کتاب عشق(چهارده وادی برای رسیدن به خود)را در دست میگیرم، بارها توفیق خواندن آن را داشتهام و هر بار با مطلب جدیدی روبرو میشوم. به وادی سوم رسیدهام و عنوان آن را زیر لب زمزمه میکنم "باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند" ناخودآگاه ذهنم به چند سال قبل به پرواز در میآید، هنوز با کنگره ۶۰ آشنا نشده بودم، در آن زمان فکر میکردم مسافرم در بیخبری به سر میبرد و نمیداند که چه بلایی را وارد زندگیمان و جسم خودش کرده است، به همین خاطر دائما به او تذکر میدادم و تخریبهایش را به رخش میکشیدم. به خاطر دلشورهای که داشتم چهره تکیده و جسم رنجور و لاغرش را یادآوری میکردم و همین موضوع باعث مشاجره و اوقات تلخی میشد و محیط خانه را متشنج میکرد، غافل از اینکه او میدانست که چه کرده و چه بلایی به سر خود، خانواده و کارش آورده، اما من نمیدانستم که در گرداب مواد مخدر گیر افتاده و مرتب به دنبال راهی برای رهایی میگردد ،خدا را شکر به کنگره ۶۰ آمد و مسئولیت بذر اشتباهی را که کاشته بود به عهده گرفت. ناامید نشد و سختی راه را به جان خرید و با آموزشهای کنگره ۶۰ به آرامی و بدون شتابزدگی توانست بر نیروهای منفی و شیطانی فائق آید و مسئله لاینحل اعتیاد را با تفکر و تدبیر حل نماید.
سجده شکر بجا میآورم و دوباره مشغول خواندن میشوم ،خواندن وادی سوم.
نویسنده: راهنمای تازهواردین همسفر محبوبه
ویرایش و ارسال: همسفر هنگامه رهجوی راهنما همسفر عطیه(لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی ارتش
- تعداد بازدید از این مطلب :
91