English Version
This Site Is Available In English

آیا من فقط دریافت کننده بوده‌ام؟

آیا من فقط دریافت کننده بوده‌ام؟

جلسه نهم از دوره چهل‌‌ و ششم جلسات آموزشی‌ عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی راهنما و ایجنت محترم آقای مهران و نگهبانی موقت مسافر مجتبی و دبیری موقت مسافر حمید با دستور جلسه " در استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره ۶۰ من چه کرده‌ام و تولد یک سال رهایی مسافر بهمن "در روز پنج‌شنبه ۱ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ شروع به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان مهران هستم یک مسافر؛

 از خداوند سپاسگزارم که اجازه داد یک روز دیگر در کنگره ۶۰ باشم، از آموزش‌های کنگره استفاده کنم و امیدوارم با کلام و عملم گره‌ای از شخصی باز شود. از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم، بخاطر بستری که فراهم کرده اند که امروز ما دور هم جمع شده‌ایم.

 امروز به مناسبت جشن تولد آقای بهمن عزیز دوتا دستور جلسه داریم یکی دستور جلسه‌ای که دبیر عزیز اعلام کردند و دستور جلسه تولد.

" در استحکام پایه‌های مالی و علمی کنگره ۶۰ من چه کرده‌ام؟"

 یک سؤال از خودم می‌پرسم، هر شخصی که وارد کنگره می‌شود می‌گویند تا دو ماه بیاید و برود، قضاوت نکند و نظری ندهد تا متوجه شود کجا آمده‌ است. بعد از این متوجه تغییر در رفتار فرد، نوع لباس پوشیدن، نوع حرکات و رفتار با دیگران با خانواده و دیگران چگونه است. از آن روز که به واسطه آموزش‌های کنگره تغییراتی در من رخ داد متوجه می‌شوم که کجا قرار گرفته‌ام، یک موضوعی که تازه واردین می‌آیند با فضای کنگره آشنا می‌شوند، می‌خواهند کنگره ۶۰ را به دیگران معرفی کنند، این در روزهای اول و ماه‌های اول زیاد جالب نیست، چرا؟ به خاطر اینکه درون شما هنوز تغییری رخ نداده است چه از نظر نوع لباس، پوشش، ظاهر و کلام هیچ تغییری خودش را نمایان نکرده است، ولی بعد از ۵ ماه یا بعد از رهایی می‌توانید پیام کنگره ۶۰ را به دیگران بدهید، به شرط اینکه یک رهجوی درست باشم. طبق حرمت کنگره ۶۰ که هفته‌ای ۶ بار خوانده می‌شود، می‌گوید دروغ نگویم و آیا این آموزش‌های و علمی که در کنگره است را دریافت کردم یا نه، یا می‌گویم من در کنگره، کنگره‌ای هستم و در بیرون همان آدم سابق هستم. این یعنی من هنوز هیچ کاری نکردم. اگر رهجویی در سفر اول این کار را به نحو احسن انجام دهد و در چارچوب قوانین کنگره ۶۰ باشد به حال خوب و رهایی می‌رسد و در سفر اول بهترین کار را کرده است و در استحکام پایه‌های علمی کنگره ۶۰ هیچ اشتباهی نکرده است. اما در مورد موضوع مالی و علمی در سفر دوم می‌خواهم صحبت کنم. آیا من به عنوان یک مسئول در استحکام پایه‌های مالی و علمی چه کار کرده ام؟ آیا در استحکام پایه‌های علمی فقط دریافت کرده‌ام؟ وقتی آقای مهندس این همه قدم و این همه کار انجام داده است و می‌گوید من هیچ کاری نکردم من حرفی برای گفتن ندارم. من مهران چه کار کردم؟ وقتی سفرم تمام شد برای گرفتن دست شخصی جایگاه خدمتی گرفتم و به نحو احسن انجام دادم؟ هر شخصی که امروز وارد کنگره ۶۰ می‌شود زمانی که سفرش تمام می‌شود بین ۵۰ تا ۶۰ میلیون تومان هزینه درمانش می‌شود. من مهران چقدر قدم برداشتم؟ کنگره ۶۰ یک NGO هست که از هیچ کجا غیر از افراد خودش حمایت مالی نمی‌شود و قبول هم نمی‌کند. آیا من وقتی سبدی می‌آید، گلریزانی می‌شود آیا قدمی برمی‌دارم یا معرکه می‌گیرم؟ این معرکه‌گیری به کنگره آسیب نمی‌زند به من مهران آسیب می‌زند. وقتی ساختمانی ساخته می‌شود آیا من اندازه یک خشت کمک کردم یا نه، اگر سهیم بوده باشم تا هستی هست برای من هم سهمی تعیین می شود و به من هم بر می‌گردد.

