English Version
This Site Is Available In English

دانستن، دانشی است همراه با آگاهی و بصیرت

دانستن، دانشی است همراه با آگاهی و بصیرت

سبک زندگی خود را به سمت یک زندگی سالم تغییر دهیم. در وادی دوم، به جنگ نرم با خود دعوت شدیم تا از ناامیدی و حصار امنی که به دور خود کشیده‌ایم، رها شویم و خود را بشناسیم.
وادی سوم یادآور این نکته است که «هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند.» بایدها و نبایدها، قوانینی هستند که در زندگی ما جاری‌اند و عمل کردن یا نکردن به آن‌ها، سرنوشت ما را رقم می‌زند. دانستن، صرفاً تکرار یک جمله نیست؛ بلکه دانشی است همراه با آگاهی و بصیرت. خویشتن خویش نیز شامل ابعاد آشکار و پنهان وجود ماست.

این عبارت که «هیچ موجودی» به این معناست که هیچ‌کس به اندازه خودِ فرد، به او اهمیت نمی‌دهد. اولین اشتباه ما این بود که به خودمان توجه کافی نداشتیم؛ اما علت این غفلت چیست؟
آموزش‌ها و تربیت‌های نادرست، باعث شد به خودمان کم‌توجهی کنیم. پیش از این، به ما آموخته بودند که بسوزیم و بسازیم، در حالی‌که اکنون یاد می‌گیریم که بیاموزیم، بسازیم، سازندگی کنیم و برای خود ارزش و احترام قائل شویم.
باید به گذشته خود نگاهی بیندازیم و ببینیم چه فرصت‌هایی را از دست داده‌ایم، چقدر به دنبال ناجی بوده‌ایم و چقدر به جای تغییر خود، به تغییر خانه و وسایل آن فکر کرده‌ایم. غافل از اینکه هیچ چیز تغییر نکرده؛ زیرا تمام تغییرات باید از درون ما آغاز شود.

نخستین گام برای توجه به خود، این است که یاد بگیریم چراها را به چگونه‌ها تبدیل کنیم. به جای این پرسش‌ها که چرا من باید مصرف‌کننده داشته باشم؟ چرا زندگی من باید این‌گونه باشد؟ مسافرم کجا رفت؟ کی می‌آید؟ چه مصرف می‌کند؟ چگونه می‌توانم…؟ را جایگزین کنیم. این استرس‌ها، نگرانی‌ها و احساس بی‌ارزشی، هر روز بیشتر می‌شد و ما مسئولیت بیش از حدی را بر دوش می‌کشیدیم. مقصر را دوستان، آشنایان یا خانواده او می‌دانستیم و هرگز انگشت اتهام را به سمت خودمان نشانه نمی‌گرفتیم. اغلب مانند رباتی بودیم که برنامه‌ای از‌پیش تعیین‌شده دارد و اگر مشکلی پیش می‌آمد، انتظار داشتیم کسی آن را حل کند. به همین دلیل، مشکلات نه‌تنها حل نمی‌شدند؛ بلکه بدتر هم می‌شدند. از خودمان بیش از توان کار کشیدیم، به ظاهر، جسم و روح خود رسیدگی نکردیم و تفریحی برای خود نگذاشتیم؛ پس باید به درون خود رجوع کنیم.

از این پس، باید تصمیم بگیریم و بدانیم که وادی‌ها، سرآغاز یک زندگی جدید هستند، باید تحت آموزش قرار بگیریم و تغییر را بپذیریم. پذیرش دشوار است؛ زیرا مسیر سختی در پیش است؛ اما وقتی از یک ضد‌ارزش عبور می‌کنیم و برای خود ارزش قائل می‌شویم، لذت‌بخش خواهد بود و سختی مسیر را کاهش می‌دهد.

