رهایی به معنای آزاد شدن از افراط و تفریط، تنفر و نادیده گرفته شدن است؛ رها شدن از بند اعتیاد که مصرفکننده در آن میسوزد، شعلههایش همه جا را میسوزاند و دودش به چشم اطرافیان میرود. در زمان مصرف مسافرم همه چیز در ظاهر خوب بود اما زمان خواب و بیداریمان مشخص نبود و سر کار میرفت ولی همیشه دیرتر از همه در محل کار حاضر میشد.
گاهی اوقات آنقدر زیاد محبت میکرد که باعث سوءتفاهم میشد و گاهی بهقدری سرد بود که مدتها زمان میبرد تا همه چیز آرام شود. ما در یک دنیای تاریک زندگی میکردیم؛ همه چیز یا خیلی زیاد بود که شور میشد یا از کمبود آن بدون مزه بود. بیست سال به این روال عادت کرده بودیم و از روی اجبار تحمل میکردیم چون راهحلی را جلوی چشم خود نمیدیدیم.
بیست سال تخریب و آشوب باعث شده بود در باتلاقی قرار بگیریم که در حال غرق شدن در آن بودیم. بنای خانه و زندگیمان کج بود و ستونهایش با کوچکترین باد خراب میشد. در همان روزها بود که پدرم گفت: خانهای که ساختهاید، خانه است اما رو به ویرانی است! کاری کنید. خیلی فکر کردم با مسافرم دعوا داشتم و تهدید میکردم اما این راهش نبود.
از خداوند کمک خواستیم او نیز راه کنگره را برای ما باز کرد و این یک معجزه بزرگ بود. عزم خود را جزم کردیم و قدم در این راه گذاشتیم. سفر، سخت و دشوار بود بهخصوص برای مسافرم چون راه این سفر طولانی و مسیرش پر پیچ و خم بود. طبق گفته یکی از دوستان، در کنگره کفش آهنین پا کردیم، یاعلی مدد گفتیم و راه برایمان باز شد.
در این مسیر زور نیروهای منفی بیشتر بود ولی ما در راهی قدم گذاشته بودیم که قدرت مطلق الله، لطفی همانند نور و پدری دلسوز (آقای مهندس) یاور من و مسافرم بودند. سایهاش مستدام و عمرشان طولانی و پر برکت باشد. همچنین با صبوری و دلسوزی راهنمای مسافرم و راهنمای خودم که نوری برای راه تاریک ما بودند، پیمودن این مسیر به رحمت این بزرگوران برایمان آسان شد.
به لطف خدا ۱۱ ماه و ۱۵ روز سفر کردیم. پیچ و خم داشت اما پایان مسیر رسیدن به جنت بود. مگر ما حسی بالاتر از حس آزادی، شیرینتر از آرامش و در قید و بند نبودن داریم؟ خیال آرام، حسی سرشار از شوق برای رسیدن به اهدافی که در گذشته مانند رویا بود و اکنون ممکن شده است؛ حسی به رنگ سفید مانند کنگره۶۰. خدایا، این مسیر و این دریای بیکران از نور را برای تمام افرادی که بیراهه رفتند و بهدنبال سوی نوری میگردند، خواستارم، آمین. برای این حس رهایی، شکر شکر شکر.
نویسنده: همسفر دلنیا رهجوی راهنما همسفر مونا (لژیون نهم)
رابط خبری: همسفر فریده رهجوی راهنما همسفر مونا (لژیون نهم)
ویراستاری و ثبت: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون بیستوپنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
211