 اما دستور جلسه دوم،" تولد یک سال رهایی بهمن عزیز"

 سفر اولش که پیش من نبود، بعد از رهایی گفتند که می‌توانم وارد لژیون شما شوم، من هم به بهترین شکل و با اشتیاق پذیرفتم. آقای بهمن اگر کلی بخواهم راجع به ایشان بگویم یک انسان بسیار خوب با دل نازک، درونش بسیار صاف و دل پاکی دارد. چیزی که من در این مدت از ایشان دریافت داشتم بسیار انسان کاردرستی هست. از لحاظ سفر، سفر اول بسیار سفر خوبی داشت و در سفر دوم هم تمام تلاش خودش را می‌کند که یک جایگاه خدمتی بگیرد. در پایه‌های مالی هم تمام تلاش خودش را می‌کند و این یعنی یک رهجوی خوب، این یعنی فهمیده کجا هستم و فهمیده است همین طوری که این سیستم من را به حال خوب رسانده من هم تمام تلاش خودم را می‌کنم بتوانم یک کاری انجام دهم و ذره‌ای از دین خودم را ادا کنم.

 اولین سال تولدشان است خیلی خیلی به ایشان تبریک می‌گویم و پیام سفرش را چیزی که برایش انتخاب کردم می‌خوانم.

" در انجام عمل خود هیچ تردیدی نداشته باشید جای خود را حتماً می‌دانید که پیدا خواهید نمود و ما این پایان را با آغاز جشن می‌گیریم"

 به افتخار آقای بهمن عزیز یه دست مرتب بزنید.

 از اینکه به صحبت‌های من گوش کردید بسیار ممنونم.

اعلام سفر مسافر بهمن:

خلاصه سخنان مسافر بهمن:

سلام دوستان بهمن هستم یک مسافر،

 قبل از کنگره من تریاک و شیره می‌کشیدم طوری شده بود که وقتی به مواد نگاه می‌کردم از آن بدم می‌آمد. اصلاً خوشم نمی آمد که وقت بگذارم برای مصرف، راهی هم نداشتم. چند بار ترک کردم و ۴ سال هم ترک کرده بودم ولی نشد. من از خمین راه افتادم رسیدم ساوه هر چه فکر می‌کردم نفهمیدم که من چطوری آمدم ساوه، این همه ماشین این همه جاده را من چطوری رد کردم فکر و حافظه‌ام کار نمی‌کرد. این شد که آقا سعید را خدا سر راه من قرار داد، من را با کنگره آشنا کرد. ممنون خودش و مهندس و تمام کنگره‌ای‌ها هستم. من حال و روزم خیلی خوب است. سفر اولم خیلی اذیت کردم، اول آقا بهرام را بدجور اذیت کردم. می‌خواستم بروم روز جشن تولد آقا مرتضی بود، من اصلاً نمی‌دانستم دوری یعنی چه زمانی که من دنوری خودم را اعلام کردم پایبند شدم به کنگره و یک بار به آقا سعید گفتم می خواهم دنوری ام را بدهم نمی‌شود گفت: با خوب کسی معامله کردی خودش جور می‌کند. اصلاً نفهمیدم چطوری جور شد. خودش جور کرد. مشکلی برای من توی تبریز پیش آمد که شاید ۴،۳ برابرش را خدا رساند. نمی‌گویم خدا پول می‌گذارد توی جیبت من جلوی یک ضرری را برای من می‌گیرد. من از این خیلی خوشحال شدم دنوریم را راحت دادم اگر پول را بدهی متوجه نمی‌شوی، تا همین چند روز پیش آقا مهدی زنگ زد گفت برای دنوری گفتم آقا مهدی گیر کردم گفتم خدایا می‌شود آقای مهندس اعلام کنند و یک ماه تمدید بشود. اتفاقاً اعلام کرد که یک ماه تمدیدش می‌کنم. هرچی که توی کنگره بخواهید کنگره به شما می‌دهد مگر از ته دل نخواهید. من اصلاً باورم نمی‌شد که بروم تهران پیش آقای مهندس و مشارکت کنم. این را توی کنگره می‌دانم هرچی که از خدا خواستم کنگره به من داده. تشکر می‌کنم از همسفرم که خیلی من اذیتشان کردم، من کاری با آنها نداشتم غذایم را توی سینی و توی یک اتاق جدا می‌گذاشتند و می‌خوردم. من تشکر ویژه می‌کنم از آقای مهندس که راهکاری به ما یاد داد و خدا را شکر می‌کنم.

خلاصه سخنان راهنمای همسفر، خانم زهرا:

من هم خدا را شکر می‌کنم که در چنین بستری باشم و خدمت کنم. به نوبه خودم تبریک می‌گویم اولین سال رهایی خانم فاطمه عزیز و مسافر محترمشان را در رأس خدمت جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان و خود خانم فاطمه عزیز و مسافرشان و راهنمای مسافرشان آقای مهران، اگر خیلی کوتاه در مورد خانم فاطمه صحبت کنم باید بگویم که خانم فاطمه ۵ ماه بعد از ورود مسافرشان به پیشنهاد آقا بهمن آمدند و وارد کنگره شدند و پیشنهاد جالب‌تر این بود که گفته بودند شما وقتی می‌آیی کنگره سی دی باید بنویسی گفتند دستم درد می‌کند سی دی نمی‌توانم بنویسم جالب‌تر از این برای من این بود که خانم فاطمه عزیز از زمانی که آمدند و استارت آن خورده شد یاد ندارم سی دی ننوشته باشد. حرکت‌های عالی داشتند و در تمام جایگاه‌هایی که تا الآن بهشون داده شده، می‌توانم بگویم که دستور جلسه امروز بی‌ربط نیست با تولد خانم فاطمه عزیز چون به آن درک واقعی از کنگره رسیده، فهمیده‌اند کنگره چه چیز ارزشمندی را به آنها برگردانده، خانم فاطمه عزیز و مسافرشان در حد توانشان صد خودشان را گذاشتند تا بتوانند اون چیزی که کنگره بهشون داده پرداخت کنند. جناب مهندس در سی دی هزینه گفتند سیستم کائنات چیزی را بدون هزینه به شما نمی‌دهد اگر شما پرداختی نداشته باشی سیستم از شما پس خواهد گرفت، این عزیزان دارند تلاش خودشان را می‌کنند که ثابت کنند به سیستم که انسان شکرگزار و قدردانی هستند، آقا بهمن با دو دوره دنوری شان و خانم فاطمه با عضویت خودشان در لژیون سردار، امیدوارم خانم فاطمه به آرزویشان که شال سبز راهنمای تازه واردین هست برسند. می‌خواهم بگویم هر تولدی یک پیامی دارد و پیام این تولد این هست که اگر آقای بهمن سفر خوبی را داشتند شرطش این بود که یک همسفر کنارشان بود همسفری که آمد زبان کنگره را یاد گرفت همانطور که دیده‌بان محترم آقای صدیقی فرمودند، مسافری سفر خوبی را خواهد داشت که یک همسفر کنارش باشد. انشاالله که بتوانیم بهترین‌ها را برای خودمان رقم بزنیم و قدردان کنگره باشیم.

خلاصه سخنان همسفر فاطمه:

من هم خدا را شکرمیکنم به خاطر وجود کنگره، به خاطر وجود این مکان مقدس به خاطر وجود جناب مهندس و خانواده گرامی‌شان، از مرزبانان قدیم تشکر می‌کنم از مرزبانان جدید تشکر می‌کنم از آقای مهران تشکر می‌کنم. زحماتی که برای مسافر من کشیدند از آقای سعید که یک تلنگری به مسافر من زدند، از آقای بهرام تشکر می‌کنم برای زحمت‌هایی که توی کنگره کشیدند از ایجنت محترم خانم مهتاب عزیز تشکر می‌کنم، از تک تک راهنماها از راهنمای جونزم تشکر می‌کنم. یک خاطره‌ای که داشتم از مسافرم که ۵ ماه بود می‌آمد کنگره من فکر می‌کردم که یک ماه دارد می‌آید سی‌دی‌ها را می‌نوشت خدا اذنش را داده بود به ما، دعوتنامه برای ما فرستاده شده بود توی این سن مسافرم گفت من می‌خواهم تولد بگیرم که عزیزان ببینند از نزدیک ما را و درسی برایشان باشد، بیشتر پایبند بشوند اینجا یک اتفاقاتی که بعد از ورود به کنگره برای ما افتاد، مسافرم و خودم در لژیون سردار عضو شدیم بچه‌هایم به حال خوش رسیدند و شاید قبلاً پول و امکانات بود ولی حال خوش نبود. آرزو می‌کنم تک تک شما به رهایی برسید. اینجا یک تکه از بهشت است.

 ممنونم که به صحبت هام گوش داداید.

 

نویسنده و تایپ مطلب: مسافر حمید و مسافر رضا

ویراستاری: مسافر حمید 

عکس، تنظیم و بارگذاری: مسافر حجت 

مرزبان خبری: مسافر محمد 

گروه سایت مسافران نمایندگی خمین 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .