پنجمین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی کریمان کرمان با دستور جلسه در استحکام پایه های مالی کنگره من چه کرده ام؟به استادی مسافر سینا و نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر مرتضی روز پنج شنبه مورخ اول خرداد ماه 1404 راس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد جلسه :
سلام دوستان سینا هستم یک مسافر،خدا را شکر میکنم بابت توفیق حضور در کنگره ۶۰. از آقای مهندس و خانواده محترمشان و از تمام خدمتگزاران کنگره ۶۰ علیالخصوص دیدهبانان تشکر میکنم.
یک تشکر ویژه دارم از راهنمایان بزرگوارم آقای محسن نقدی، آقای مجید زنگیآبادی و آقای رضا پارسا که هر چه دارم از بزرگواری این عزیزان است. خداقوت میگویم به بچههای شعبه کریمان که خداوند روزی ما کرد که من سینا و بچههای لژیون دهم گنجعلیخان بتوانیم در شعبه کریمان حضور داشته باشیم. انشاالله که امانتدار خوبی باشیم. جایگاهها همه در کنگره ۶۰ امانت هستند و انشاالله روز آخر من سینا که دارم خدمت میکنم شرمنده نباشم.
(3).jpeg)
این هفته دومین باری است که من به عنوان استاد جلسه مینشینم، این تکرارها در کنگره نیاز من سینا است که شاید یکجا یک گیر یا گرهای دارم در این دستورجلسه که بتوانم حل کنم.
از شعبه کریمان یک خاطره بیشتر ندارم چون در کل سه دفعه به اینجا آمدهام و هر سه دفعه جشن همسفر بود برای تقدیر و پاکت دادن آمدم.
اولین جلسه عمومی شعبه کریمان حدود سه سال پیش بود که بنده به عنوان استاد نشستم و خداوند امروز روزی من کرد تا انشاالله در کنار همدیگر یک جلسه خیلی خوبی داشته باشیم.
داشتم فکر میکردم که همان صحبتهای سهشنبهام را بگویم؟
چون در کنگره واقعاً جای شعار دادن نیست کنگره جای عمل و انجام دادن است من سینا اگر کاری را انجام ندهم و بخواهم سخنران بشوم یا شعار بدهم حالم خوب نمیشود.
داشتم آلبوم خاطرات کنگره ۶۰ شعبه کریمان یعنی همان سایت را مرور میکردم و برگشتم به حدود سه سال پیش که تمام راهنمایانی که از دوستان صمیمی بنده هستند و اکثراً موهایشان سفیدتر شده است به قول معروف جا افتادهتر شدند.
واقعاً کنگره عجب جایی است که هر چه میگذرد موی سرت سفیدتر میشود.راهنمای بزرگوارم آقامحسن روز اول به من گفتند که سینا دعا کن داری راهنما میشوی فکر نکنی که فرد خیلی بزرگی شدهای!
بعداز این همین دو تار مو هم که داری بعد از ۴ سال میریزد من داشتم عکسها را که نگاه میکردم واقعاً دیدم که چقدر به این سیستم بدهکار هستم که از سه سال پیش این عزیزان هفتهای ۴ جلسه هر یکشنبه، دوشنبه، سهشنبه و پنجشنبه آمدند و با چه عشقی روز به روز و هفته به هفته دست به دست این امانت را چرخاندند و رسیدیم به امروز و این تاریخ.
این چیزی جز بدهکاری نیست کسی که خدمت میکند چه بخش مسافران، چه همسفران و هر بخشی که دارد به نحوی دستی میرسانند واقعاً خودشان را بدهکار این سیستم میدانند و یکجایی اگر موی سرشان سفید میشود یا پیشکسوتهایی مثل آقا علیرضا، آقای زارکویی، آقای نقدی، آقای زنگیآبادی و بقیه که در ادامه آمدند که یک شعر سعدی دارد میگوید:
من ازبینوایی نیم روی زرد
غم بینوایان رخم زرد کرد
واقعاً اگر یک عشق خدمتی هست، در دل راهنمایان شعبه کریمان است. از واژه بینوایی اگر بخواهم بگویم بهتر است بگویم از یاد رفتگان. تمام کسانی که در کنگره دارند خدمت میکنند خودشان یک روزی درد کشیده بودند. یک روزی مصرفکننده بودند.
یک آدم مصرفکننده آدمی است که از یاد رفته است و خانوادهاش هم از یاد رفته و موقعی میآید که به آن بیداری و آگاهی میرسد این بار روی دوش آن سنگینی میکند و خیلیها قدر نمیدانند.
جایی که آقای مهندس میگویند ظروف تهی باید باشند نیستند زیر این بار کمرشان میشکند.
کسانی که بعد از چندین سال قدرنشناسی کردند و دوباره برگشت میکنند ولی راهنمایان عزیزی که من دستبوس تک تک این عزیزان هستم که آمدند و پای کار ایستادند آن بار را به دوش میکشند تا یک نفر دیگر حالش خوب بشود.
من سینا هر چقدر بدوم باز هم در مقابل چیزی که کنگره به من داده، کم است نمونه آن دیدهبانان.
دیروز قسمت ما بود که آقای سلامی از تهران برای جشن دیدهبان شعبه مسافران خانم آمده بودند. در فرودگاه که به استقبال آقای سلامی رفتیم خیلی برایم جالب بود که ما منتظر دیدهبان امورمالی آقای سلامی بودیم که دیدیم تمام اسیستانتهای خانم مسافر هم آمده بودند کسانی که یک زمانی مصرفکننده بودند و الآن دارند پای کار خدمت میکنند که همه آنها ۱۵ یا ۲۰ سال رهایی دارند.
یاد حرف آقای مهندس افتادم که حدود ۲ سال پیش شعبه خانمهای مسافر در کرمان میخواست راهاندازی بشود گفتند بلیط هواپیمای خانمهای مسافر برای خانوادههای من و شماست، خانمهای مسافر از جنس من و شما و همشهری ما هستند. فقط هشتاد میلیون پول بلیط پرواز هر هفته این عزیزان است.
هر هفته بالغ بر ۱۵۰ میلیون هزینه میشود تا اسیستنتها به کرمان رفت و آمد کنند.
در دنیا یک چیز علم است و یک چیز توهمِ علم. آقای خدامی حرف قشنگی زدند. همه میگویند در این شرایط اقتصادی کاش در ایران به دنیا نیامده بودم. گفتند شما هرجا به دنیا آمده بودید و مصرف کننده بودید درمان نمیشدید. درمان اعتیاد فقط در کنگره ۶۰ امکان پذیر است. بقیه توهم درمان دارند.
مهندس با اعتماد به نفس کامل، پولی که اعضای کنگره ۶۰ میدهند را خرج پرواز این بزرگواران میکنند که بیایند تا درد و رنجی کم شود.
میگویند بذر را باید جایی بپاشی که هرز نشود. در بستری باید بپاشی که اون بذر سبز بشود. چون علم کنگره سندی است بدون نقص. ۶ میلیون سرداری، ۶۰ میلیون دنوری و حتی ۶۰۰ میلیون پهلوانی فدای یک تار موی یک تازه وارد. همه اینها در کنگره اتفاق میفته تا تازه واردی که پر از درد و رنج است بیاید و درمان بشود و این دلیل محکمی است که علم کنگره دارد راه خودش را میرود.
طبق نامه جناب مهندس به پروفسور ویلیام وایت، آیندگان به علم من و شما خواهند بالید.
حالا وظیفه من چیست؟
یک جمله رو این ۷-۸ سال که در کنگره هستم آویزه گوشم کرده ام. که اگر راهنما و مرزبان ها سال ۱۳۹۷ من را درمان کردند وظیفهشان نبود. لطف و محبت این عزیزان بود. مرزبانی که ساعت ۲ در را باز میکند وظیفهاش نیست، لطف میکند. اگر دیده بان میآید بهخاطر من و شماست و لطف میکنند. حتی کسی که پول در سبد میاندازد وظیفهاش نیست لطف اوست.
هر کدام از ما اگر این لطف را درک کنیم، اصلا حرف مبلغ و عدد نیست، هرکس در وسع خودش انجام بدهد. در بحث پایه های علمی و مالی کنگره من و شما مسئولیم. باید صیانت کنیم.
شعبه ای که به دست من و شما رسیده برایش خون و دل خورده شده. اگر منِ سینا به بیداری برسم، شعبه رو به صعود میرود و حال دلمان خوب میشود و یک روزی به جایی میرسیم که بجای اینکه بقیه عزیزان به ما کرمانیها خدمت کنند ما به شعب بقیه شهرها خدمت کنیم.
.jpeg)
عکس:مسافر احمد لژیون پنچم
تایپ:مسافر یوسف و مسافر مهدی لژیون دوم
ویرایش و انتشار:مسافر رمضان لژیون ششم
- تعداد بازدید از این مطلب :
211