گفت گویی داریم با پهلوان مسافر نعمت الله در باب "در استحکام پایه های علمی و مالی کنگره، من چه کرده ام" که در ادامه تقدیم می گردد.
لطفا به رسم کنگره خودتان را معرفی کنید.
سلام دوستان، نعمت هستم یک مسافر، تخریب؛ بیش از ۱۰ سال، آخرین آنتیایکس من انواع مشروبات الکلی بوده، سفرم را با راهنمای عزیزم آقای اصغر منصوری آغاز کردم، با روش درمان دی اس تی و داروی درمان؛ شربت اوتی، ورزش در کنگره؛ شنا و دوچرخهسواری، در حال حاضر، ۴ سال و ۴ ماه و ۷ روز است که آزاد و رها هستم.

مشارکت مالی در کنگره چه تأثیری در زندگی شما داشته است؟
تأثیرات زیادی داشته، اگر بخواهم حسابگرانه نگاه کنم، وقتی یک انسان وارد کنگره میشود، مثل رودی است که به کنگره میپیوندد و کنگره به او حقوق میدهد، یک سفر اولی که وارد کنگره میشود، وقتی دارویش بالاست و میزان شربت اوتی ایشان ۱۶/۵ سیسی است، اگر حساب کنیم باید دید چقدر میشود حتی اگر کمترین مواد را هم مصرف کرده باشد، در طول این ده ماه، عدد قابل توجهی خواهد شد.
اول از همه میخواهم عرض کنم که کنگره همه چیز به ما داده، در زمینه مالی، تأثیرش بر زندگی من خیلی بزرگ بوده؛ باعث شده بخشندگی را یاد بگیرم. من و همسرم و حتی پسرم که الان ۸ سالش شده، این را یاد گرفتهایم.
مثلاً؛ داشتم به پسرم پسانداز کردن یاد میدادم. ۵۰ هزار تومان، ۱۰ هزار تومان و میگفتم زیر فرش نگه دار. بعد عید امسال که میخواستیم بریم پیش آقای مهندس، یک پاکت آماده کردم و پول داخلش گذاشتم، به پسرم، ابوالفضل، گفتم یک دلنوشته بنویس و بده به آقای مهندس، در مسیر که میآمدیم، دیدم پاکت ضخیمتر شده، وقتی بازش کردم، دیدم تمام پولهایی که پسانداز کرده بود، گذاشته داخل پاکت و بخشیده برای آقای مهندس، نه اینکه چون پسر خودم است بخواهم ازش تعریف کنم، واقعاً دارم از او یاد میگیرم.
خود من قبل از کنگره، اگر بخششی انجام میدادم، شرطش این بود که دیده شود ولی در کنگره یاد گرفتم که بخشش برای خداست، نه برای دیده شدن توسط مردم، هرجا هم که نظر من نعمت است که ببخشم، دیگر دنبال دیده شدن نیستم چون مزدش را از مردم نمیگیرم، بلکه با خدا معامله میکنم و میدانم خداوند «سریعالحساب» است.
در این چند سالی که مشارکت پهلوانی یا نشان بینشانی داشتهام یا هرگونه مشارکت مالی، از نظر مالی هم رشد داشتهام، الان ۴۰ سالم است حتی فکرش را هم نمیکردم که به چنین وضعیت مالی برسم، واقعاً برکتی وارد زندگیام شد که تصور نمیکردم، و ایمان آوردم به «سریعالحساب» بودن خداوند.
به کسانی که تازه وارد لژیون سردار شدهاند، چه توصیهای دارید؟
من در حد توصیه نیستم، ولی طبق آموزشهایی که از آقای مهندس گرفتیم، واقعاً حرفهایی هست که باید با آب طلا نوشت، ما اصفهانیها مثالی داریم که میگوید: بعضی حرفها را باید آب طلا گرفت، من همیشه با خودم میگویم: سی دیهای آقای مهندس را باید آب طلا گرفت! بعضی کلمات آقای مهندس آنقدر عمیقاند که باید ده، صد، یا هزار بار نوشت تا در ذهن بنشیند.
مثلاً آقای مهندس میفرمایند: «ما صاحب هیچ چیزی نیستیم» و من خیلی به این فکر میکنم، ما واقعاً صاحب چیزی نیستیم، این مال و اموال فقط فعلاً در اختیار ماست، الان نوبت من است، اگر در نوبتم ببخشم، بخشیدهام، اگر بچه من هم مالی میبخشد، طبق آیه قرآن است که میفرماید: «روزی میرسد که هیچ نفسی نمیتواند جای نفس دیگری را بگیرد»
پس من نعمت، باید تصمیم بگیرم که اگر مالی دارم و در اختیار من است، ببخشم، چقدر میتوانم ببخشم؟ من کسی را دیدم که در زمان گلریزان، سه جفت کبوترش را فروخت و آمد در لژیون سردار شرکت کرد، او کل زندگیاش را داد، الگوی من شد، شاید من هم بخواهم پهلوان بشوم، دنور بشوم، ولی من کل زندگیام را ندادم؛ او داد و گذشت.
آیا نوشتن سیدی و گوش دادن به آن برای رسیدن به نشان پهلوانی یا نشان بینشانی تأثیر داشته؟
صد در صد! من الان ۴۰ سالم است، اگر آموزش گرفتهام، اگر بخشندگی در من زنده شده، از همین سیدی نوشتن و آموزشهای کنگره و آقای مهندس بوده، من بخشندگی را به این شکل بلد نبودم.
وقتی در جایگاهم گفتم: صفت خدا بخشندگی است، این صفت در درون من زنده شد، خدا را شکر میکنم که این باری که به زمین آمدهام، مثل دفعات قبل بیهوده پا ننهادم هدفم آموزش و خدمت است، آقای مهندس یادم آورد که باید از خدا بخواهم، همانطور که زندهام و نماز میخوانم، خدمتگزار کنگره هم باشم.
ممنون که در این مصاحبه شرکت کردید.
تایپ و ویرایش: مسافر جلال لژیون پنجم
ارسال خبر: مسافر علی لژیون نهم
تایید خبر: مسافر داوود لژیون سوم
مرزبان خبری: مسافر مصطفی
- تعداد بازدید از این مطلب :
872