نهمین جلسه از دور بیستم سری کارگاههای آموزشی خصوصی ویژه مسافران وهمسفران نمایندگی یحیی زارع میبد، با استادی راهنمای محترم مسافر محسن، نگهبانی مسافراسماعیل و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه «در استحکام پایه های مالی وعلمی کنگره من چه کردهام» و جشن تولد یکسال رهایی مسافر محسن در روز پنجشنبه، یکم خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز شد.
خلاصه سخنان استاد:
زمانی که وارد کنگره شدم، آموختن و یادگیری علم را آغاز کردم. روی خودم کار کردم و بهمرور، آنچه آموخته بودم را در زندگیام بهکار گرفتم. سپس با شرکت در آزمون کمکراهنمایی و دریافت شال، تمام تلاش خود را بهکار بستم تا آموختههایم را به رهجوهایم انتقال دهم. در سفر اول، با حالی خراب وارد کنگره شدم؛ نمیدانستم کجا هستم و چه هدفی دارم. اما با گذر زمان و بهبودی حالم، تلاش و کوشش را آغاز کردم. با کمک به سبد کنگره، سعی داشتم سهم کوچکی در امور مالی این مجموعه داشته باشم.
با فرا رسیدن جشن گلریزان، توانستم دین خود را هرچند ناچیز ادا کنم. پس از آن، به لژیون سردار پیوستم و دو دوره دنور شدم. با تمام توانم کوشیدم تا قدری از زحمات کنگره را جبران کنم. میخواستم حال خوشی را که مدیون کنگرهام، جبران نمایم. اما آیا میتوان برای حال خوش، قیمتی تعیین کرد؟ آیا میتوان گفت چقدر میارزد؟ قطعاً هیچکس قادر به انجام این کار نیست و این، نشاندهنده بدهی بزرگ ما به مجموعه عظیم کنگره ۶۰ و مهمتر از آن، به شخص مهندس دژاکام است.
وقتی موضوع هفته به «استحکام پایههای مالی کنگره» اختصاص مییابد، با خود میگویم: هفته تسویه حساب فرا رسیده. باید ببینیم چه دادهایم و چه گرفتهایم. آنگاه درمییابیم آنچه در راه کنگره دادهایم، در مقابل آنچه گرفتهایم، بسیار ناچیز و غیرقابل قیاس است. درپایان، از همه کسانی که برای رسیدن به حال خوش به کنگره میآیند، میخواهم این مسیر را با استواری ادامه دهند و رسالت خود را به انجام برسانند.

دستور جلسه دوم؛ تولد یک سال رهایی مسافر محسن
زمانی که محسن وارد کنگره شد، با آنتیایکس شیشه و حالی بسیار خراب آمد. او در دنیای خودش سیر میکرد؛ گاهی میآمد و گاهی غایب بود. ناگهان برای مدتی طولانی ناپدید شد و من با خود گفتم: دیگر برنمیگردد؛ اما بازگشت؛ با همان حال خراب. اینبار اما، اراده رهایی در وجودش شکل گرفته بود و خواستهاش درمان واقعی بود.
درابتدا نه سیدی مینوشت و نه بهموقع میآمد، کمکم شرایط تغییر کرد. با اینکه ناامید شده بودم و دیگر توان پذیرش شرایطش را نداشتم؛ اما مسیرش تغییر یافت. قول داد گوش کند و من او را به برنامه سقوط آزاد فرستادم، نتیجه آزمایش منفی شد و از آن آزمون سربلند بیرون آمد.
او تقریباً شش ماه سیدی نمینوشت؛ ولی کمکم آغاز کرد، خواستهاش واقعی شد، تلاش را شروع کرد و خواستن را به توانستن تبدیل کرد. رها شد، خدمتگزار شد و به یکی از بهترین افراد لژیون من تبدیل گشت. همه اینها، حاصل تلاش و همت خودش بود. او اثبات کرد که هر کسی، اگر بخواهد، میتواند به مقصد برسد؛ تنها باید خود را باور کند. رهایی مسافر محسن را به خودش، همسفرش و فرزندانش تبریک میگویم و امیدوارم در این مسیر، پایدار و استوار باقی بماند و خدمات بیشتری به کنگره ارائه دهد.

