمت خداوند را هزاران مرتبه شکر میکنم به امید رهایی و آرامش برای همه مسافران و همسفران.
نویسنده: همسفر عاطفه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
من با حال آشفته و احساس رانده شدن از همه جا وارد کنگره شده و امیدی به آیندهای روشن نداشتم به تصور اینکه زندگی من را ظلمت فراگرفته است؛ اما با ورود به کنگره یک به یک وادیها را همراه با راهنمایانی که در کنار من بودند، طی کردم و آنها بدون چشمداشتی به من آموزش دادند و متوجه تفکر اشتباه خود شدم و اینکه باید خود تصمیم گرفته که به چه چیزهایی فکر کنم و اجازه ندهم موارد دیگر من را تحت تأثیر قرار دهند، هیچ موجودی به میزان خودِ انسان به خود فکر نمیکند این وادی به منِ طیبه آموخت که مسئولیت زندگی و مشکلات خود را با دل و جان پذیرفته و چگونه در کنار یک مصرفکننده بیمار زندگی کنم من باید بهعنوان یک همسفر در کنار مسافر خود بوده و توسط آموزشهای جهانبینی که از راهنماهای کنگره فرامیگیرم مسافر خود را یاری کرده تا به رهایی دست یابد. قبل از ورود به کنگره همواره منتظر یاری دیگران برای حل مشکلات زندگی خود بودم؛ اما بعد از آن و با دریافت آموزشها متوجه شدم هیچ شخصی به اندازه خودِ من، به من فکر نمیکند و باید خود در پی راه حل برای مشکلات بوده و به دنبال مقصر و اتهامزدن به سمت دیگران نباشم در آخر از خدای خود شاکر هستم که توانستم با استفاده از آموزشهای ناب کنگره به صلح و آرامش نسبی دست یابم امیدوارم روزی بتوانم خدمتگزاری شایسته باشم.
نویسنده: همسفر طیبه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون سوم)
ویرایش: همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون پنجم)
عکس: همسفرفاطمه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون دوازدهم)
ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیونیازدهم )
نمایندگی همسفران سلمان فارسی
- تعداد بازدید از این مطلب :
281