English Version
This Site Is Available In English

من برای رسیدن به وادی سوم باید وادی دوم را درک کنم

من برای رسیدن به وادی سوم باید وادی دوم را درک کنم

به نام قدرت مطلق الله
یازدهمین جلسه از دور سی ونهم کارگاه ‌های آموزشی ویژه مسافران کنگره 60 ، نمایندگی ایمان با استادی راهنما مسافر ناصر، نگهبانی مسافر علیرضا و دبیری مسافرمحمد با دستور جلسه  "وادی سوم و تاثیر آن روی من "  و قسمت دوم دستور جلسه تولد مسافر مجید در روز شنبه 3  خرداد ماه 1404 ساعت 17 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر در تولد مسافر مجید توفیق شد تا امروز در خدمت شما عزیزان باشم،خدمت کنم و آموزش بگیرم.
نمایندگی جدید را خدمت کلیه اعضاء تبریک می گویم و انشاالله این بار بتوانیم یک نمایندگی بزرگتر خریداری کنیم .
این تنها وادی است که در آن از "باید" استفاده می شود. وقتی وارد وادی سوم می شوم باید وادی دوم را درک کرده باشم و فردی که در این راستا قرار گرفته است باید از نا امیدی گذشته باشد،  باید در این نقطه بداند که مسئولیت کارش با خودش است، اگر درگیر ناامیدی باشد نمی تواند این عمل را انجام دهد. وادی های ما به ترتیب است و برای رسیدن به وادی سوم باید حتما از وادی دوم عبور کرده باشم. ناامیدی در وجودم نباشد و توکل کرده باشم و با قدرت بخواهم وارد وادی سوم شوم و یک شروع تازه داشته باشم.
زیرا برخی از مسافران درگیراین موضوع بوده اند و با آن درگیر چالش شده اند، مثلا من زمانی فکر می کردم پنجاه درصد از اعتیادم را مقصر هستم و به طور کامل خودم را مسئول کارهای خودم نمی دانستم. اگر من این گونه باشم که خودم را مقصر اصلی ندانم و بخواهم اجتماع، خانواده و دیگران را مسئول کارهای خودم بدانم باید منتظر بمانم تا فردی دیگری بیاید و آن مشکل را حل کند. من اگر خود را مقصر ندانم  نمی‌توانم مسئولیت کارهایم را بپذیرم.  باید این افکار را از ذهنم پاک کنم که دیگران در زندگی من مقصر بوده اند و وضعیت هم اکنون من برگردن آنها بوده است یا اینکه آنها به زور من را وارد دنیای اعتیاد کرده اند.


هر کسی به وجدان خود رجوع کند به این نتیجه می‌رسد که خودش مسئول تمام مشکلات خود بوده. وقتی این تفکر را داشته باشم آستینم را بالا می‌زنم کفش آهنی می‌پوشم کارهایم را به درستی انجام می‌دهم و مانند تمام کسانی که در اینجا سفر می کنند راحت رها می شوم.
اگر این مسئله را نپذیرم و این وادی را درک نکنم، معضلیست برای من و از وادی‌های دیگر جا می‌مانم و کامل آموزش‌هایم را نمی‌گیرم.
و قدرت لازم را برای گرفتن آموزش و پاکسازی و تزکیه ندارم.حالا با پذیرش نکته این وادی گویی تازه کار من شروع شده است.
با گرفتن آموزش‌ها و شناخت نیروهای تخریبی و نیروهای منفی است که می‌توانم از پس آن بر بیایم و جلوی بعضی از خسارت‌ها را بگیرم. البته روبرو شدن با این مسائل بدون کمک راهنما برایم امکان‌پذیر نیست.
پس من  با کمک راهنما، شناخت نیروهای منفی،  قبول این مسئله که من خودم مسئول همه کارهای خویش هستم، پذیرش این مسئله که هر کدام یک ابزار و کلیدی است دست مسافر،  به رهایی و حال خوش در کنگره می رسم، در سی دی حلقه آفرینش آقای مهندس هم به این نکات اشاره شده بود.
هدف همه ما از آموزش ها رسیدن به آن حال خوب و آرامش و سلامتی است . تمام این آموزش‌ها و این سی‌دی‌ها برای من یک ابزار است که به خودم کمک کنم و من را به آن حال خوب و سلامتی و آرامش برساند.
و قسمت دوم دستور جلسه مربوط به تولد مسافر مجید می‌باشد که مرزبان نمایندگی هست.


