سلام دوستان محمد هستم یک مسافر، تخریب؛ ۸ سال، آخرین آنتیایکس؛ شیره، تریاک، الکل، مدت سفر اول :؛ ۱۰ ماه و ۲۹ روز، روش درمان؛ دی اس تی، داروی درمان؛ شربت اوتی، راهنما؛ محمود آقا تلگردی، لژیون؛ پنجم شعبه رضا، ورزش در کنگره؛ شنا، رهایی؛ ۲ سال و ۲ ماه و ۸ روز.

هیچ مخلوقی پا به هستی نمینهد، مگر آنکه برایش راهی باشد و هیچ موجوی به میزان خود انسان، به خویشتن خویش فکر نمی کند.
در خلوت شب، نوری از شعله شمعی کوچک، تاریکی را شکافت، شمعی که شاید در ظاهر تنها بود، اما در دل خود هزاران پیام داشت، پیامی از جنس عشق، ایمان و مسئولیت.
من نیز چون آن شمع، روزی در ظلمت جهل و ناتوانی گم شده بودم، منتظر دستی، معجزهای، نجاتی از بیرون اما وادی سوم به من آموخت که هیچکس به من کمک نمیکند، مگر خودم هیچکس نمیتواند، مگر آنکه من بخواهم و خواسته داشته باشم و برخیزم.
آن لحظهای که فهمیدم کلید تمام قفلهای زندگی و مشکلاتی برای خود به وجود آورده بودم در دست من و در درون من است، دنیایم تغییر کرد، از آن پس، روشن کردن شمعی در کنگره برایم معنا گرفت، شمعی که نه فقط روشنکننده فضا، بلکه بیدارکننده برون و درون من بود.
اکنون میدانم که مسئولیت مشکلاتم با من است، من باید حرکت کنم، من باید بجویم، مشکلاتم را حل کنم ،من باید بخواهم و این خواستن، آغازی است برای بودن... بودن در نوری که خود روشن کردهام.
تشکر و سپاس از استاد و راهنمای عزیزم، محمود آقا تلگردی
تایپ: مسافر محمد لژیون پنجم
ارسال خبر: مسافر علی لژیون نهم
تایید خبر: مسافر داوود لژیون سوم
مرزبان خبری: مسافر مصطفی
- تعداد بازدید از این مطلب :
442