English Version
This Site Is Available In English

خود کرده را تدبیر هست

خود کرده را تدبیر هست

به نام قدرت مطلق الله

پیامی از استاد سیلور به آقای مهندس دژاکام:« امیدوار هستم که شما هم با طبیعت، شروع به ابعاد بسیار گسترده، چون اصوات موسیقی در بیکران بدرخشید و نتی باشید که بماند و خود، کلید آن را بیابید؛ می‌دانید که انسان خود اگر جستجو نکند، اگر با همه کاوشگران ماهر، همنشین باشد به موضوعی واقعی نمی‌رسد.» 

در وادی اول یاد گرفتیم که با تفکر ساختارها آغاز می‌شوند، چون خداوند به گونه‌ای ما را خلق کرده که باید‌ برای زندگی خود برنامه‌ریزی داشته باشیم. وادی دوم می‌گوید که هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نگذاشته است، هیچ کدام از ما بیهوده و پوچ نیستیم؛ حتی اگر خود به پوچی خود فکر کنیم. اما وادی سوم، مرحله‌ای دیگر از وجود ما را خبر می‌دهد، و می‌گوید: باید دانست که هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند. این وادی با جمله باید شروع می‌شود، قطعی بودن موضوع را به ما گوشزد می‌کند و راه درروئی نیست؛ وقتی ناراحت یا خوشحال می‌شویم، بیشترین سود را خودمان می‌بریم، یعنی بایستی این را بدانیم، نمی‌گوید شاید و یا ممکن، بلکه می‌گوید: باید دانست، یک ضرب‌المثل که در مناطق جنوب ایران به کار برده می‌شود که همسایه‌ها یاری کنید، تا من شوهرداری کنم؛ یعنی بعضی انسان‌ها چنین تفکر و اندیشه می‌کنند که باید دیگران به آن‌ها کمک کنند تا آن‌ها بتوانند مسائل و مشکلات خود را حل کنند و نیازمند به دیگران هستند و اصلاً به خودشان هیچ اعتقادی ندارند. مثلاً می‌گویند: من که بلد نیستم غذا درست کنم‌ یا  لباس اتو کنم، برای این‌که دست خودم نیست، صورت حق به جانب هم به خود می‌گیرند، یعنی دچار اشتباه می‌شوند ولی حاضر نیستند اشتباه خود را قبول کنند می‌گویند: دست خود ما نیست‌ معلوم است که دست خودمان است، هر کس بخواهد مسئولیت‌هایش، افکارش، اندیشه‌هایش، خرابکاری‌هایش یا اشتباه‌هایش را  تقصیر دیگران بیندازد و یا بخواهد دیگران مشکلاتش را حل کنند؛  همیشه درگیر است، اکثر مشکلاتی که برای انسان به وجود می‌آید خود در آن مشارکت دارد؛ یعنی مشکلات را برای خود درست می‌کند و از دیگران یا خداوند انتظار حل کردن مشکلاتش را دارد. همان‌طور که مسئول تمام عملکرد زندگی خودم هستم مسئول حل مشکلات هم، خودم هستم و نباید وابسته به دیگران یا خداوند باشم. این درست است که به خداوند توکل کنم یا از دیگران مشورت بگیرم یا گاهی کمکی بگیرم؛ ولی باید توقعات خود را کم کنم و نگویم خدایا چرا من مشکلات زیادی دارم؛ متوجه شدم که با تفکر دعا کنم و دعای من این است که خداوندا به من قدرت و توانایی حل مشکلم را بده تا بتوانم تک‌تک آن‌ها را حل کنم و نمی‌گویم چرا فقط من چنین مسائلی دارم؛ آن‌گاه بیشتر آسایش و آرامش نزدیک می‌شوم و به خوبی می‌توانم مسائل زندگی‌ام را مدیریت کنم و برای چیزی که برایم مقدر نشده یا مقدر شده، شاکی و ناراضی نباشم، چون هر کار خداوند متعال حکمتی دارد و همه چیز در هستی با نظارت آفریده شده است.

وادی سوم راهی را به ما نشان می‌دهد که اهمیت آن بسیار است. در این‌جا می‌آموزیم که به میزان یعنی به اندازه خودمان، هیچ فرد یا موجودی نمی‌تواند به ما بیاندیشد و تفکر لازم را انجام دهد. فکر می‌کنیم هر آنچه که هستیم باید بپذیریم. و بسازیم در حالی که وادی سوم می‌گوید: خود کرده را تدبیر هست؛ باید بدانیم، آن‌چه نمی‌دانیم و اگر راهی را اشتباه آمده‌ایم یا در زندگی بی‌سر و سامان هستیم، دست روی دست گذاشته‌ایم تا دیگران بیایند و کلید درهای بسته شده ما را بیاورند، ما کاملاً در اشتباه هستیم چرا که کلید در خانه دیگری، در خانه ما را باز نخواهد کرد، وجود همین وضع نشان دهنده کاشت بذرهای نادرست است که ما کاشته‌ایم، می‌توانیم با تفکر صحیح و کمک گرفتن از عقل سلیم در مسیر درست، دوباره و به آرامی حرکت کنیم و برای این‌کار مستلزم یادگیری و آموزش گرفتن هستیم؛ تا کلیدهای مسائل خودمان را پیدا کنیم ما به جهان آمده‌ایم تا روش حل مسائل را بیاموزیم و از نظر مشورتی از افراد صالح استفاده کنیم، اما تصمیم نهایی را خودمان بگیریم. خودمان باید کوشش کنیم تا کلید رابیابیم.

وادی سوم مرا با خودم و دنیای درونم آشنا می‌کند و متوجه نیروهای درونم می‌شوم، به آگاهی می‌رسم که برای خروج از مشکلات تا رسیدن به صلح، آسایش و سلامتی، بایستی مسئولیت کارهای خودم را بر عهده بگیرم؛ تفکر و کوشش نمایم و تصمیم گیری درستی را انجام دهم. همچنین مرا به فکر می‌اندازد؛ به جای تکیه‌کردن بر دیگران به خودم و توانایی‌های خودم امیدوار باشم، روی پای خودم بایستم و زندگی کنم، ما باید با نگاه‌کردن به طبیعت از آن درس بگیریم.

تمام بزرگان از طبیعت درس می‌گیرند. در تمام مسائل از طبیعت الگو‌برداری می‌شود. مثلاً هواپیما با دیدن پرواز پرندگان اختراع شد. اگر انسان خود جستجو نکند، حتی اگر با تمام کاوشگران ماهر همنشین باشد.، به موضوع واقعی نمی‌رسد. انسان تا خودش شروع به مطالعه کردن و کاوش کردن نکند، به چیزی نمی‌رسد. مثلاً اگر با تمام شاعران دنیا بگردیم تا شعر نگوییم، شاعر نمی‌شویم؛ پس از هیچ‌کس هیچ انتظاری نداشته باشیم و دست از تلاش برنداریم و با امیدواری و سربلندی تمام، به زندگی نگاه کنیم زیرا هیچ‌کس به جز خودمان به ما کمک نمی‌کند.

منابع: کتاب عشق، کتاب ۶۰درجه زیر صفر، سی‌دی وادی سوم، سخنان آقای مهندس و آقای خدامی


نویسنده و رابط خبری: همسفر صفیه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون هفتم)
ویراستار و ارسال: همسفر پرتو رهجوی راهنما همسفر آسیه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی عمان‌سامانی شهرکرد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .