جلسه دهم از دوره ششم لژیون ماهشهر، به استادی مسافر محمد صادق، نگهبانی مسافر محمود و دبیری مسافر کریم با دستور جلسه « در استحکام پایههای مالی و علمی کنگره من چه کردهام؟ » جمعه ۲ خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۸:۰۰ در پارک فردوس ماهشهر آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان محمد صادق هستم یک مسافر
دستور جلسه، در استحکام پایههای علمی و مالی کنگره من چه کردهام؟ اگر بخواهم در این مورد صحبت کنم، برای دانستن هر چیزی نیاز به توانایی داریم و این دو (علم و توان مالی) مکمل یکدیگرند. یادم میآید در مدرسه میپرسیدند: «علم بهتر است یا ثروت؟» من مانند بسیاری فقط به دنبال علم رفتم و به جایی نرسیدم، تا اینکه فهمیدم این دو باید همراه هم باشند. متأسفانه این را دیر دریافتم.
وقتی وارد کنگره شدم، آقای مهندس به من فهماند که علم و ثروت دو بالِ پروازند. مثال عینی آن، روزهای اولِ راهاندازی ماهشهر بود؛ زمانی که آقا محسن و دیگران از شهرهای دور مثل آبادان و اهواز میآمدند. با وجود مسیرهای سخت، برای درمان تلاش میکردند. اما امروز فضایی مهیا شده که همه چیز آسانتر است. گاهی در جایگاه خدمت میگویم: من فلان کار را کردم، اما واقعاً برای کنگره چه کردهام؟راستش کار خاصی نکردهام. حتی وقتی راهنمای مسافران شدم، بیشتر برای خودم بود تا برای کنگره.

اگر در کنگره خدمت نمیکردم، قطعاً ماندگار نمیشدم. اگر در سایت ماهشهر یا آبادان فعالیت نداشتم، اگر در OT نبودم یا مبصر نمیشدم، بسیاری از تجربهها را کسب نمیکردم. این جایگاهها واقعاً مهم هستند و باید برای به دست آوردنشان تلاش کنیم. آقای مهندس میگویند: «از خدمتهایتان بگویید»، اما من چه کاری برای کنگره انجام دادهام؟ فقط زکاتم را پرداخت کردهام، که آن هم هنوز ادامه دارد.
این دستور جلسه هوشمندانه است؛ مثل آینهای است که خودمان را در آن ببینیم. حتی اگر عضو لژیون سردار یا دنور شدهام، کار خاصی نکردهام. کنگره زندگی من را نجات داد: زمانی در بیمارستان خورشید اصفهان بستری بودم و فکر میکردم همه چیز تمام شده، اما امروز با کمک کنگره زندگی طبیعی دارم. حتی اگر شبانهروز هم تلاش کنم، باز هم احساس میکنم کمکاری کردهام.
روزهای اول، آقا محسن تلاش میکردند تا ۲۰۰ میلیون تومان جمع کنند تا اجازهٔ راهاندازی لژیون ماهشهر صادر شود. اگر آن پول نبود، شاید امروز اینجا نبودیم. اما فقط پول کافی نبود؛ اگر علم کنگره، راهنماها و پیشکسوتان نبودند، ماهشهر به این نقطه نمیرسید. آقای مهندس در جلسهٔ چهارشنبه همه را تحت تأثیر قرار دادند و گفتند: «برای کنگره کاری نکردهام.» حالا من چه بگویم.
در نمایندگی آبادان مرزبان هستم و گاهی سخت است. از خودم میپرسم: «چقدر باید تلاش کنم؟» این دستور جلسه به من کمک میکند تا به یاد بیاورم چند بار به کمپها رفتم و هزینه کردم، اما نتیجه نگرفتم. اما کنگره اعتیادم را درمان کرد، سیگار را درمان کردم (۱ سال و ۱ ماه است سیگار نکشیدهام) و امروز هم به همین دلیل به ماهشهر آمدم. حتی مادرم که بعد از ۳ سال به آبادان آمد، باور نمیکرد سیگار را ترک کردهام! برای من هم معجزه است که در کنگره۶۰ چه اتفاقاتی افتاد. همهٔ اینها مدیون پایههای علمی و مالی کنگره است. اگر آقا محسن در درمان سیگار کمکم نمیکرد، اگر آقای بیات نمایندگی آبادان را راه نمیانداخت، شاید هرگز با کنگره۶۰ آشنا نمیشدم.
گروه سایت نمایندگی ماهشهر
تایپ مطلب: مسافر محمود، مسافر مصطفی، مسافر علی لژیون ماهشهر
ویرایش مطلب: مسافر فضیل لژیون ماهشهر
ارسال مطلب: مسافر محمد صادق
- تعداد بازدید از این مطلب :
339