افتخار داریم از گروه سایت در خدمت راهنما مسافر پژمان باشیم و در مورد دستور جلسه «وادی سوم و تاثیر آن روی من» به گفتگو بپردازیم.
در ابتدا از ایشان بابت فرصتی که در اختیار ما قرار دادند بسیار سپاسگزاریم.
لطفاً به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید؟
-
سلام دوستان پژمان هستم یک مسافر
-
آخرین آنتی ایکس مصرفی: الکل، تریاک، شیره، قرص
-
مدت سفر: ۱۳ماه و ۱۵روز
-
راهنما: آقای حسین ایوبی
-
روش درمان: "D.S.T"
-
داروی درمان: "OT"
-
سفر نیکوتین: ۱۷ ماه و ۱۵ روز
-
روش درمان: "D.S.T"
-
داروی درمان: آدامس نیکوتین خوراکی
-
راهنما: آقای حسین ایوبی
-
مدت رهایی: ۷ سال
وادی سوم دقیقاً به چه معناست؟ چگونه میتوان این مفهوم را در زندگی روزمره و فرایند بهبود به کار برد؟
-
وادی سوم یعنی: پذیرش، پذیرفتن و تفکر شخص بر روی خودش است. وادی سوم به معنای شروع زندگی و آغازی جدید است تا خودمان و چگونگی یافتن راه را بشناسیم و کلید اصلی راه را پیدا بکنیم. یک انسان باید خودش را محور اصلی تغییرات بداند؛ نه اینکه منتظر بماند تا دیگران زندگی آن را تغییر بدهند. گاهی اوقات انسانها خودشان را فریب میدهند که دیگران باید ما را نجات بدهند و این یک تفکر کاملاً اشتباهی است و مانع رشد انسانها میشود. مفهوم زندگی و بهبود درمان فقط با پذیرفتن مسئولیت زندگی معنا پیدا میکند. انسان وقتی بفهمد که خودش مسئول حال آینده خودش میباشد و زندگی دیگر یک مسیر اتفاقی نیست و قرار نیست کسی در این مسیر قربانی بشود؛ بلکه برای ساختن آماده میشود. تازمانی که تفکر ما اینگونه باشد که دیگران باید ما را نجات بدهند، زندگی ما را شکل بدهند و مشکلات ما را حل بکنند؛ زندگی انتظار پوچ و بی معنا است ولی وقتی متوجه بشویم که نجات دهنده خودمان هستیم زندگی مفهوم و معنا پیدا میکند. بهبود در درمان زمانی شروع میشود که ما تقصیرها و مقصرها را رها کنیم؛ چون انسانها درگیر گذشته خود هستند (والدین، جامعه و دوستان). در مسیر درمان زمانی تغییر آغاز میشود که ما بپذیریم در گذشته قربانی شدهایم ولی قرار نیست که در آینده کسی قربانی شود مگر اینکه دو مرتبه برگردیم و اشتباهات گذشته را انتخاب کنیم. در قدم اول این وادی انسان متوجه میشود که در گام اول خودش باید به فکر خود باشد و این تفکر باعث میشود که قدرت پیدا کند و در مسیر درمان قرار بگیرد.
با توجه به این وادی، نقش و تاثیر دیگران (راهنما، خانواده و دوستان ) در فرایند بهبودی فرد چقدر است؟
-
باید ببینیم چگونه برداشت میشود. اینکه خودم هستم و دیگران هیچ نقشی ندارنداصلا اینگونه نیست؛ چون راهنما، دوستان و خانواده مانند یک چراغ هستند مانند ابزاری برای حرکت کردن میباشند و موتور حرکت خود شخص میباشد که با استفاده از ابزارها بتواند حرکت بکند. حرکتها و اشتباهات گذشته برای فرد تجربه میشود و از آنها یاد میگیرد که در مسیر درست از انسانهای درست و کسانی که مسیر را برای آن روشن کردهاند، استفاده کند و به موفقیت برسد. راهنمایان نقشه راه را نشان میدهند و دوستان در مسیر انرژی و همدلی میدهند که شخص میتواند تجربه کند. اما یک شرطی دارد و آن حرکت در مسیر فقط و فقط به خود شخص بستگی دارد و دوستان میتوانند در انسان انگیزه و جرقهای روشن بکنند. هنگامی که انسان به خودش فکر میکند و مسیر را پیدا میکند قدرتمند میشود. در کل راهنمایان و دوستان مثل یک عصا کمک میکنند. ولی حرکت کردن در راه درمان، حل مشکلات و نجات یافتن فقط به دست خود شخص میباشد و باید بپذیرد که مسیر را اشتباه رفته است و خودش باید آن مسیر را طی بکند تا به رهایی و یک زندگی سعادتمند دست پیدا کند.