وقتی گفته می‌شود، دوربین روی خودتان باشد، در زندگی دیگران دخالت نکنید، برای درمان خودتان بیایید نه مسافرتان و … همه این‌ها در راستای ارزشمند شدن ماست.
برای ارزشمند شدن، باید توانایی‌های خود را بشناسیم. توانایی، صرفاً داشتن پول و مدرک تحصیلی بالا نیست. زندگی با یک مصرف‌کننده نیز نوعی توانایی است؛ زیرا هر کسی قادر به انجام آن نیست. توانایی، شرکت در جلسات، آموزش گرفتن و کاربردی کردن آموخته‌هاست. توانایی، رهایی از کفر، قضاوت، غیبت، دروغ و رسیدن به روشنایی است. توانایی، درست گوش دادن و قناعت داشتن است که همه افراد از آن برخوردار نیستند. ما تا به حال این‌ها را نیاموخته بودیم؛ اما اکنون یاد می‌گیریم که به خود و توانایی‌هایمان بها دهیم.

این وادی، وادی مسئولیت دادن به خود است. شاید نیروهای بازدارنده در مسیر بخواهند ما را از راه، باز دارند؛ اما با شناخت آن‌ها می‌توانیم از آن‌ها عبور کنیم. یکی از این نیروها، سرزنش کردن، به‌ویژه سرزنش خود است.
عباراتی مانند نمی‌توانم، نمی‌شود و نمی‌گذارند، از جمله نیروهای بازدارنده‌ای هستند که مانع از فکر کردن به خودمان می‌شوند. برای رهایی از این وضعیت؛ باید جوانب، شرایط، توانایی‌های جسمی و روحی، استعداد و تفکر خود را بسنجیم و سپس کاری را شروع کنیم. در این صورت، در آن کار متوقف نمی‌شویم، درجا نمی‌زنیم، ناامید نمی‌شویم و خودمان را سرزنش نمی‌کنیم.

بزرگ‌ترین توانایی، قدرت تفکر است که خداوند به ما عطا کرده و جای شکرگزاری دارد. اگر به دنبال توانایی‌های خود نرویم، داشته‌های خود را نبینیم و شکر آن‌ها را به جا نیاوریم، به سمت کفر و ناسپاسی سوق پیدا می‌کنیم.
یکی از توانایی‌های ما، قدرت «نه گفتن» است. با آموزش‌ها آموختیم که هم “نه” بگوییم و هم “نه” بشنویم و آن را بپذیریم. مدیریت نشخوارهای ذهنی، توجه به جسم و روح، حرکت از مسیر ضد‌ارزش‌ها به سوی ارزش‌ها و پذیرش شرایط زندگی، همگی بخشی از توانایی‌های ما هستند.
رسیدن به برخی توانایی‌ها نیازمند زمان، تکرار و تمرین است. در‌غیر این‌صورت، شور و اشتیاق صرف، می‌تواند به خرابکاری منجر شود.

در مقابل توانایی، خودفریبی قرار دارد. بسیاری از توانایی‌ها سرکوب شده‌اند و خواسته‌های نامعقول ما باعث خودفریبی شده‌اند.
یکی از مصادیق خودفریبی، توهم دانایی است. مثلث تفکر زائد، شرم مسموم، گناه مسموم و ترس مسموم، ما را از دستیابی به توانایی‌هایمان باز می‌دارد.
از زمانی‌که چاره‌اندیش شدیم (یعنی چراها را به چگونه‌ها تبدیل کردیم) و از زمانی که از خودِ خودساخته به خودِ واقعی رسیدیم، توانایی‌هایمان شکوفا شد.

وقتی به درون و به خویشتن خویش رجوع می‌کنیم، می‌توانیم عقده‌ها را شناسایی و آن‌ها را رها کنیم، نقاط ضعف خود را بشناسیم و به نقاط قوت تبدیل کنیم. نباید منتظر کسی باشیم، باید خودمان به فکر خودمان باشیم و به دنبال تأیید دیگران نباشیم؛ زیرا این کار ما را به خودفریبی می‌رساند.
توانایی، به دانستن نیست؛ بلکه به عمل کردن است. برخی از افراد فکر می‌کنند که دیگران باید کارهایشان را انجام دهند، نیازمند دیگران هستند و به خود اعتماد ندارند. این‌ها همه نوعی خودفریبی است.
وقتی به فکر خود باشیم و توانایی‌هایمان را بشناسیم، این امر قطعاً تأثیرات مثبتی بر خانواده، اجتماع و تشکیلات خواهد گذاشت.

نویسنده: راهنما همسفر اعظم (لژیون هشتم)
عکاس: همسفر ثنا رهجو راهنمای همسفر سمیه (لژیون هفتم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دنا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .