آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است. خداوند را شاکر و سپاسگزارم که کنگره را در مسیر من قرار داد تا آموزش بگیرم و با وجود مشکلات و سختیهای زندگی، ذرهذره با فرا گرفتن متون علمی کنگره۶۰ و جهانبینی بتوانم غلبه کنم. من نیز روزی که وارد کنگره۶۰ شدم، با ناامیدی، یأس، منیت و با کلی ضدارزش و حال خراب وارد شدم و با خودم فکر میکردم که من دانا و تحصیل کرده هستم، نیازی به آموزشها ندارم و مدام تکرار میکردم که من مشکل ندارم.
فرزندم مصرفکننده است و زندگی را به کام من و خانواده تلخ کرده بود؛ او باید بیاید آموزشها را فرا بگیرد و به درمان برسد ولی غافل از این بودم که همه اینها از روی جهل و نادانی من است. من خودم نیاز به آموزش و مهمتر از آن کاربردی کردن آموزش دارم تا بتوانم آسایشی را برای خانواده فراهم کنم و مرهمی بر قلب خود و قلب شکسته خانوادهام باشم؛ زیرا ترکشهای مصرف مواد مسافرم، تخریبهای بیشماری بر زندگیام وارد کرده بود.
او در آتش ویرانگری میسوخت، من و خانوادهام نیز همراه با او میسوختیم و راه مهار آن را بلد نبودیم؛ تا این که روزی فرشتهای رسالت داشت که کنگره۶۰ را به من معرفی کند و من بعد از کلی گریه، با اکراه پذیرفتم که بهعنوان مهمان بیایم. پا به این بهشت زمینی گذاشتم، اذن ورود من صادر شد، من وصل کنگره۶۰ شدم و هر روز مشتاقتر از قبل میشوم تا به راه خود ادامه بدهم، بمانم، خدمت کنم و بهای این حال خوبی که امروز دارم را پرداخت کنم.
وقتی خدمت آقای مهندس رسیدم، گویی پیامبر زمانم را میدیدم؛ نوری در وجود ایشان است که قابل وصف نیست. برای من مثل پدری مهربان و دلسوز میماند، مانند یک رویا بود که ایشان با لبخند ملایمی جواب سلام من را دادند و انگار تمام خستگیهای چند سالی را که بدون مسافرم آمدم و رفتم را دادند؛ لبخندشان برای من قوت قلب و ادامه مسیری است که حتما به آن خواهم رسید و اینکه گویی با نگاهشان گفتند: نوبت باران محفوظ است ... !
نویسنده: همسفر زری رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
رابط خبری: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
ویراستار: همسفر هانیه رهجوی راهنما همسفر فتانه (لژیون چهاردهم) دبیر سایت
ثبت: همسفر سمانه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون بیستوپنجم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
178