تا جایی که یادم هست مجید در شعبه قبلی وارد شعبه ایمان شد و سفر اولش را با راهنما حسن گذراند و پس از آنکه راهنمایش خدمتشان تمام شد ، برای سفر دوم وارد لژیون من شدند. بسیار خوب سفر کرد و از آنجایی که زمان خدمتی من هم تمام شد آقا حجت عزیز راهنمایی ایشان را به عهده گرفتند. بعد هم مرزبان نمایندگی شدند و خدمت آقا آبتین بودند. یکی از نکات مثبت مجید این است که از خدمت در کنگره لذت می‌برد و همیشه در حال خدمت بوده است. چه درقسمت مرزبانی و چه در پارک، با توجه به سنش همیشه در ورزش پیش قدم بود. و دنبال این که قدم مثبت در راستای کنگره بردارد. در داخل نمایندگی هم در قسمت‌های مختلف خدمت می‌کرد. او در رای گیری‌ها پیش قدم بود. امیدوارم که همیشه در این مسیر بماند و بتواند در آزمون‌های زندگی هم موفق باشد و مسئولیت‌ های مختلف را در کنگره تجربه کند و از این دریای بیکران همه ما بتوانیم  بهره ببریم.

طبق رسم کنگره دو خواسته و دو آرزو دارم و می خواهم هر دو آن را بازگو کنم:
اولین آرزو سلامتی مادرم است و امیدوارم که همه مادران تنشان سلامت باشدو خداوند همه مادران را حفظ کند.
آرزوی دوم برای همه مسافران است که امیدوارم همه مسافران این شعبه و مسافران در شعبات دیگر سفر خود را به خوبی طی کرده و به رهایی برسندو
تولدهایشان را ببینیم.


از همه تشکر می‌کنم که دوستان لطف به این بنده داشتند و کمی هم البته اغراق کردند و مرا مورد محبت خودشان قرار دادند، از راهنمای خودم حسن آقا، آقا حجت، آقا علی اکبر و در راس آقای مهندس که این بستر را برای ما فراهم کردند سپاسگزارم.
من یادم می‌آید زمانی که قبلاً به مدرسه می‌رفتم حد فاصل مدرسه ما بین سید خندان تا رسالت بود.
ته سیگاری‌هایی که روی زمین افتاده بود را با دوستم برمی‌داشتیم و می‌کشیدیم.
تا مدت‌ها کارمان همین بود، تا جایی که در سال‌های بعد خودمان دیگر سیگار می‌خریدیم.
در همان سال‌ها پدرم مریض شد و مریضی اش "شبه ام اس" بود و ۵ سال طول کشید و بعد از آن به رحمت خدا رفت.
من در گذشته تجربه مصرف هروئین را داشتم و یک سالی به صورت تفریحی استفاده می‌کردم. پس از ازدواج اوضاع برای من خیلی بدتر شد و اعتیاد من از هروئین تبدیل به گل و تریاک و الکل شد.

 

با سختی های فراوان آن دوران گذشت و با دعاهای زیاد مادرم و سختی‌هایی که کشیدم به لطف خدا راه کنگره را پیدا کردم و آقای مهندس و راهنماهای عزیز را دیدم. حالم واقعا خوب شد و امروز احساس خیلی خوبی دارم.
ممنون از اینکه وقت گذاشتید و به صحبت‌های من گوش دادید.

تایپ : مسافر حسن

تنظیم : مسافرمهدی

 ارسال : مسافر ابولفضل

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .