هشتمین جلسه از دور بیست و چهارم کارگاههای آموزش عمومی کنگره۶۰ شعبه باباطاهر همدان با استادی مسافر اسماعیل و نگهبانی مسافر محمد و دبیری مسافر مسعود با دستور جلسه (در استحکام پایه های علمی و مالی کنگره من چه کردهام) پنجشنبه 1خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان اسماعیل هستم یک مسافر، خداوند را شاکرم که یکبار دیگر به بنده فرصت داد تا در این جایگاه قرار بگیرم و به دوستان عزیز خدمت کنم. ممنون و سپاسگزار کسانی هستم که به من کمک کردند تا دراین جایگاه قرار بگیرم به ویژه راهنمای گرانقدرم آقای علی بخشی و تمام خدمت گزارانی که در طول این مسیر به من کمک کردند تا به این حال برسم.
خب دستور جلسه این هفته، در استحکام پایه های مالی کنگره، من چه کرده ام. این دستور جلسه را من از دو جهت بهش نگاه می اندازم، یک در مورد خود همین کنگره و یک ساختار، و دیگری در مورد خود من است. این دستور جلسه چه کمکی به من کرده است و چه برداشتی از آن داشتهام. خب طبق آموزش هایی که دیده ایم برای این که یک ساختار مقاوم و پایدار بماند و همیشه رو به جلو حرکت کند سه آیتم نیاز دارد اول نیروی متخصص است. دوم اطلاعات و دانش درست است. سوم منابع مالی آن اگر هر کدام از این موارد نباشد، هیچ دوامی در ساختار باقی نمی ماند و ساختار رو به زوال می رود، کنگره نیز مستثنی از این قضیه نیست. ما می خواهیم رو به جلو حرکت کنیم، قصد ما این نیست که برای همیشه سرجای خود بمانیم و برای این که کنگره پا برجا باشد، خب همه ما می دانیم که کنگره شصت، سازمانی مردم نهاد است و هیچ کمکی از هیچ نهادی دریافت نمی کند، و تنها کمک ما اعضای کنگره می باشد که در کنگره شصت درحال سفر کردن هستیم و غیر از این باشد مسلما یک ساختار به مشکل بر می خورد. این در درجه اول می باشد تا این ساختار خودش را حفظ نماید. در درجه دوم اگر بخواهیم صحبت نماییم این دستور جلسه چه ارتباطی به من می تواند پیدا بکند؟ چه آموزشی می تواند به من بدهد؟ در مورد مسائل مالی ما در قرآن که کلام خود خداوند است و حتی برای ما راهکار گذاشته است تا پولدار شویم و به ما گفته که چه کاری بکنید، تا من در نتیجه آن چه پاداشی به شما بدهم. در کلام الله میآید و در سه قسمت برای ما راهکار مشخص مینماید، که ای انسانها زکات، قرص الحسنه و خمس بدهید. من با جزئیات کار ندارم، ولی این سه راهکار را برای ما مشخص کرده است تا این کارها را انجام بدهیم تا من در نتیجه آن پاداشی به شما بدهم و این غیر ممکن است که انسانی این سه کار را انجام بدهد و نتیجه آن را نتواند ببیند و برکات آن به وی برنگردد و این سه قسمتی که خداوند فرموده و تاکید کرده است که فقط به انسان های نیازمند کمک کنید.
.jpg)
از خودم بگویم که منی که وارد کنگره شدم نیازمند بودم، نیازمند آن که یک نفر دست من را بگیرد، و راه را به من نشان بدهد و من را به حس و حال خوش برساند، من با حال بد وارد این جا شدم و من بالای بیست سال درگیر اعتیاد بودم و دیگر به این نتیجه رسیده بودم که دیگر راهی وجود ندارد. در کنگره مطمئن باشید که پایه های مالی خودم نیز محکم می شود. که این جا راهش نیز گذاشته شده است چرا که لژیون مواد داریم، لژیون ویلیام، لژیون جونز و لژیون سردار نیز داریم، که این لژیون ها درست شده اند، تا مارا در همه مسائل به حال خوش برسانند، لژیون مواد درست شده است تا بدن و جسم من به حالت تعادل برسد، لژیون ویلیام و لژیون جونز همچنین و لژیون سردار نیز برای این که من از نظر مالی خودم را تقویت نمایم بخشیدن را باید یاد بگیریم، چرا که هم به ساختار کمک می کنیم و هم به خودمان و اما در مورد قسمت دوم دستور جلسه اول این را باید بگویم که اگر خانم و همسفر های حسین نبودن این تولد را برای ایشان نمی گرفتم برج دوازده سال ۱۴۰۰ وارد لژیون شد آخرین جلسه سال بود و به ایشان برنامه دادیم و خیلی مصمم بود که درمان را شروع کند و خیلی هم علاقه داشت که از مصرف مواد دل نکند و کلاسها را میآمد ولی گریزهای خودش را هم میرفت. فقط یک مطلبی بود که نمیتوانست پنهان کند و همیشه مشت وی پیش من باز بود و تنها چیزی که توانست نجاتش دهد این بود که اگر گریزی هم میزد ولی کلاسش را هم بهرحال میآمد و یک سال گذشت و به رهایی نرسید و دوباره آمد و این سری خیلی مصممتر و درستتر سفرش را انجام داد و گوش به فرمان شد و خداراشکر که بعد از دو سال به رهایی رسید و این فقط تلاش خودش نبود دقیقا همسفر های وی که با ایشان بودند از خودش منظمتر در کلاسها حضور داشتند و کمک حال وی بودند و اگر نبودند مطمئنا در سفرش به مشکل برمیخورد و خدا را شکر میکنم که الان حالش خوب است فعلا یک دوره دبیری خدمت کرده انشاالله خدمتهای دیگری نیز میگیرد و همسفر ایشان در کنگره خدمتگزار است و یک زوج کنگرهای شدهاند انشاالله بمانند و خدمتگزار باشند و ما تولد پنج سالگی آنها را بگیریم و تمامی عزیزان سفر اولی به رهایی برسند و سفر دومیها خدمتگزار باشند. از این که به صحبت های من گوش کردین متشکرم.
.jpg)
صحبتهای مسافر حسین:
سلام دوستان حسین هستم یک مسافر، خداوند را بابت رسیدن این روز قشنگ شاکر و سپاسگزارم از آقای مهندس دژاکام کمال تشکر را دارم و از راهنمای بزرگوار خودم آقا اسماعیل کمال تشکر را دارم چون زمانی که وارد کنگره شدم و سفرم را شروع کردم حال خوبی نداشتم به دلیل اینکه از وضعیت مالی خوبی بهره نمی بردم و تصور میکردم افرادی که در اینجا هستند تمامی آنها دارای وضعیت مالی خوب بوده در صورتی که من در ابتدای سفرم کرایه ماشین رفت و آمد را نداشتم در روز اول مشاهده کردم تمامی افراد دارای پوشش سفید هستند و من در آن زمان حتی پول یک پیراهن سفید را نداشتم دو جلسه را با پیرهن خودم میآمدم که دخترم مبینا یک پیراهن سفید اتو شده را در کوچه پیدا کرده و برایم آورد و به من گفت؛ بابا غصه نخور که معجزه کنگره بود که آن پیراهن سفید را هنوز نگه داشته و ۱۰ ماه با آن سفر کردم حقیقت را میدانم این پیراهن از کجا رسید و معجزه چه شکلی خواهد بود؟ خدا را شکر میکنم عکسهای دوران مصرف خود را دارم که با ۴۰ کیلو وزن و تخریب بالا وارد کنگره شدم با توجه به مصرف بالایی که داشتم باعث اذیت خودم و همسفرم وبستگان و از همه بیشتر راهنمای خودم شدم و ایشان با صبوری و برادرانه مرا ارشاد میکردند ولی من پیام کنگره را نگرفته بودم انشاءالله در ادامه مسیر با تلاش و کوشش در مسیر کنگره قرار گرفته و خودم از خودم راضی باشم و یک کنگرهای واقعی شوم و در راستای مثلث عمل سالم و عدالت و معرفت حرکت کنم و هر کاری که انجام بدم برای خودم است و تشکر میکنم و این روز قشنگ را هدیه میکنم به تمام سفر اولیها و چون سفر خرابی داشتم دوست ندارم عزیزان سفر اولی مثل من سفر کنند و دو سال سفرشان طول بکشد انشاءالله هیچ سفر اولی مثل من سفر نکند من چهار ماه سفر بودم ولی پیام کنگره را نگرفته بودم و خیال میکردم راهنمایم مواد زده و اینجا آمده، به همسفر خودم توصیه میکردم اینجا به درد نمیخورد ولی ایشان چون پیام کنگره را گرفته بود حرفهای مرا قبول نداشت و میگفت: کنگره بهترین جایی است که من تا به حال رفتم چون من هنوز در تاریکی و لذت مصرف مواد بسر میبردم و چهار ماه کنگره را ترک کردم ولی ایشان با وجود مشکل من به کنگره آمد و باعث برگشت من به کنگره گردید خدا را شکر میکنم انشالله.
.jpg)
صحبتهای راهنمای همسفر:
سلام دوستان معصومه هستم همسفر خدا را شاکرم که روزی من شد اینجا جمع شویم و تولد یک سال رهایی آقای حسین افشاری و همسفر محترم شان خانم کبری عزیز را جشن بگیریم شکر خدا را به جا میآوریم به خاطر تمامی نعمتهایی که به ما عطا فرمودند. چرا که هنوز شکر یک نعمت را به جا نیاورده نعمت های دیگری را به ما ارزانی می دارد خدا را شکر به خاطر وجود این مکان مقدس که در اینجا جمع شده و به حال خوش و آرامش میرسیم. رهایی ها و تولدها حاوی یک پیام هستند و این پیام را به من همسفر و من مسافر سفر اول بعد تازه واردین میدهد و میگوید؛ وقتی من توانستم مواد را کنار بگذارم تو هم میتوانی و پیام دیگر آن اینکه من یک سال به مواد پشت پا زدم یعنی یک سال به اعتیاد نه گفتم و این را تو هم میتوانی ولی یک شرط دارد آن این است که قدم هایت را استوار و محکم برداری و در جهت آن حرکت کنی ناامید نشوی و به خدا هم توکل کنی و انشالله در آخر مسیر به رهایی آرامش و حال خوش خواهید رسید. تبریک ویژه خدمت خانم کبری عزیز عرض میکنم و ایشان رهجوی بسیار فرمانبرداری هستند که در سفر اول من در خدمت ایشان نبوده و در ل جون خانم راحله عزیز بودند ولی در سفر دوم در خدمت خانم کبری عزیز هستم و خاطرهای که از ایشان دارم این است که در سفر اول حالشان خیلی خراب بود. یک روز خانم راحله در شعبه حضور نداشتند و ایشان آمدند گفتند خانم معصومه اگر اجازه میدهید امروز در لژیون شما باشم و دعای کنگره را با هم بخوانیم گفتم عزیزم اشکالی ندارد بفرمایید و ایشان آمدند و دعای کنگره را با همدیگر خواندیم ه دیدم حالشان خراب میباشد که به ایشان گفتم چی شده که در جواب فرمودند مسافرم گریز میزند و بسیار حالم خراب است و نمیدانم باید چه کار کنم از ایشان سوال کردم آیا مسافرت کنگره میآید که گفتند آره که در جواب گفتم خدا را شکر کن که مسافرت کنگره میآید بسیار افرادی هستند که مسافر ندارند پس شکرگزار داشته هایت باش و مطمئن باش حتماً مسافرت به درمان و حال خوش خواهد رسید و گفتند شکرگزاری میکنم که در جوابشان گفتم شکرگزاری این نیست که فقط بشینی و دعا کنی نه وقتی که تو ناراحتی فرکانس منفی میفرستی به کائنات که این دلیلی است بر نا شکری و شاکر بودن یعنی حالت خوب باشد و انرژی مثبت داشته باشی و این را به کائنات بفرستی و شکر نعمت نعمت افزون کند کفر نعمت از کفت بیرون کند خلاصه گفتم شکر گزاری هایت را بنویس و نتیجه آن را خواهی دید. خانم کبری عزیز نیز به شکر این رهایی و حال خوش در کنگره ماندند و خدمتگزار شدند و الان نیز مرزبان پارک هستند و برای ایشان از صمیم قلب خوشحالم و این تولد را در راس به آقای مهندس ایجنت محترم شعبه راهنمای بزرگوار جناب آقای امرایی و مسافر محترم آقای حسین افشاری و خانم کبری عزیزم و مادر بزرگوار حسین آقا و بچههای عزیز شان تبریک عرض میکنم و امیدوارم که آزاد مردی ایشان را در اینجا جشن بگیریم ممنونم.
صحبتهای همسفر:
سلام دوستان کبری هستم یک همسفر من هم به رسم ادب و بندگی خدای خود را شکر میکنم که در این جایگاه قرار گرفتم سجده شکر به جا میآورم به خاطر آرامش مسافرم و حال خوب خانوادهام از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم بابت این بستر، بستری که مسیر زندگی ما را عوض کرد از جناب آقای امرایی راهنمای مسافرم بابت تمام زحماتشان تشکر میکنم من بارها و بارها شاهد زمین خوردن مسافرم بودم که راهنمای بزرگوارشان بود دست ایشان را گرفتند از خدا میخواهم که دست خدا همیشه در زندگیشان باشد و دعای من و بچههایم همیشه بدرقه راه ایشان هست از خانم راحله عزیزم راهنمای سفر اولم تشکر میکنم و زحمات من در سفر اول به دوش ایشان بود خیلی ایشان را اذیت کردم انشالله هرجا هستند موفق باشند و خیر و برکت آن در زندگیشان ساری و جاری گردد از خانم معصومه عزیز و مهربانم تشکر میکنم در این مدتی که در لژیون ایشان هستم خیلی چیزها از ایشان آموزش گرفتم انشالله بتوانم رهجوی لایقی باشم اگر بخوام در مورد قبل از ورودم به کنگره صحبتی کنم میتوانم این را بگویم که در آن زمان من زندگی نمیکردم و فقط زنده بودم و شاهد حال خرابی مسافرم که روز به روز بیشتر میشد بودم و کاری از دست من برنمیآمد تمام راهها را امتحان کرده بودیم که هیچ کدام جوابگو نبودند و همیشه از خداوند میخواستم راهی را به من نشان دهد که مسافرم به درمان برسد و من نمیتوانم فقط به خودم فکر کنم دارای دو تا بچه بودم و در مقابل آنها مسئول هستم که خداوند اذن ورود به کنگره را برای ما صادر نمودند و در بدو ورودم در اینجا متوجه این موضوع شدم که مسافرم در این مکان به حال خوش خواهد رسید در سفر اولم حتی اگر چند سال هم طول میکشید من میآمدم چون میدانستم درمان قطعی اعتیاد فقط در کنگره۶۰ است خدا را هزاران هزار بار شکر میکنم و به مسافرم تبریک میگویم. از بزرگی شنیده بودم درمان هروئین و شیشه یک اراده آهنین میخواهد خدا را شکر که مسافر من این اراده را داشت انشاالله آزاد مردی وی را در اینجا جشن بگیریم و وقتی سفر اولمان به اتمام میرسد باید بیاییم و خدمتگزار شویم و یادمان نرود که چه بودیم در صورتی که در لبه پرتگاه زندگی قرار داشتیم و من میآیم و میمانم و خدمت میکنم انشالله مسافرم نیز خدمت بگیرد من زندگی و حال خوب امروزم حتی خندههای دخترم را مدیون کنگره هستم انشالله خدا بخواهد بمانیم و خدمت کنیم
صحبتهای همسفر مبینا:
سلام دوستان مبینا هستم یک همسفر من هم از آقای مهندس تشکر میکنم که چنین بستری را فراهم کردند افرادی مثل پدرم به اینجا بیایند و به رهایی برسند از راهنمای پدرم آقای امرایی بزرگوار تشکر میکنم که برای پدرم خیلی زحمت کشیدند از خانم راحله بزرگوار و خانم معصومه عزیزم تشکر میکنم میخواهم بگویم بابا من همیشه بهت افتخار کرده و میکنم ممنونم.
.jpg)
تایپ: مسافرمجتبی(لژیون پنجم) و مسافر یوسف(لژیون ششم)
عکس: مسافر اسماعیل(لژیون ششم)
تنظیم و ارسال: مسافر محمدرضا (لژیون هشتم) خدمتگزار سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
158