با تغییر جایگاه ها یاد گرفتیم که انرژی کسب می کنیم

پنجمین جلسه از دوره چهل و چهارم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰؛ ویژه مسافران و همسفران ؛ نمایندگی ابوریحان با استادی راهنمای محترم مصطفی، نگهبانی مسافر حسن و دبیری مسافر علی با دستور جلسه ( وادی سوم و تاثیر آن روی من ) در تاریخ 3 خرداد ماه 1404 راس ساعت17:00 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد

سلام دوستان مصطفی هستم مسافر،  خدا را شاکرم که یک بار دیگر قسمت شد در این جایگاه خدمت کنم و آموزش بگیریم. با تغییر جایگاه ها یاد گرفتیم که انرژی کسب می کنیم و این انرژی را کسب می کنیم برای ادامه راه و امیدوارم که جلسه خوبی داشته باشیم. در مورد وادی سه و تاثیر آن روی من  از آنجایی که تهران بودم و کسی را نداشتم و همه چیز گردن خودم بود، همیشه این دستور جلسه جلو چشمهایم بود چون من واقعا کسی را نداشتم. می خواهم از تاثیر وادی روی خودم بگویم. با یک سری مشکلات عدیده ای مواجه بودم. قبلش بگویم که وادی یک تا چهار وادی های تفکراتی است و سعی می کند مرا با خودم آشنا کند. ببینم من چند چندم با خودم؟! بعد از این وارد وادی عملیاتی می شود و چقدر این وادی قشنگ است. در اول وادی گفته است باید بدانم هیچ کس جز خودم به درد خودم نخواهد خورد.  این وادی ها می خواهد من را از ناامیدی خارج کند. یک کلیپی نگاه می کردم در مورد ناامیدی، شیطان یک سری ابزارها داشت مثل کینه و اصالت و نفرت و اینها را گذاشته بود به حراج تا بفروشد و یکی همین ناامیدی بود ولی این ناامیدی قیمتش از همه بیشتر بود! بعد سؤال کردند که چرا این از همه گرون تراست؟ گفت به خاطر اینکه دیگر آخرین تیر من تیر ناامیدی است. این وادی ها من را از ناامیدی خارج می کند.  حالا هر اتفاقی، هر مشکلی که داری! دیگر به گذشته فکر نکن، از الان درستشان کن. اگر این ناامیدی را من داشته باشم، واقعا دیگر زمین بخورم نمی توانم از جا بلند شوم. ده سال است من در تهران زندگی می کنم و همه این سال ها کنگره بودم. از زمانی که با این وادی آشنا شدم سعی کردم همیشه اجرایش کنم و چون تنها بودم همه چیز بر عهده خودم بود. این وادی به من گفت: مصطفی اینجا تنهایی و دایی و خاله و عمه، اینها همه سر جای خودش. ولی مسئله اصلی این است که من خودم این مشکلات را به وجود آوردم، خودم وارد اعتیاد شدم، پس تنها کسی هم که می تواند به من کمک کند، فقط و فقط خودم هستم. من با تمام این سختی ها با تمام این دشواری ها با تمام بی پولی ها که حالا یک سری ها در جریان هستن این مسیر را ادامه دادم، چون این وادی را فهمیدم. در وادی می گوید یک موقعی ناامید می شوی! انقدر شیطان و نیروهای منفی بر سر راه مانع می اندازند که واقعا خسته می شوی، برای من هم بود! ولی من سر موقع جلسه بودم، سر موقع پارک بودم، سر کارم همینطور. قولی می دادم سر قولم بودم! نتیجه اش این شد که من رها شدم! الان ده سال است که در کنگره رشد کردم! چون همین بود که من قبول کردم فقط و فقط خودم می توانم به خودم کمک کنم نه کس دیگری و الان لذت این موضوع را واقعا می برم! از این بابت خوشحالم چون از صفر شروع کردم و روی پای خودم بودم! از این موضوع که  پیشرفت کردم چه حالا در زمینه اعتیادم که حالا درمان شدم و شال سبز گرفتم، شال نارنجی گرفتم، خدمت می کنم! چه در زمینه کارم! چه در زمینه اجتماعی و اقتصادی، رشد کردم خدا راشکر می کنم بابت این موضوع که قبول کردم و اگر بخواهم  گردن خدا بیاندازم، گردن دایی، عمه، خاله، واقعا کاری برای من انجام نمی دهند و البته در وادی هم می گوید کسانی هستند که کمک ما می کنند و من اصلا انتظار ندارم. اگر غیر از این بود روی کره زمین نبودم! مسئولیتی به من داده نمی شد! آمدم اینجا رشد کنم و همه چیز هم گردن خودم است.  من باید مسئولیت کار و مشکلات و سختی های این کاری که انجام دادم را قبول کنم تمام سختی هایش را بپذیرم! اگر به دیگران اکتفا کنم توانایی های خودم پایین می آید. الان هم درگیر مراسم عروسی هستم و  تمام شرایط آن را خودم پذیرفتم. هزینه هایش، خانه را بازسازی می کنم همه چیز گردن خودم است. باید به آرامی این اتفاقات بیفتد! در وادی در مورد مشورت می گوید که با دیگران مشورت کنید و این هم برای من خیلی کاربردی بود! در تمام کارها مشورت می کنم و این کار را از همان  هفت سال پیش هم  می کردم و بابت این قضیه خیلی خوشحالم که همچین جایی هست که من همچین آموزش هایی را بگیرم. یک زمانی من در یک جمع پنج نفره نمی توانستم صحبت کنم! سفر اولم بود همیشه پشت یک ستونی بود در شعبه افسریه همیشه آنجا پنهان می شدم که کسی مشارکت به من ندهد. الان به جایی رسیدم که این بالا صحبت می کنم و همه را مدیون کنگره هستم. خدا را شکر در جمع شما هستم و از اینکه به صحبت هایم توجه کردید ممنونم.

مرزبان کشیک مسافر رضا
تایپ و عکس و ارسال مسافر حامد
مسئول پیگیری سایت مسافر مجید لژیون 7
مسئول سایت مسافر حامد