آقای مهندس در شرح این وادی میفرمایند: اگر کسی منتظر است که دیگران برای او کاری انجام دهند یا نجاتش دهند اشتباه میکند؛ چون در نگاه اول هیچکس بهاندازه خود انسان به فکر او نیست. وادی سوم شاید فقط یک جمله باشد اما فلسفهای بزرگ در دل خود دارد؛ فلسفهای که زندگی من را متحول کرد و زاویه دیدم را نسبت به خودم، اطرافیان و حتی خداوند تغییر داد. وقتی به این جمله فکر میکنم، متوجه میشوم که هیچکس در این دنیا بهاندازه خودم نمیتواند برای نجات، رشد، رهایی یا حتی نابودیام مؤثر باشد. انسان تنها موجودی است که میتواند آگاهانه تصمیم بگیرد، تغییر کند، رشد کند یا سقوط کند. این وادی پیامی مهم دارد: خودت را باور کن، خودت را بشناس، خودت را مسئول بدان. پیش از آشنایی با این وادی همیشه در ذهنم به دنبال مقصر میگشتم. اگر دچار مشکلی میشدم، دیگران را مقصر میدانستم خانواده، جامعه، شرایط مالی حتی خدا اما وادی سوم آمد و آینهای مقابلم گذاشت، آینهای که تصویر واقعیام را نشانم داد.
این وادی به من آموخت که مسئول اصلی زندگیام خودم هستم دیگران میتوانند تأثیرگذار باشند اما تصمیم نهایی را من میگیرم. یکی از مفاهیم عمیق این وادی، توانایی تفکر و تصمیمگیری در انسان است. خداوند به ما قدرت تفکر داده تا مسیرمان را خودمان انتخاب کنیم. ما میتوانیم انتخاب کنیم که در تاریکی بمانیم یا به سمت نور حرکت کنیم.وادی سوم به من گفت که اگر قرار است نجات پیدا کنم، باید خودم بخواهم. حتی اگر صدها نفر اطرافم باشند که دلسوزم باشند، اگر خودم نخواهم، هیچ اتفاقی نمیافتد. هیچکس نمیتواند بهاندازهٔ خودم برای من فکر کند، تلاش کند یا قدم بردارد. باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند. این جمله برای من فقط یک شعار نیست، بلکه یک تجربهٔ واقعی است. تجربهای که در طول سفر تغذیه آن را لمس کردم و از دل آن به درک عمیقتری از خودم رسیدم.
وقتی تصمیم گرفتم وارد سفر تغذیه شوم در ابتدا تصورم فقط تغییر نوع غذاخوردن یا اصلاح عادتهای بد تغذیهای بود اما بهمرور فهمیدم که این سفر چیزی فراتر از آن است؛ سفری بهسوی آگاهی، تعادل و شناخت درون خودم. در طول این مسیر با چالشهایی روبهرو شدم؛ وسوسهها، بیحوصلگیها، تنبلیها و گاهی بیانگیزگی اما درست در همین لحظات وادی سوم مثل نوری در تاریکی به من یادآوری میکرد که هیچکس بهاندازه خودت نمیتواند به فکرت باشد. این وادی به من نشان داد که اگر میخواهم از این سفر سربلند بیرون بیایم باید تکیهام را از بیرون به درون منتقل کنم. نمیتوانم همیشه منتظر باشم که راهنما یا خانواده مراقب من باشند. آن نیروی واقعی که میتواند مرا در لحظهٔ تصمیمگیری نگه دارد خودم هستم. در لحظههایی که تصمیم میگرفتم از خوردن غذاهای مضر یا زیادهروی در تغذیه بگذرم، صدایی در درونم میگفت تو به خاطر خودت این مسیر را شروع کردی پس باید به خودت وفادار بمانی.
این همان معنای عمیق وادی سوم بود که من بیشترین مسئولیت را در قبال سلامتی، تعادل و آرامش روانیام دارم. در واقع وادی سوم به من استقلال داد؛ نه استقلال ظاهری بلکه استقلال درونی. دیگر وابسته نگاه یا قضاوت دیگران نبودم، یاد گرفتم تصمیمهایم را بر پایه شناختی که از خودم دارم بگیرم و اگر اشتباهی کردم بهجای سرزنش خود یا دیگران از آن درس بگیرم. حالا که به گذشته نگاه میکنم میبینم چقدر زندگیام تحتتأثیر وادی سوم تغییر کرده است دیگر منتظر معجزه نیستم؛ من خودم معجزهام. این آگاهی نهتنها احساس آرامش بیشتری به من داده بلکه رابطهام با دیگران را هم بهتر کرده است چون وقتی خودم را بهتر درک میکنم دیگران را هم راحتتر میفهمم. در پایان باید بگویم وادی سوم برای من نه فقط یک درس بلکه یک تحول فکری و روحی بود؛ آغازی برای پایان وابستگیها، شکایتها و ترسها. الا میدانم اگر قرار است تغییری رخ دهد، از درون من آغاز میشود و چه خوشبختی بزرگی است که انسان خود را بشناسد و به خودش تکیه کند.
منابع: کتاب چهارده وادی عشق، صحبتهای آقای مهندس دژاکام و سیدی وادی سوم
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون سوم)
رابط خبری: همسفر سیما رهجوی راهنما همسفر کبری (لژیون سوم)
عکاس، ویراستاری و ارسال: همسفر مونا دبیر سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
449