اعلام سفر مسافر محسن

آخرین آنتیایکس مصرفی: شیشه
مدت تخریب: ۱۸ سال
مدت سفر: ۱۳ ماه و ۲۹ روز
راهنما: محسن کریمی
روش درمان: DST با داروی اپیوم
مدت رهایی: یک سال و یک ماه و ۱۴ روز
ورزش در کنگره: دوچرخهسواری
آرزوی مسافر محسن

ازخداوند میخواهم تمام مسافران سفر اول به رهایی برسند و حال خوش رهایی را تجربه کرده و به جشن تولد یک سالگی خود برسند.
.jpg)
آرزوی همسفر راضیه
آرزو دارم همه این حال خوش را درک کنند، از دردها رهایی یابند و در این جایگاه حضور یابند.
سخنان مسافر محسن

همانطور که راهنمای من گفت، من با حالی بسیار خراب وارد کنگره شدم. بهصورت اتفاقی با کنگره آشنا شدم. بارها ترک کرده بودم، مصرف من شیشه بود. زندگیام بهشدت نابسامان بود، گمان میکردم زندگی میکنم و زن و فرزندم جای خودشان هستند، اما پس از رهایی فهمیدم در مرز نابودی قرار داشتم. چند ماه اول فقط به کنگره میآمدم و میرفتم؛ نه سیدی مینوشتم و نه مرتب میآمدم. سفرم خراب بود، ورزش نمیکردم. راهنمایم با من صحبت میکرد؛ ولی من حال درستی نداشتم که متوجه حرفهایش شوم. آقا محسن گفت: وقتی رها شوی، مواد برایت مثل سیبزمینی میشود! باور نکردم، فکر میکردم دروغ است.
۴۵ روز مانده به عید نوروز به کنگره آمدم؛ ولی وقتی عید شد، یک ماه نیامدم. با حال خراب برگشتم. راهنمایم از من خسته شده بود، میخواست عذرم را بخواهد. جملهای از مرزبان عزیز، مسیرم را تغییر داد در این مسیر، تنها هستی. باید خودت برخیزی. شکر خدا که این راه را یافتم و رهپوی آن شدم. از مهندس دژاکام سپاسگزارم و همچنین از جناب آقای مهدی زارع که این بستر را فراهم کردند.
از راهنمایم و تمامی رهجویان و همسفرم سپاسگزارم؛ کسی که از روز نخست همراهم بود و باعث شد در کنگره ماندگار شوم. بارها قصد پیچاندن داشتم، اما حضور همسفرم مانع شد. ازراهنمای همسفرم نیز تشکر میکنم. به دوستان سفر اولی میگویم: اگر گوشبهفرمان باشید و در مسیر بمانید، قطعاً رهایی را بهدست خواهید آورد. وقتی نوشتن سیدی را آغاز کردم، در مسیر رهایی قرار گرفتم. نوشتن سیدی معجزه میکند.
سخنان راهنما همسفر فهیمه

خدا را شاکرم که شاهد رهایی این دو عزیز هستم. از آقای مهندس و خانواده ایشان سپاسگزارم که این بستر را فراهم کردهاند تا به رهایی و تعادل برسیم. این تولد را به راهنمای محترم آقا محسن، و مسافر محسن وهمسفر راضیه و فرزندانشان تبریک میگویم. آقای مهندس در سیدی «قضا و قدر» میفرمایند: «ما انسانها گمان میکنیم قضا و قدر چیز خوبی است؛ اما نمیدانیم که گاهی این امر، با درد و رنج همراه است و این درد، برای درک پیامی از سوی خداوند است.»
این تولد نیز مانند دردی است که به نعمتی بزرگ تبدیل شده است. اولین نیاز یک مسافر، داشتن همسفری خوب است. خانم راضیه، همپای مسافرش حرکت کرد، قوانین را رعایت کرد، خدمتگزار خوبی شد، عضو لژیون سردار گردید و دین خود را به کنگره ادا کرد. نتیجه این تلاش، رسیدن به تعادل و آرامش بود.
سخنان همسفر راضیه

حس و حال بسیار خوبی دارم. سال گذشته رهایی او اعلام شد و حال خیلی خوبی داشتم؛ اما امروز، از آن روز هم خوشحالترم. اکنون یک سال از رهایی مسافر من گذشته و امروز نیز در آزمون کمکراهنمایی پذیرفته شده است. امیدوارم در۴ آیندهای نزدیک، کمکراهنما شود. درابتدای سفر، سختی کشیدم؛ اما در ادامه او بهخوبی حرکت کرد. امیدوارم همه به رهایی برسند و او نیز همیشه ثابتقدم باشد و مسیرش را در کنگره ادامه دهد.

رهایی مسافر حجت، مسافر احمد و مسافر جمال راهنما مسافر سجاد

مرزبان کشیک: مسافر سعید
ویراستار: مسافرعباس لژیون دوم
عکس: مسافرسعید لژیون هفتم
تایپ: مسافر محمد تقی لژیون دوم
ارسال خبر: مسافرسعید لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
161