همسفر سمانه
در وادی سوم میگوید: تفکر تمام انسانها بیمار است؛ یعنی درست فکر نمیکنند، باید چهارده وادی را کار کنم که خصوصیات من ذره ذره تغییر کند با گفتار، عمل سالم و مطالعه از مطالب کنگره۶۰، یاد میگیرم چگونه از وظایفی که دارم در راه درست زندگی استفاده کنم، باید بدانم به اندازهای که انسان میتواند به خود کمک کند، کسی نمیتواند به او کمک کند؛ باید مسؤلیت کارهای خود را به عهده بگیرم و به گردن دیگران نیندازم، این راه اشتباهی است که خواستههای خود را گردن نگیرم اگر کسی خراب کاریها و مشکلات خود را به عهده نگیرد و از دیگران توقع داشته باشد که آنها مشکل او را حل کنند، بدبخت میشود؛ باید قبول کند و بپذیرد که خود توانایی حل کردن مشکلات را بعد از آموزش دارد و مسؤلیت خود را قبول کند، با وادی سوم آغاز جدیدی شروع میکنم که من را به سلامتی، صلح و آرامش میرساند؛ باید کلید مشکلات را پیدا کنم و تا آن کلید نباشد راه پیدا نمیشود، برای پیدا کردن راهحل مشکلات کلید قفل را پیدا کرده و عمل کنم.
همسفر حبیبه
با کار کردن بر روی وادیها تفکر و اندیشه خود را تغییر دادم، وادی سوم به من آموخت، باید مسئولیت کاری که انجام میدهم را بپذیرم، باید تلاش و حرکت کنم و هیچ توقعی از دیگران نداشته باشم؛ وقتی مشکلی به وجود میآید، با تفکر و اندیشه درست دنبال راه حل آن باشم، بدانم و قبول کنم این مشکل در اثر درست فکر نکردن است؛ بذری که کاشتهام بذر نیکویی نبوده که این مشکلات در زندگی من به وجود آمده است و برای حل مشکلات نباید از دیگران انتظاری داشته باشیم؛ مانند مثال آقای مهندس که همسایهها یاری کنید تا من شوهر داری کنم، شخصی که توقع کمک و حل مشکل خود را از دیگران دارد هیچ وقت به نتیجه نمیرسد و قدرتمند نمیشود تا برای یاد گرفتن چیزی تلاش و کوشش نکنم، دیگران نمیتوانند برای من کاری کنند؛ با این آموزشها سعی میکنم از مشورت افراد صالح استفاده کنم اما تصمیم نهایی را خود بگیرم؛ هرگز امید خود را از دست ندهم، بدانم هر موجودی برای رسیدن به کمال باید گذرگاهها را پشت سر بگذارد، مسئولیت خود را بپذیرم و مسائل را با تفکر درست حل کنم، برای حل مشکلات بالاترین نقش به عهده خود ما است این اشتباه است از دیگران توقع حل مشکلات خود را داشته باشم به این دنیا آمدهام تا مشکلات را حل کنم و بیاموزم باید با سعی تلاش تفکر و امیدواری برای پیدا کردن کلید تلاش کنم؛ همسفری که کنگره۶۰، میآید حال او بسیار بدتر از آن مسافر است، لذا همسفر برای خود میآید و آموزش میبیند، نباید به مسافر کاری داشته باشم؛ زیرا هرکس مشغول مشکلاتی است که در گذشته بذر آن را با دستان خود کاشته است.
همسفر آتنا
دقیقاً بازتاب همان موضوعی است که همیشه قبل از کنگره۶۰، منتظر افرادی در زندگی بودم که من را از منجلاب مشکلات متعدد نجات دهند، چه این مشکلات کوچک و چه بزرگ باشد، حتی از دورترین افراد زندگی توقع بیجا داشتم و همیشه ناامید خسته و چشم انتظار بودم؛ تا زمانیکه ازدواج کردم و موضوع اعتیاد همسر خود را متوجه شدم، در همان برهه زندگی هم منتظر بودم که فرشته نجاتی فرا رسد و دست من را از ته چاه بگیرد، همیشه اشک میریختم با خود میگفتم: چرا باید زندگی اعتیاد را تجربه کنم؟! از قضا به خواست خدا وارد مکانی به نام کنگره۶۰، شدم که زندگی من و مسافرم را دچار تلاطمی عجیب کرد؛ اینجا بود که آموختم هیچکس به اندازه خویش به فکر خویش نیست، حتی نزدیکترین فرد به انسان! متوجه شدم هیچ چیزی اتفاقی نیست و دلیلی نهان در آن وجود دارد که از آن بیخبر هستم؛ با وجود مشکلات متعدد زندگی را به کام خود و دیگران تلخ نکنم و تمام این مشکلات با صبر و استقامت حل خواهند شد؛ امیدوار شدم بالاخره روزی کلید این مشکلات را پیدا خواهم کرد و درهای رحمت خداوند باز میگردد، دیگران فقط میتوانستند مرحمی بر روی درد من باشند، اما خود انسان است که در ایجاد مشکلات و حل آن بیشترین ایفای نقش را دارا است.
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
نویسندگان: همسفر سمانه، همسفر حبیبه، همسفر آتنا، رهجوهای راهنما همسفر زهرا (لژیون دهم)
ویرایش و ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی شفا مشهد
- تعداد بازدید از این مطلب :
145