چگونه میتوان از این وادی برای تقویت خودشناسی و درک بهتر نقاط ضعف و قوت خود استفاده کرد؟
-
این وادی یکی از بهترین مسیرها و آموزشها برای خودشناسی عمیق است و شناسایی نقاط ضعف انسان است. تاکید اصلی بر روی تفکر شخص نسبت به خویشتن خویش است یا نسبت به وجود اصلی خودش است. تا زمانی که انسان شرایط خود را نپذیرفته، نمیتواند خودش را بشناسد و مسئوليت زندگی را به عهده بگیرد؛ وقتی که نتوانست مسئولیت زندگی را به عهده بگیرد به جای مقصر کردن دیگران باید به دنبال چراغهایی در درون خودش بگردد و تمام تلاش خودش را انجام دهد تا مسیرهایی که اشتباه رفته را برگردد و ناهمواریهای زندگی خود را به همواری تبدیل بکند و در یک مسیر بلند گام بردارد. هرچقدر که در مسیر درست حرکت بکند میزان قدرت شخص بیشتر میشود و آن احساس نشاط و یک سر مستی خاصی دارد و اینکه متوجه میشود هر روز یک حال خوش و بهتری دارد و دیگر مشکلات آن را ناامید نمیکند. ترس درون آن وجود ندارد و آگاه است نسبت به اینکه تنها کسی که میتواند به آن کمک بکند خود شخص و تصمیماتش میباشد.
چگونه میتوان بین توجه به خویش خویشتن و خودخواهی تمایز قائل شد؟ کجا مرز بین این دو مفهوم قرار دارد؟
-
گاهی اوقات انسان زمانی که به فکر خود میافتد این احساس در درونش ایجاد میشود که شاید خودخواه شدهام؟ خویشتن خویش یعنی مسئولیت پذیری ولی خودخواهی یعنی طلبکاری و در خویشتن خویش من مسئول وضعیت جسمی، روحی و فکری خودم هستم و بار آن را باید خودم به دوش بکشم. نباید بار آن را روی دوش کسی بیندازم و انتظار بیجا از کسی ندارم. در خودخواهی من میخواهم که دیگران مطابق میل من باشند و من را تایید کنند و من را در اولویت بگذارند. انسان با توجه به خویشتن خویش رشد میکند؛ ولی در خواهی محدود میشود. در خویشتن خویش حال خودت را بهتر میکنی ولی در خودخواهی میخواهیم که دیگران بهتر بشوند. خویشتن خویش یعنی مراقبت و احترام به خود گذاشتن بدون اینکه دیگران را نادیده بگیریم، دیگران را میبینیم ولی از خودمان مراقبت میکنیم و به خودمان احترام میگذاریم؛ ولی خودخواهی یعنی ترس، ترس از محروم شدن، کم آوردن و اینکه آدم احساس بکند که مهمتر از دیگران است و این حس جلوی رشد شخص را میگیرد.
کلام آخر:
-
در این وادی یاد میگیرم که مسئول ساختن خودم هستم و هیچکسی نمیتواند بجای من فکر کند، تصمیم بگیرد و رشد کند. این مسئولیت یک هدیهای از طرف خداوند میباشد برای اینکه انسانها رشد کنند و به نور و آگاهی برسند. این وادی به ما نشان میدهد که میتوانیم خودمان را از دل تاریکی نجات بدهیم و از دل مشکلات خارج شویم و راه حل مشکلات را زمانی که انسان پیدا کرده است که اجرا کند؛ آن زمان انسان رشد پیدا کرده است و در مسیر تکاملی قرار گرفته است. هدف خلقت این بوده که ما یاد بگیریم که چگونه مشکلات خود را حل کنیم و مسیر رشد و آگاهی ما در حل کردن مشکلات زندگی، جسمی، روحی و اقتصادی موفق باشیم. به امید روزی که مشکلات برای ما ترسآور نباشد و انسانها به آن آگاهی برسند که مشکلات همیشه بوده، هست و خواهد بود فقط نوع آن تغییر میکند. انسانی موفق میشود و به رشد میرسد که خودش را بشناسد و بداند چه مشکلی در مسیر راهش قرار گرفته که با حل کردن آن مشکل بتواند به آن مسیر تکامل قدم بگذارد و به راه خوشبختی و سعادت برسد.
-
تهیه و تایپ: مسافر محمد (لژیون۱۹)
-
تنظیم و ارسال: مسافر حمزه
- تعداد بازدید از این مطلب :
354