جلسهی یازدهم از دورهی هفتادم کارگاههای آموزشی عمومی نمایندگی حکیم هیدجی با استادی راهنمای محترم مسافر حسین، نگهبانی مسافر ابوالفضل و دبیری مسافر مهدی با دستور جلسهی * در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره، من چه کردهام؟ * روز پنجشنبه 1404/03/01 ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:
سلام دوستان، حسین هستم یک مسافر: خدارا شاکرم که در این جایگاه خدمت میکنم. در مورد دستور جلسه به این فکر میکردم که من برای چه کاری به کنگره، میآیم؟ فکر میکردم دلیل آمدن و ماندن من در کنگرهی60 چیست؟ دلیلش این است که در جایگاه راهنمایی، رهجوهای خوبی تربیت کنم؟ یا اینکه حالم خوب بشود؟ یا حال دیگران را خوب کنم؟ نهایتاً به این نتیجه رسیدم که همهی فعالیتی که میکنم در یک خواستن خلاصه میشود که آن خواستن بیشتر برای خودم است. شاید درصدی هم برای دیگران چیزهایی بخواهم ولی بیشتر برای حس و حال خودم است که در کنگره هستم و از امکاناتش استفاده میکنم. همهی اینها به نوعی عشق به کنگره هم میباشد ولی تماماً دریافتی است که من از کنگره دارم برای خودم. همش برای من است و این من وقتی زیادی دریافت میکند میشود نوعی از منیت، که در اساس کار کنگره، منیت یک امر ناپسند و نکوهیده میباشد. کنگرهی60 خیلی چیزها به ما داده است و من خیلی چیزها را از گذشته به یاد دارم و خاطرهای که از خودم در زمان مصرف نوشتم را میخواهم برایتان بخوانم. البته این را در زمان سفر اولم نوشتم، به تاریخ 1396/10/19 نوشتم که « به نام خدا یعنی میشود که من این روزهای سخت را فراموش کنم؟ دلم نمیخواهد فراموشم شود روزهایی را که شرمندهی عالموآدم شدم از بچههایم گرفته تا همسرم، میدانم که آن روزهای سخت از بیفکری خودم بوده. من که قرار بود قهرمان زندگی بچههایم باشم اکنون یک فرد شکست خورده هستم و امید وارم و از خداوند میخواهم کمکم کند تا بتوانم زندگی بچههایم را تأمین کنم وروزگار خوشی را برای خانوادهام رقم بزنم. این خاطرهای بود که من از آن زمان نوشتهام. و همیشه خاطراتم را مرور میکنم تا یادم نرود که با چه حالی وارد کنگره شدم. حسی در مورد دیگران نداشتم در بدو ورودم به این مکان مقدس ولی به لطف کنگره الآن حسهای من بیدار شده و اکنون تنها به خودم فکر نمیکنم. الآن طوری شده که با دیدن فردی در اینجا متوجه میشوم که آیا حس و حال این فرد خوب است یا نه؟ در دستور جلسه، مهندس میفرمایند: من برای کنگره چه کردهام. باید توجه کنیم که واقعاً برای کنگره چه میکنیم؟ فلورانس میگه: وجود شاخه در یک درخت بسیار قبل از میوه شکل میگیرد ولی شکوه یک درخت با میوه مشخص میگردد.

حالا که حالم خوب شده، من چه کاری برای کنگره کردهام. آیا در کنگره باید از اینوآن ایراد بگیرم؟ آیا نباید رشد و تعالی داشته باشم؟ آیا وظیفهی من نیست که به عنوان یک فرد آگاه به خواستههای عقلانی نفسم و خودم برسم و در جایگاه یک فرد متعهد در کنگره خدماتی ارائه دهم؟ یک رهجو از وقتی که وارد کنگره میشود همیشه دنبال خواستههای خودش است. میخواهد راهنما شود، مرزبان شود، خدمتگزار بشود، درمان بشود و میشود اما اگر دقت بکنیم تمامش خلاصه میشود در خواستن برای خود. آیا نباید در مقابل این همه خواسته که داشتهایم و کنگره برای ما فراهم کرده، ما هم اندک پرداختی بکنیم؟ من برای خانهی خودم لوازم میگیرم، خانهام را تمیز میکنم، لامپ عوض میکنم، اینجا چه کاری میکنم. اینجایی که هفتهای حدوداً پانزده ساعت در آن هستم و از امکاناتش سوای به درمان رسیدن استفاده میکنم مانند صندلیها که برای من چیده میشود، استفاده از آب و برق و گرمایش وسرمایش و پذیرایی مانند چایی و غیره. باید توجه داشت که همهی این امکانات که در اختیار من است هزینه دارد و باید از جایی تأمین گردد. پس اینجاست که من باید یک تلنگری به خودم بزنم و سعی کنم سهیم باشم در امر هزینههای کنگره. با کمک مالی که میکنم بخشی از این هزینههارا متحمل میشوم با همراهی همهی دوستان. برای استحکام پایههای مالی کنگره برای آیندگان، منی که الآن قرعه به نامم افتاده باید پول خرج کنم. تا این کنگره ماندگار باشد و به دیگران هم خدمات ارائه دهد. باید به این توجه کنم که زمانی من ممکن بوده که از لحاظ مالی در تنگنا بودم ولی الآن که به برکت کنگره تمکن مالی پیدا کردهام و دستم به دهانم میرسد، میتوانم اندکی از داشتهام را به کنگره بدهم. بدون تعارف میگویم: منی که الآن ده میلیون پس انداز دارم چه اشکالی دارد که سه میلیون به کنگره کمک کنم، که البته باید خودم به این سطح از آگاهی برسم که بتوانم کمک کنم. ممنونم که توجه کردید.

مرزبان محترم کشیک: مسافر محمد

عکاس: مسافر مهدی
صدابردار: مسافر سعید
تایپ: مسافر مجید
ثبت: مسافر مرتضی
مسافران و همسفران نمایندگی حکیم هیدجی
- تعداد بازدید از این مطلب :
193